🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#مردان_بی_ادعا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#دکتر_مصطفی_چمران
#دکتر بود
#وزیر_دفاع بود
اما همه این کارها را ول کرد
و اسلحه به دوش گرفت
و به #جبهه رفت و #جنوب هم نرفت که پیش بنی صدر در #پایگاه_وحدتی دزفول بنشیند و #مرغ بخورد و بگوید :
من دارم در اینجا میجنگم .
نه ...
#شهادتش در #سوسنگرد نشان داد که او چگونه در #جبهه بود ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
🌷🕊🥀🌴🥀🕊🌷
فرازی از وصیت نامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_غلامرضا_یزدانی
بر شما باد پیروی از این #رهبر بزرگوار میدان های جهاد اکبر و جهاد اصغر.
من با همه وجودم به امام عزیز عشق می ورزم و خود را سرباز کوچکی از خیل سربازان جانباز ایشان می دانم و خود را مدیون می دانم که نتوانستم وظیفه کامل خود را در برابر دین و #رهبرم و انقلاب اسلامی و جنگ و خدایم به خوبی انجام دهم.
انشاءالله که خداوند از کرم و لطف خود ما را ببخشد.
حرکت و فرمان و سخن حضرت امام معیار و ملاک حرکت و موضع گیری های شما باشد، چون که #سخن ایشان حق و #صراط ایشان مستقیم و راهشان فلاح و رستگاری و هدفشان الله و قصدشان نجات مستضعفین از چنگ طاغوت ها است.
امیدوارم که در روز قیامت در صف مؤمنین و صلحا و #شهدا و در پشت سر حضرت اباعبدالله (ع) باشیم .
🌷 #سردار_رشید_اسلام 🌷
🕊 #شهید_والامقام 🕊
🌹 #حاج_غلامرضا_یزدانی 🌹
✋ #سلام_به_دوستان_شهداء ✋
🌺 #روزتان_شهدایی 🌺
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#مکتب_سلیمانی
#مرد_میدان
🌹🕊🌴🌷🌴🕊🌹
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🌹🕊🌴🌷🌴🕊🌹
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_یونس_زنگی_آبادی
مواظب منافقین داخلی باشید و نگذارید آنها پا روی خون #شهدای ما بگذارند و ثمره خون #شهدای ما را پایمال کنند و همانگونه که تا به حال ثابت قدم بوده اید از این به بعد نیز پا در رکاب باشید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴
فرازی از وصیت نامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_والامقام
#عبدالمجید_بقایی
ما میجنگیم و تن به هیچ گونه #سازشی نمیدهیم و با شعار همیشگی یا #فتح یا #شهادت میجنگیم و بر سیاست « نه شرقی نه غربی » سرسختانه پا میفشاریم، چون معتقد به #خداییم.
برادران و خواهران ، هیچگونه #اندوه و حزن به دل راه ندهید ، چون اکنون میدان #آزمایش است و زمان #امتحان ، و شما برترید اگر #مومن باشید و از رهبر این عصاره مکتب بیاموزیم که چون #کوه استوار در مقابل #دشمن و چون #کاه در مقابل #خدا ایستاده است و ما هم در #مصائب باید همچون #کوه باشیم.
#خدایا ، #معبودم ، ای آن که همه چیزم با توست ، ای آن که نه در #کاغذ میگنجی و نه با #قلبم وصف میشوی ، تار و پودم آغشته به #گناه است که فعلا یارای صحبت ندارم و هر وقت میخواهم #زبان بگشایم شرمندهام ، با این وضع #رحمی بر من کن . مرا #ببخش. میدانم که بخشندهای و مهربان، بارها فکر کردهام و در نهایت به این نتیجه رسیدهام که فقط در لباس #شهید و با محتوای #شهید میتوانم در #دادگاهت حضور یابم ، به جز این هرگز، که شرمندهام و رسوا.
#خدایا ، شاکرم از این که تا این حد #هدایتم کردی.
#خدایا اگر #قدمی در راهت برداشتم از من بپذیر.
#سالروز_شهادت
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
با آغاز مبارزات ملت ایران در برار رژیم شاهنشاهی، احمد هم مبارزات خود علیه شاه را آغاز میکند و یک بار هم توسط ساواک دستگیر میشود.
محسن رضایی درباره مبارزات احمد کاظمی پیش از انقلاب میگوید : «در سالهای 1356 و 1357 در تظاهرات و راهپیمایی و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعال بود.
در آخرین محرم قبل از پیروزی انقلاب، مأمورین ساواک او را در میان دسته عزاداری شناسایی و بازداشت میکنند.
چند ماهی در زندان ساواک بود که به شدت او را شکنجه کرده بودند، پاسبانی با چکمه به دهان احمد کوبیده بود که تا یک ماه پس از آزادی خونریزی بینی داشت .
خودش یک کلام راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند چیزی نگفت ، هر چه مادر می گفت این از خدا بی خبرها چه به روز تو آوردن؟ میگفت هیچی مادر!
بینی اش را هم از خون های لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش میدیدیم فهمیدیم شکسته.
خودش می گفت این خون ها مال اینه که تو زندان سرما خوردم!
اثرات آن شکستگی بینی تا آخر عمر همراهش بود با اینکه یک بار هم عملش کردند ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج می برد .
پس از پیروزی انقلاب، مسئولین قضایی نجفآباد از ایشان میخواهند که شکنجهگرانش را معرفی کند تا آنها را محاکمه کنند، او زیر بار نمیرود و میگوید انقلاب، آنها را تنبیه کرده است. جالب است که یکی از همین افراد، چند سال قبل از شهادت احمد، برای انتقال فرزندش از دانشگاه آزاد یک شهر به شهر دیگر از احمد کاظمی طلب کمک کرده بود و او هم به دانشگاه آزاد توصیه کرده بود که مشکل ایشان را حل کنید .
#مردان_بی_ادعا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
خدايا! اگر می دانستم با #مرگ من، يک دختر در دامان #حجاب مےرود، حاضر بودم هزاران بار #بميرم تا هزاران #دختر در دامان #حجاب بروند.
🌷 #سالروز_شهادت🌷
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
فرازهایی از وصیتنامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
اي جوانها، اي انسانها! به اين قرآن توجه كنيد كه با ما چقدر دارد روشن حرف ميزند و به روشني به ما بيان ميكند، بياييد تجارت در راه خدا كنيد و از اين تجارت چهار روز دنيا دست بكشيد.
چه معاملهاي بالاتر از اينكه خدا خريدارش باشد.
خدا، جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده است.
آخر چرا به طرف جهنم پيش ميرويد.
اين قرآني كه چندين سال است كه در غريبي مانده است، او را زنده كنيم و سرمشق زندگيمان قرار دهيم و آن انسانيتي كه خدا براي ما خلق كرده است و ما را به بهترين اندام و قواره خلق كرده را به اثبات برسانيم .
فرزندان عزيزم! از قرآن مدد بجوييد و از قرآن سرمشق بگيريد تا به گمراهي کشيده نشويد من که اين آيات را براي شما ميخوانم از صميم قلب ميخواهم چند شب ديگر به سمت دشمن روانه شوم و اگر برنگشتم ، اميدوارم که شما به قرآن بپيونديد و به اين وصيت هايي که من کردم عمل کنيد .
بايد مو به مو حرف رهبر عزيزمان را عمل کنيم و اگر قلب امام از ما ناراضي شد خدا از ما ناراضي است .
مادر عزيزم! مادر مهربانم، خوب توجه کن من اين راه را با چشم باز انتخاب کردهام و با چشم باز اين راه را رفتهام.
اي همسر عزيز و اي همسر مهربانم که زياد در خانه من رنج کشيدهاي ، انشاءالله که خداوند از تو و من راضي باشد ، من که از تو بسيار راضي هستم.
فرزندانم! هر آينه، خدا شما را به اين آيات قرآن آزمايش ميکند ، حواستان جمع باشد، خيلي خوب جمع باشد و هميشه آيات قرآن را زمزمه کنيد تا شيطان به شما رسوخ پيدا نکند .
خدا خودش ميگويد وقتي رزمندهاي از خانهاش بيرون ميرود تکفل آن خانه به عهده خود خداست .
من ميدانم که خدا يار فرزندانم است .
ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است ، در اجتماع پیش رو باید درباره شهیدان کلمه اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید «وبل احیاء عند ربهم یرزقون».
فرماندهی برای من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی است، باید قبول بکنید و من براساس«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» قبول کردم.
مسلما در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید .
پروردگارا ما را هم مديون شهدايمان نميران. مرگ ما را هم کشته شدن در راه خودت قرار بده.
پروردگارا همسرم را براي بزرگ کردن فرزندانش در راه خودت ياري فرما و از زخم زبانهايي که زده ميشود و آنها را و اين زن انقلابي را خودت محفوظ و منصور بدار.
خدايا باز هم می خواهم که مرگ مرا کشته شدن در راه خودت قرار بده.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
🥀🌹🌴🕊🌴🌹🥀
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
فرمانده تیپ ۱۸ #جوادالائمه
#شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳
#شرق_دجله
#عملیات_بدر
گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید مدرسه برایتان سخنرانی کند. اسمش برونسی است.
منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودیم که یک دفعه یک مردی با #موتور_گازی سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل.
جلویش را گرفتیم و گفتیم کجا، مراسم سخنرانی است و #فرمانده_تیپ می خواهد سخنرانی کند.
ایشان مکثی کرد و گفت: من برونسی هستم.
🌹 #سالروز_شهادت🌹
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌹🌴🕊🌴🌹🥀
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🥀🌹🌴🕊🌴🌹🥀
🕊🌴🌴🌹🥀🌹🌴🕊
#کلاس_درس_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#محمد_ابراهیم_همت
می خواهید #خـدا عاشق شما باشد؟
قــــلم میزنید بــــــــــرای #خدا باشد
گام بر میدارید بــــــــرای #خدا باشد
سخن میگویید بــــــــرای #خدا باشد
#همهچی و همهچی برای #خدا باشد
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊🌴🌴🌹🥀🌹🌴🕊
🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🕊🌴🌴🌹🥀🌹🌴🕊
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹
#از_شهداء_بیاموزیم
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
💐 اوایل انقلاب بود #مهدی_باکری #شهردار_ارومیه بود. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما #شهرداری اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش #مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، #شهردار_ارومیه است.
🌺 آقا مهدی، پدر بچه های پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه شهر یتیم شدن.
🍀 وقتي آقا مهدي ، شهردار اروميه بود، يك شب باران شديدي باريد.
به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه هاي امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد.
پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه ها كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت.
در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست.
تمام اسباب و اثاثية پيرزن در داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زيرزمين رفت و مشغول كمك به او شد.
كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر ! خير ببيني .
نمي دانم اين #شهردار فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از #غيرت و #شرف شما را ياد بگيرد #آقا_مهدي خنده اي كرد و گفت :
راست مي گويي مادر ! اي كاش ياد مي گرفت .
🌸 یکی از کارمندان شهرداری ارومیه میگفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار میگشتم.
از پله های شهرداری میرفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟
تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی میخوای؟
گفتم: کار.
گفت: فردا بیا سرکار!
باورم نمیشد!
فردا رفتم مشغول شدم.
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت میشد. یعنی از حقوق شهید باکری،
این درخواست خود شهید بود
آی مسئولین!!
#آیا_مدیریت_و_رفتار_شما
مانند
#مهدی_باکری_است؟؟!!
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
[در پاسخ به 🌹یا حق🌹]
🌹🌸🌺🕊🌺🌸🌹
فرازی از وصیت نامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_مصطفی_چمران
اینها را به نیت آن ننوشته ام ڪه ڪسی بخواند و بر من رحمت آورد بلڪه نوشته ام ڪه قلب آتشینم را تسڪین دهم و آتشفشان درونم را آرام ڪنم.هنگامے ڪه شدت درد و رنج طاقت فرسا مے شد و آتشے سوزان از درونم زبانه مے ڪشید و دیگر نمے توانستم آتشفشان وجود را ڪنترل ڪنم، آنگاه قلم به دست مے گرفتم و شراره هاے شکنجه و درد را ذره ذره از وجودم مے ڪندم و بر ڪاغذ سرازیر مے ڪردم ... و آرام آرام به سڪون و آرامش مے رسیدم.
آنچه در دل داشتم بر روے ڪاغذ مے نوشتم و در مقابلم مے گذاشتم و در اوج تنهایي خود با قلب خود راز و نیاز مے ڪردم آنچه را داشتم به ڪاغذ مے دادم و انعڪاس وجود خود را از صفحه مقابلم دریافت مے ڪردم و از تنهایے به در مے آمدم...
اینها را ننوشته ام ڪه بر ڪسی منت بگذارم، بلڪه ڪاغذ نوشته ها بر من منت گذاشته اند و درد و شکنجه درونم را تقبل ڪرده اند...اینجا قلب مے سوزد اشڪ مے جوشد وجود خاڪستر مے شود و احساس سخن مے گوید.
اینجا ڪسے چیزے نمے خواهد انتظارے ندارد ادعایی نمے ڪند ... فریاد ضجه ای است ڪه از سینه اے پردرد به آسمان طنین انداخته و سایه ای ڪمرنگ از آن فریادها بر این صفحات نقش بسته است.
چه زیباست راز و نیازهاے درویشے دلسوخته و ناامید در نیمه شب، فریاد خروشان یڪ انقلابے از جان گذشته در دهان اژدهاے مرگ، اعتراض خشونت بار مظلومے زیر شمشیر ستمگر، اشڪ سرد یاس و شڪست بر رخساره زرد دلشڪسته اے در میان برادران به خاڪ و خون غلتیده، فریاد پرشڪوه حق، از حلقوم از جان گذشته اے علیه ستمگران روزگار.چه خوش است دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه ڪردن، از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن، بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن، پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن، به همه طاغوتها نه گفتن، با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن
جایے ڪه دیگر انسان مصلحتے ندارد تا حقیقت را براے آن فدا ڪند، دیگر از ڪسی واهمه نمے ڪند تا حق را ڪتمان نماید...آنجا، حق و عدل، همچون خورشید مے تابد و همه قدرتها و حتے قداستها فرو مے ریزند و هیچڪس جز خدا - فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت.من آن آزادے را دوست دارم و از اینڪه در دوره هاے سخت حیات آن را تجربه ڪرده ام خوشحالم و به آن اخلاص و سبڪی و ایثار و لذت روحي و معراج ڪه در آن تجربه ها به آدمے دست مے دهد حسرت مے خورم .
خوش دارم ڪه ڪوله بار هستے خود را ڪه از غم ودرد انباشته است بر دوش بگیرم و عصا زنان به سوی صحراے عدم رهسپار شوم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو