eitaa logo
معاونت تهذیب حوزه علمیه محمّد رسول الله ﷺ
45 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
216 فایل
کنال رسمی آگاهی‌رسانی و گسترش کردار خوب دستیاری تهذیب و تربیت حوزهٔ علمیهٔ محمّد رسول الله ﷺ 📍 محمدشهر کرج ‌ 🌐 وبنوشت حوزه: HowzehMR.blog.ir ‌ 👤 دستیار تهذیب: @Khademolhosain69 📢 دستیاری تهذیب استان: @tahzib_alborz
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ کلام بزرگوار فرازی از وصیت نامه شهید برونسی: • همسرم از وقتی من با این سربند فاطمه و نائب بر حق امام زمان عج (امام خمینی ره) آشنا شدم به خصوص از وقتی با شاگرد ایشان آقای خامنه ای عزیزم آشنا شدم، هدف من عوض شده، اینها هستند که استقامت کردند در راه خدا و ثابت کردند که دین خدا را باید یاری کرد. 🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
✍ کلام بزرگوار فرازی از وصیت نامه شهید مجید محمودی: • مادر پیری دارم، یڪ زن و دو بچه قد و نیم قد از دنیا چیزی ندارم جز یڪ پیام "قیامت یقه تان را میگیرم اگر را تنها بگذارید" 🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🌺🌷🥀🕊🥀🌷🌺 ڪه شوے یڪبار می شوے مـادر ڪه باشے صدبار و مـادر مفقودالاثر ڪه باشے هر ثانیـه باز آئینه، آب، سینے و چاے و نباٺ باز پنجشنبه ‌‌‌و یاد‌ با 🌺🌷🥀🕊🥀🌷🌺 🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍 🌺🌷🥀🕊🥀🌷🌺
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🌹 بسم رب الشهداء و الصالحین 🌹 🌹 ولاتحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوافی سَبیل ِاللّهِ امواتا ًبَل احیاءُِ عندَربِّهِم یُرزَقون 🌹 پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند . 🌹 مرگي است ، انتخاب شده ، مرگي كه انسان به سوي آن مي‌رود نه آنكه به سوي انسان بيايد و اهميت و ارزش و نيز از همين جا سرچشمه مي‌گيرد . 🌹 سخت است از خود گذشتن ، باید بزرگِ بزرگ شد تا بتوان از خویش گذشت . باید به درکی تازه از زندگی و حیات و مبدأ و معاد رسید تا بتوان از خود گذشت چنان که به این مقامِ والا رسیدند ، در حالی که بسیاری از ما از صدای گلوله در فیلم ها هم بر خویش می لرزیم ، آنان با دستان خالی لرزه بر پیکره دشمنان این سرزمین انداختند . 🌹 آن هنگام که دلاورانه وجانفشانه بخاطر دفاع از مردم و سرزمین خود جسم پاک خویش را بر روی مین ها و سیم خاردارها می انداختند، به کدامین قله سعادت می اندیشیدند ؟ 🌹 آنها بزرگ بودند ، آن قدر بزرگ بودند که هرچه نگاه مان را به آسمان بدوزیم باز از درک عظمت شان ناتوانیم . 🌹 با مرور خاطرات و جانفشانی های ، پی به نگاه و باور دلاور مردانی می بریم ، که در دفاع از میهن خویش از خود گذشتند . 🌹 آنانی که در سرما و سوز زمستان دل به اروند می زدند یا زمانی که در گرمای بالای جنوب در تابستان ، هشت سال از میهن خود دفاع کردند ، تا ذره ای از خاک کشورمان به یغما نرود و مردم این سرزمین در آرامش و آسایش باشند و با خون و جانشان برای ما پیروزی و افتخار را رقم زند . 🌹 به راستی که آموزگاران شجاعت و ایثار بودند 🌹 رفتند تا ما بمانیم ... 🌹 🌹 ... 🌹 🌹 ما بعد چه کرده ایم ؟ 🌹 شادی روح و 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🔴 یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادیِ ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می شدم ، نیم خیز هم که شده از جاش بلند می شد . اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم بلند میشد. می گفتم : علی جان ، من که غریبه نیستم ، مادَرِتَم ؟ 🔵👈 چرا اینقدر به خودت زحمت می دی؟ میگفت: احترام به ، دستور خداست. یک روز که خانه نبودم ، از جبهه آمده بود . دیده بود یک مشت لباس نَشُسته گوشه ی حیاطه ، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند . 🔵👈 وقتی رسیدم بهش گفتم : الهی بمیرم برات ، تو با یه دست ، چطوری این همه لباس رو شستی؟! گفت : اگه دو دست هم نداشتم ، باز هم وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو زحمت شستن لباس ها را بکشی ! 📝 روایتی از مادر علی ماهانی - منبع : کتاب نماز،ولایت و والدین ✅ متن خیلی فوق العاده👌 حتما مطالعه بفرمایید🙏 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 🌹 درس اخلاق🌹 ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 یکی از فرماندهان جنگ روایت می‌کند: خدا رحمت کند «حاج عبدالله ضابط» را. برایم تعریف می‌کرد خیلی دلم می‌خواست را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما را ببینیم . خلاصه نشد. بالاخره آقا توی فکه روی مین رفت و به آسمون‌ها پر کشید. تا اینکه یک وقتی آمدیم در منطقه جنگی با کاروان‌های راهیان نور. شب در آنجا ماندیم. در خواب، را دیدم و درد و دل‌هایم را با او کردم ... گفتم خیلی دلم می‌خواست تا وقتی زنده هستی بیایم و ببینمت، اما توفیق نشد. به من گفت "ناراحت نباش فردا ساعت ۸ صبح بیا سر پل کرخه منتظرت هستم". صبح از خواب بیدار شدم. منِ بیچاره که هنوز زنده بودن را شک داشتم، گفتم: این چه خوابی بود، او که خیلی وقت است شده است. گفتم حالا بروم ببینم چه می‌شه. بلند شدم و سر قراری رفتم که با من گذاشته بود، اما با نیم ساعت تأخیر، ساعت ۸:۳۰. دیدم خبری از نیست. داشتم مطمئن می‌شدم که خواب و خیال است. سربازی که آن نزدیکی‌ها در حال نگهبانی بود، نزدیک آمد و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم: بله، با یکی از رفقا قرار داشتیم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهایش جوگندمی است. محاسنش هم این‌جوری است. گفت: رفیقت آمد اینجا تا ساعت ۸ هم منتظرت شد نیامدی، بعد که خواست بره، به من گفت: کسی با این اسم و قیافه می‌آید اینجا، به او بگو آمد و خیلی منتظرت شد، نیامدی. کار داشت رفت اما روی پل برایت با چیزی نوشته، برو بخوان. رفتم و دیدم خود نوشته: 🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 @dashtejonoon1 🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما فدا می‌شویم تا عدالت اجرا شود + فیلم 🔔 سخنرانی شهید حسن باقری برای اولین بار منتشر شد 🚨 تاریخ سند صوتی: عملیات کربلای یک 28/04/1361
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توبه نامه شهید 13 ساله علیرضا محمودی بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله : از این که حسد کردم... از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم... از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.... از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.... از این که مرگ را فراموش کردم.... از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.... از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم....😔😔 فرازهایی از نامه 13 ساله علیرضا محمودی
انا لله و انا الیه راجعون مراسم تشییع و تدفین پیکر مرحوم 🔹 حاج عزیز 🔹 برادر حاج حسین قدوسی 🔹 و فرزند مرحوم آیت الله محمدباقر قدوسی 🔸روز شنبه ساعت ۱۵ 🔸 مقابل بانک ملی 💠 پیکر مرحوم پس از تشییع توسط مومنین و نماز مقابل مسجد جامع شهر مشکین دشت در آرامستان به خاک سپرده می شود. 🔹 شادی روحشان الفاتحه مع الصلوات
🔴 مردی که بریتانیای کبیر از او میترسید‼️ ♦️بنز سیاه‌رنگی وارد پادگان شد! همه کنار رفتند تا ماشین، خود را به جنازه برساند. یک نفر از آن پیاده شد و در کنار جسد ایستاد. از جسد نمونه‌گیری کرد و رفت... سفیر ی کبیر بود. می‌خواست به مطبوعش اطمینان دهد که دیگر زنده نیست! 📚 کتاب حاشیه‌های مهم‌تر از متن نوشته‌ی محمدعلی الفت‌پور ص42 ◾️بزرگ‌باد؛ یاد و نام نواب صفوی پیشاهنگ جهاد و شهادت... 🇮🇷اساتیدو طلاب انقلابی در سنگرولایت تا شهادت 🌍
⛔ خجالت نکش، داد بزن سید مجتبی می گفت: «بچه مسلمان باید محکم باشد.» ایشان دستور داده بودند که وقت ظهر هر کجا بودند باید اذان بگویند. یک روز رو به من کرد و گفت: «شما اذان می گویید؟» گفتم: «نه آقا. خجالت می کشم.» ایشان گفت: «یک سؤال از تو دارم؛ شما چه می فروشید؟» گفتم: «خیار، بادمجان، کدو و... .» آقا پرسید: «آیا داد هم می زنی؟» گفتم: «بله آقا». گفت: «می شود یکی از آن فریادها را هم اینجا بزنی؟» گفتم: «نه آقا. خجالت می کشم؛ آخر آقا من که جنس ندارم.» حالا اگر سر کار بودم و مثلاً خیار داشتم می گفتم خیار یه قرون؛ امّا اینجا که چیزی ندارم. گفت: «آهان بگو من دین ندارم! یک جوان با این هیبت و توانایی و قدرت، خجالت می کشد فریاد بزند «اللهُ اَکبر، أشهَدُ أن لا إله اِلّا الله» من شهادت می دهم که خدا از همه بالاتر است! خجالت می کشی این ها را بگویی؟! آن وقت خجالت نمی کشی با این همه عظمت، داد می زنی: «خیار یه قرون؟!» 📚 افلاکیان زمین، ص14 🇮🇷اساتیدو طلاب انقلابی در سنگرولایت تا شهادت 🌍
🔸حالا که با هک شدن شبکه یک دوباره اسم مسعود رجوی و مریم قجر رو زبون ها افتاد یادآوری جنایات این گروهک در بیمارستان اسلام آباد و کردستان عراق خالی از لطف نیست گروهک تروریستی منافقین سال 67 در عملیات فروغ جاویدان با حمله به غرب کشور اقدام به کشتار بیرحمانه بیماران و سوزاندن کودکان بستری شده در بیمارستان امام خمینی شهر اسلام آباد کردند از دیگر جنایات این گروهک تروریستی کشتار مردم کردستان عراق و زنده به گور کردن کودکان بی گناه این منطقه بود که با حمایت صدام انجام شد ⚠️ مراقب باشیم جای و عوض نشود 💐 اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج