eitaa logo
محتوای تربیت دینی 🇵🇸 کودک و نوجوان
2.1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از ابي محمد مهلبي، وزير بهاءالدّوله دیلمی نقل كرده‌اند كه مي‌گفت: روزي به من خبر رسيد خداوند به پسري عنايت كرده است. فرصت را غنيمت شمردم و خواستم به بهانه اين مولود صله‌اي به سيد رضي بدهم. به غلامان دستور دادم طبقي حاضر كردند و دو هزار دينار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشني و هديه برايش فرستادم. سيد قبول نكرد و پيغام داده بود كه: لابد وزير مي‌دانند و اگر مطلع نيستند، بدانند كه من از كسي صله قبول نمي‌كنم. به اميد اينكه اصرارم ثمر بخشد دوباره طبق پر سيم و زر را فرستادم و گفتم: اين هدية ناچيز را قبول بفرماييد و به قابله‌ها بدهيد. او آنها را دوباره پس فرستاد و جواب داد: قابله‌ها غريبه نيستند و رسم ما بر اين نيست كه بيگانگان به خانه ما رفت و آمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان مي‌باشند و چيزي هم نمي‌پذيرند. براي بار سوم طبق را فرستادم و گفتم: حال كه خود قبول نمي‌كنيد بين طلبه‌هايي كه پيش شما درس مي‌خوانند تقسيم كنيد. چون طبق را آوردند استاد در حضور طلبه‌ها فرمود: طلبه‌ها خودشان حاضرند! بعد رو كرد به شاگردان و گفت: هر كس به اين پولها محتاج است بردارد. در اين هنگام يكي از آنان برخاست ديناري (طلا) برداشت و قسمتي از آن را قيچي كرد و بقيه را سرجايش گذاشت. ديگر طلبه ها هم چيزي برنداشتند. شريف رضي از آن طلبه پرسيد: براي چه اين مقدار برداشتني؟! وي گفت: شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد، خادم نبود كه از انبار مدرسه روغن بدهد، از فلان بقال مقداري روغن چراغ نسيه كرده‌ام. حالا اين قطعه طلا را برداشتم تا قرض خود را اداء كنم! سيد رضي تا اين سخن بشنيد دستور داد به عدد طلاّب كليد ساختند تا هر كس چيزي لازم داشت كليد انبار را همراه داشته باشد. اعيان الشيعه، ج 9، ص 217. @talab_elm