- 𝘁𝗿𝗮𝘂𝗺𝗮 .
- البته که بخشِ وسیعی از ترومایِ من تویی ❤️🩹 .
تو هنوزم اینجایی ، هرجایی که میرم تو هستی .. یه تصویرِ محو تو آینه ویترینِ مغازهها وُ یه سایه که تهِ کوچه از کنارم رد میشه.
- 𝘁𝗿𝗮𝘂𝗺𝗮 .
همه چیز از وقتی شروع شد که تو رفتی.
بعد از این همه مدت هنوزم میتونم مدلِ نگاه کردنِتُ تویِ ذهنم ببینم ؛ من حتی میتونم حدس بزنم که اگر الان اینجا بودی چی میگفتی ، اما تو نیستی .. .
تو همیشه یه خیال بودی ، یه رویایِ دست نیافتنی که هر چقدر بیشتر دنبالِش میدوئیدم بیشتر ازم دور میشد.
من تو قلبم آتیشِت زدم ، ولی تُ تو تکتکِ افکارم جوونه زدی .. طوری تو افکارم ریشه کردی که حتی نمیدونم بدونِ تو کی هستم.
منی که با تو بود با منِ بدونِ تو زمین تا آسمون فرق کرده ، آره دلم برات تنگ شده ؛ اما الان اگر برگردی دیگه انتخابم نیستی.
منی که با تو بود وقتی دلِش میگرفت باید ساز میزدُ باهات آهنگِ همیشگیمونُ همخونی میکرد ، فقط فکر میکرد که نور به قلبِش تابیده اما واقعاً اینطور نبود ؛ ولی الان منِ بدونِ تو به مرزِ کلافگی که میرسه باید خودشُ برسونه به کنجِ حرم تا لبهاش به لبخند باز بشه.