تو همیشه یه خیال بودی ، یه رویایِ دست نیافتنی که هر چقدر بیشتر دنبالِش میدوئیدم بیشتر ازم دور میشد.
من تو قلبم آتیشِت زدم ، ولی تُ تو تکتکِ افکارم جوونه زدی .. طوری تو افکارم ریشه کردی که حتی نمیدونم بدونِ تو کی هستم.
منی که با تو بود با منِ بدونِ تو زمین تا آسمون فرق کرده ، آره دلم برات تنگ شده ؛ اما الان اگر برگردی دیگه انتخابم نیستی.
منی که با تو بود وقتی دلِش میگرفت باید ساز میزدُ باهات آهنگِ همیشگیمونُ همخونی میکرد ، فقط فکر میکرد که نور به قلبِش تابیده اما واقعاً اینطور نبود ؛ ولی الان منِ بدونِ تو به مرزِ کلافگی که میرسه باید خودشُ برسونه به کنجِ حرم تا لبهاش به لبخند باز بشه.
• منی که با تو بود تنها کَسِش خودت بودیُ وقتی بهت نیاز داشت تو نمیفهمیدیُ تنها میموندُ خورد میشد ؛ ولی الان منِ بدون تو هیچکسُ نداره وُ وقتی به یکی که بهش محبت کنه نیاز پیدا میکنه ، قرآنِشُ بغل میگیره وُ با خوندنِش تنهاییش پر میشه وُ روحِش سبز.