اینا که با قلع و هوییه خرت و پرت درست می کنن چجوری می تونن؟ من هر سری خواستم با هویه ی چیزی رو تعمیر کنم اعصابم دو درجه کاهش پیدا کرد. اینقدر که دقت می خواد.

پریای هنرمند:)

من وقتی کلاس اول بودم، ی دوست داشتم اسمش پریا بود. بعد تصمیم داشتیم وقتی بزرگ شدیم آتلیه بزنیم. اینقدر جدی بودیم که نقشه آتلیه، اینکه قراره تو هر قسمت چی بچینیم، لباسا چی باشن ، و.. همه رو نوشته بودیم و برای مغازه هم قرار بود با یکی از فامیلای پریا هماهنگ کنیم که ازش اجاره کنیم. ... :)😂 یادش بخیر از وقتی اومدیم قم ازش خبر ندارم.. امیدوارم حالش خوب باشه

اگه داشتی تو‌و اتاق با خودت بلندبلند حرف میزدی و در همون حین یکی اومد توو، طبق تجربه توصیه میکنم به همون حرکتت ادامه بده و صاف هم زل بزن توو‌ چشمش. میزان ضایع شدن‌ت انقدر میاد پایین که باورت نمیشه.

وقتی اومدیم قم هم با ی پریسایی آشنا شدم که اونم خیلی باحال بود. اینقدر که ما تو حیاط دوییدیم هیچ کس نمیدویید. ی بازی به اسم عنکبوت بازی اختراع کرده بودیم، نصف مدرسه رو هم گرفته بودیم بهش.. خیلی حال می داد. می خواد دامپزشک بشه:).. امیدوارم شاد باشه و بتونه

ی چیز جالب محل روان بودن قلم کسی

این چرخ که می چرخه، ما هم که دیوانه ای بالقوه ایم....

پارادوکس لامپ تامسونو یادتونه؟ حل نمیشه

البته من فکر کردم اگرمدت زمانی که صرف روشن یا خاموش شدن لامپ رو در نظر بگیریم.. یعنی تایمی که جریان برق میره و میاد شاید بشه ی کارایی کرد ولی اعدادش خیلی خیلی خیلی زشتن و پیچیده ترم میشه اوضاع به هر حال مسئله فلسفیه نه فیزیکی