درهر حال، ما که میدونیم غزه برای کیه، ما که می دونیم تهش چی میشه،
این عوعو سگان شما نیز بگذرد...
دلا چندَم بریزی خون؟ ز دیده شرم دار آخر
تو نیز ای دیده خوابی کن، مراد دل بر آر آخر
منم یا رب که جانان را ز ساعد بوسه میچینم
دعای صبحدم دیدی که چون آمد به کار آخر؟
مراد دنییٖ و عُقبیٖ به من بخشید روزیبخش
به گوشم قول چنگ اولی، به دستم زلف یار آخر
چو باد از خرمنِ دونان، ربودن خوشهای تا چند؟
ز همت توشهای بردار و خود تخمی بکار آخر
نگارستان چین دانم، نخواهد شد سَرایت لیک
به نوکِ کِلکِ رنگآمیز، نقشی مینگار آخر
دلا در مُلک شبخیزی، گر از اندوه نگریزی
دَم صُبحت بشارتها، بیارَد ز آن دیار آخر
بُتی چون ماه زانو زد، میی چون لعل پیش آورد
تو گویی تائبم حافظ، ز ساقی شرم دار آخر
هدایت شده از دایگو
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/joinchat/1786512153Cbf2a2e9c06 حمایتش میکنی؟ :))))))))))))))))
#دایگو
Vol
📪 پیام جدید https://eitaa.com/joinchat/1786512153Cbf2a2e9c06 حمایتش میکنی؟ :)))))))))))))))) #دایگ
چشم:)
ولی یکم اینجا کم جمعیت تر از اونجاستا. فقط یکم البته😂
از طرف
https://eitaa.com/my_vol
تقدیم به :)
@hisfall
فیلسوف: باروخ اسپینوزا
باروخ اسپینوزا فیلسوفی بود که دیدگاهی عمیق و یگانه نسبت به هستی داشت. او معتقد بود که جهان و خدا یکی هستند. یعنی خدا همان طبیعت است و همهچیز در جهان از یک جوهر یگانه تشکیل شده است. این نگاه او به فلسفه به عنوان "وحدت هستی" شناخته میشود. برخلاف بسیاری از فیلسوفان که خدا را موجودی متعالی و جدا از جهان میدانستند، اسپینوزا بر این باور بود که خدا در همهچیز حضور دارد و قوانین طبیعت، همان قوانین الهیاند.
از دید اسپینوزا، رهایی انسان در شناخت عقلانی جهان است. او اعتقاد داشت که اگر انسانها به جای پیروی از احساسات و هیجانات، با خرد و منطق زندگی کنند، میتوانند به سعادت واقعی برسند. وی باور داشت که مفهوم "آزادی" به معنای عمل بر اساس شناخت و درک درست جهان است، نه صرفاً انتخابهای سطحی و زودگذر.
تقدیم به :)
از طرف
https://eitaa.com/my_vol
تقدیم به
https://eitaa.com/ayla0000/10758
فیلسوف:سورن کییرکگور
سورن کییرکگور یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان اگزیستانسیالیست بود و نگاهش به زندگی عمیق، شخصی و سرشار از تناقضات بود. او معتقد بود که زندگی، نوعی پارادوکس است. سرشار از اضطراب، شک، ایمان، و رنج، اما در عین حال، معنای خودش را در همین تناقضات پیدا میکند.
یکی از مهمترین دیدگاههای او مفهوم "اضطراب" (Angst) بود. او باور داشت که انسان وقتی به آزادی و امکان انتخاب در زندگی پی میبرد، دچار نوعی اضطراب فلسفی میشود؛ چرا که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد، و هر فرد خودش باید معنای زندگیاش را کشف کند.
کییرکگور همچنین درباره "جهش ایمان" صحبت میکند. او میگفت که عقل نمیتواند همه چیز را توضیح دهد، و انسان گاهی باید فراتر از منطق و دلیل، به ایمان دست بزند. نه به عنوان پذیرش کورکورانه، بلکه به عنوان راهی برای درک چیزی فراتر از وجود روزمره
از طرف
https://eitaa.com/my_vol
تقدیم به:)
@letterstomilena
فیلسوف: هایدگر
هایدگر، فیلسوفی بود که بر "حضور اصیل در لحظه" تأکید داشت. از دیدگاه او، انسان نباید درگیر تعقیب مفاهیم انتزاعی مثل خوشبختی شود، بلکه باید در لحظات واقعی زندگی "زیستن اصیل" را تجربه کند.
او معتقد بود که خوشبختی چیزی نیست که بتوان آن را جستوجو کرد، بلکه در جریان طبیعی زندگی آشکار میشود. او بر این باور بود که معنا در لحظهی خاص خودش، بدون اجبار و تلاش اضافی، نمایان میشود.
از نگاه هایدگر، زندگی یک "شدن" دائمی است. نباید درگیر تصورات از پیشساخته دربارهی خوشبختی شد، بلکه باید در بستر زندگی، در همان لحظاتی که حقیقت خود را آشکار میکنند، حضور داشت.
از طرف
https://eitaa.com/my_vol
تقدیم به :)
https://eitaa.com/naghashiam
فیلسوف: آرتور شوپنهاور
آرتور شوپنهاور، فیلسوفی که زندگی را آمیختهای از میل و حسرت میدانست، تأکید داشت که انسان همواره در کشمکش میان خواستهها و ناکامیها گرفتار است. به اعتقاد او، جهان تحت سلطهی ارادهی کور است. نیرویی که انسان را به سوی خواستن بیپایان سوق میدهد، اما هیچگاه به رضایت کامل نمیرسد.
او معتقد بود که هر لحظهی زندگی، ترکیبی از امید به رسیدن و حسرت از نرسیدن است. شاید نگاهش بدبینانه باشد، اما از سوی دیگر، او پیشنهاد میدهد که هنر، زیبایی و فلسفه میتوانند راهی برای کاهش رنج باشند.
او زندگی را نه سیاه و سفید، بلکه در هالهای از ابهام و عدم قطعیت میدید. جایی که درد، میل، و لحظات گذرای شادی در کنار هم، واقعیت هستی را شکل میدهند.
از طرف
https://eitaa.com/my_vol
تقدیم به :)
@maghmum_ir
فیلسوف: هراکلیتوس (قرن 6 میلادی)
هراکلیتوس فیلسوف یونانی قرن ۶ پیش از میلاد بود که بیشتر به خاطر نظریهاش دربارهی تغییر دائمی شناخته میشود. او معتقد بود که همهچیز در حال حرکت و دگرگونی است. هیچچیز ثابت نیست، و این تغییر، اصل بنیادین هستی است.
مفهوم "همهچیز در جریان است" یکی از مشهورترین دیدگاههای او بود. می گفت که "نمیتوان دو بار در یک رودخانه قدم گذاشت"، چرا که آب همیشه در حال حرکت است و هر لحظه تغییر میکند. این جمله نمادی از فلسفهی اوست که نشان میدهد هیچچیز در جهان ثابت نمیماند و همهچیز پویا و سیال است.
تناقضها و دوگانگی در جهان هراکلیتوس باور داشت که متضادها به هم وابستهاند.
بدون تاریکی، روشنایی معنا ندارد. بدون رنج، شادی وجود نخواهد داشت. بدون تغییر، هیچ رشدی ممکن نیست.
او میدید که جهان ترکیبی از تضادهاست و این تضادها نهتنها مخرب نیستند، بلکه برای حرکت و تکامل ضروریاند.
از طرف
https://eitaa.com/my_vol
تقدیم به:)
https://eitaa.com/Ivareh
فیلسوف: جان دیویی
دیویی باور داشت که زندگی یک جریان پیوسته از تجربههاست. هر روز با تغییرات جدید همراه است و انسان در این میان یاد میگیرد، اصلاح میکند، و رشد میکند.
او تأکید داشت ندگی چیزی نیست که صرفاً "اتفاق بیفتد"، بلکه فضایی است برای بهبود، آزمایش، و کشف نقصها تا هر روز بهتر از قبل باشیم.
او بر اهمیت تجربههای متنوع و سازگاری با تغییرات تأکید داشت. و یکی از بناین گزاران پراگماتیسم بود. (چیزی که با دیدگاه تو درباره رنگارنگی دنیا مشترکه)