eitaa logo
مبلغ یار (بانک محتوای تبلیغی)
342 دنبال‌کننده
130 عکس
62 ویدیو
5 فایل
🌺 جواب سوالات و شبهات خود را از ما بخواهید 🌺 🆔 @baligh1 1⃣ خاطرات شهدا 2⃣ داستان های مذهبی 3⃣ سوالات و شبهات 4⃣ نکات قرآنی آدرس سایت 1baligh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
✅🌹"من به امام قول دادم . . ."🌹 🌀 پیش از عملیات بدر، صیاد نظرش را صریحاً گفت که من مخالف اجرای این عملیات هستم. وقتی طرح ابلاغ شد، صیاد گفت: «از این لحظه که دستور صادر شده، من، از دیگرانی که این طرح را دادند، محکم تر خواهم ایستاد و هیچ تخطی ای را هم نخواهم بخشید.» 💢 ایشان حقیقتا آخرین نفری بود که صحنه عملیات بدر را ترک کرد. می گفت می خواهم خدای من و امام من گواه باشند که من فقط نظر کارشناسی ام را دادم، اما در اجرا محکمتر از دیگران بودم. 💠 برادر «رحیم صفوی» خودش شاهد است. لوله تانک های عراقی دیده می شد و گلوله هایش جلوی پاهایمان می خورد. در چنین موقعیتی، بچه های سپاه 2 تا قایق تندرو آورند، به آقا رحیم و صیاد و جمعی که آنجا بودند، گفتند سوار شوید، بروید. الان تانک ها می رسند. شما باید بروید، وگرنه اسیر می شدند. صیاد گفت: 🌺 «من نمی آیم، من جواب امام را چه بدهم؟ من به امام قول دادم تا پای جان در این عملیات بایستم.»🌺 ♨️ فانسقه صیاد را 2،3 نفری گرفتند، جثه اش هم کوچک بود؛ ورزیده بود؛ ولی وزن سنگینی نداشت- بلندش کردند، انداختندش توی قایق تندرو. قایق 20،15 متر توی آب پیش رفت، صیاد خودش را انداخت توی آب و گفت بروید؛ نگران من نباشید. 🌀 2،3 نفر از اطرافیانش هم مجبور شدند از قایق بپرند پایین؛ نمی شد تنهایش بگذارند. خلاصه با مصیبتی برش گرداندند. 🔰کانال مبلغ یار 🆔 @myar97
✅ "ولایت پذیری مسیح کردستان" 🌀 تا آن وقت فرصت نکرده بود طرح عملیات را با بیت امام در میان بگذارد یا اجازه اش را بگیرد ولی حالا که امام مخالفت کرده بود، فهماندنش به افرادی که با جان و دل روی طرح سرقت از بانک صادرات بازار تهران کار کرده بودند تا به قول خودشان ضربه اقتصادی محکمی به رژیم بزنند، کار سختی بود. 💢 تا آن وقت تجربه عملیات نظامی چندانی نداشتند و افراد گروه یک دست نبودند. بعضی هایشان مرام میرزا (=شهید بروجردی) را در کسب اجازه ی عملیات از مراجع تقلید را قبول نداشتند. 💠 حالا هم جوانک نارنجک ها را برداشته بود و داشت می رفت سمت بانک و به حرف های میرزا هم گوش نمی داد. می گفت: "من تا این بانک رو منفجر نکنم، از اینجا نمی رم. بچه‌ها همه برای زدن بانک آماده اند. تو هم اگه ترسیده ای، بکش کنار. می دونی با اون همه پول چقدر اسلحه میشه خرید؟" ♨️ میرزا توی چشم های جوانک خیره شد. دست های سنگینش را بلند کرد و خواباند توی گوشش. دست های جوانک بی اختیار جمع شدند توی صورتش. 🌀 میرزا نارنجک هایی را که حالا توی پیاده روی بازار ریخته بود، به سرعت جمع کرد. بعد گفت: 🌹" تا آقای خمینی عملیات رو تایید نکنه، عملیات بی عملیات! ..."🌹 📚 غریب غرب (خاطرات شهید محمد بروجردی) ✍ آفرین به مردانی که در پاسخ به خواسته های رهبر، لبیک می گفتند، نه این که بر انجام خواسته های اشتباه خود اصرار ورزند. #خاطرات_شهدا #ولایت_پذیری #شهید_محمد_بروجردی 🔰کانال مبلغ یار 🆔 @myar97