یاسهاسبزخواهندشد ؛
انگاری که بوی نرگس، یه روزی بارونی ای که به عمار ختم بشه، ذرت، هوای سرد و احساساتِ جورواجوری که نمیدونم باید دوسشون داشته باشم یا ازشون منزجر باشم؛ شدن شاخصِ روزهایِ دی ماهِ هرسال من.
#ولاکس
دلم میخواست دیشب بیام درباره اکران مستندمون سر کلاس مردم شناسی صبحت کنم ولی خب، دوشبه خیلی خسته ایم. خیلی خسته.
دی همون ماهیه که دلم میخواد در طول کُل سال داشته باشمش. ماهی که خوشحالم، ماهی که خوشگلم، ماهی که حانیهام.
فقط بدی امسال نسبت به پارسال اینه که پول ندارم، گُل نرگس بخرم. وگرنه دی از اینی که هست خواستنی تر میشد.
هدایت شده از نھنگ و میرا
سنگینم و چارهش تا سرحد مرگ گریه کردن و آواز خوندنه.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
کاش الان یه دسته گُل نرگس داشتم پیشم. حداقل.
امشب ریحانه یدونه برام خرید و آورد. مهربونی که همیشه حواسش هست.