مرحله دوم آموزش مقاله نویسی
#مراحل_آماده_سازی_مقاله 4
گزینش و دسته بندی منابع
بعد از تهیه منابع مقاله، آن را طبق طرح اولیه دسته بندی میکنیم تا هر کدام در یک بند طرح و در مقاله یکی از پاراگرافها باشد.
چون مقاله یک نوشته کوتاه است و حداکثر از شش هزار کلمه تجاوز نمی کند. منابعی محدود دارد و به راحتی میتوان آنها را گزینش و دسته بندی کرد.
@myganj
مرحله_دوم آموزش مقاله نویسی
#مراحل_آماده_سازی_مقاله 5
خواندن و یادداشت برداری و تحلیل منابع
اکنون با منابعی محدود و دسته بندی شده روبه رو هستیم و نوبت مطالعه آنهاست.
با حوصله و صبر به مطالعه منابع میپردازیم و از آن چه از منابع برای استدلال و نقل در مقاله مفید است، یادداشت برمی داریم؛سپس یادداشتها را در فیش (برگه) مینویسیم.
فیش، برگه ای است چاپ شده که مشخصات کامل منابع را میتوان در قسمت بالای آن یادداشت کرد.
در صورتی که فیش چاپی در دسترش ندارید، میتوانید از برگه A ۴ یا برگه کلاسور استفاده کنید.
فیشها در سه اندازه تهیه شده اند: کوچک، متوسط و بزرگ که هر کدام به اندازه یک سوم، یک دوم یا یک برگ کامل کلاسور هستند.
یادداشت برداری به سه صورت امکان دارد:
*عین مطالب منابع را یادداشت میکنیم و هنگام نقل قول آنها را به طور کامل مینویسیم.
* مطالب را خلاصه میکنیم و خلاصه را در فیش مینویسیم. باید آدرس کامل منبع را یادداشت کنیم.
***برداشت خود را از مطالب منبع یادداشت میکنیم که در این صورت غالباً صفحات متعددی را در چند خط مینویسیم.
ص: ۲۱۱ آن چه از منابع گوناگون مینویسیم، محصول فکر و تلاش نویسندگان آنهاست و ما حق نداریم با نقل پی در پی آنها مقاله ای سرهم کنیم و به نام خود جا بزنیم؛بلکه بعد از مطالعه دقیق و یادداشت برداری باید به تحلیل آنها بپردازیم.
در هر مقاله تحلیل و نتیجه ای که نویسنده به دست میدهد هر چه نو باشد و راه گشا به اعتبار نویسنده میافزاید.
@myganj
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!😔😔
@myganj
اللهم عجل لولیک الفرج🤲🤲 🌹🌹🌹🌹🌹
✍ این متن رو بخوانید و لذّت ببرید که میشود یک مطلب را با ادبیات های مختلف بیان کرد و هم #نقد کلام دیگران
و هم #تکمیل کنند ه آنها باشد
و همچنین #پیام_جدیدی را برساند
(حافظ شيرازی)
اگر آن ترک شيرازی بدست آرد دل ما را /
بخال هندويش بخشم سمرقندوبخارا را
🌼🌼🌼🌼🌼
(صائب تبريزی)
اگر آن ترک شيرازی بدست آرد دل ما را /
به خال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را / هر آنکس چيز می بخشد ز مال خويش می بخشد / نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
🌼🌼🌼🌼
(شهريار)
اگر آن ترک شيرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم تمام روح و اجزا را / هر آنکس چيز می بخشد بسان مرد می بخشد / نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند/ نه بر آن ترک شيرازی که برده جمله دلها را
🌼🌼🌼
(خانم دريايی شاعر)
اگر آن ترک شيرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورده دنيا را / نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را / مگر بنگاه املاکم ؟
چه معنی دارد اين کارا / و خال هندويش ديگر، ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت، عمل کردند خال ها را / نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را / فقط می خواستند اينها، بگيرند وقت ماها را
🌼🌼🌼🌼
(کامران سعادتمند شاعر)
اگر آن ترک شيرازی بدست آرد دل ما را /
نه او را دست و پا بخشم، نه شهری چون بخارا را / همان دل بردنش کافی که من را بی دلم کرده / نمی خواهم چو طوطی من، بگويم اين غزلها را / غزل از حافظ و صائب و يا دريايی بی ذوق / و يا آن شهريار ترک که بخشد روح اجزا را /
ميان دلبر و دلدار، نباشد حرفِ بخشيدن
اگر دلداده می باشيد، مگوييد اين سخن ها را
🌼🌼🌼
(عارف تهرانی شاعر)
اگر آن ترک شيرازی بدست آرد دل ما را /
شعار و حرف پُر کرده، تمام ادعاها را /
يکی بخشيده چون حافظ ، سمرقند و بخارا را / یکی چون صائبِ تبريز ، سر و دست و تن و پا را / از اين سو شهريار داده تمام روح اجزا را / از آن سو بانودريايی گرفته حال ماها را /
سعادتمندِ شاعر نيز فقط گفت و نداد هرگز / نه ملک و نه بخارایی ، نه روح و نه تن و پا را
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ولي من می شناسم کس ، که او نه گفت و نه دم زد / بدون حرف عمل کرده ، تمام ادعاها را / کسی که خانمانش را ، رها از بهر جانان کرد / بدون منتی بخشيد ، سر و دست و تن و پا را /
و او آهسته و آرام ، برای کشور ایران /
فدا کرده به گمنامی ، تمام روح و اجزا را / دگر خواهی بدانی کيست ، وجودت از سجود اوست / تمامی خودش را داد ، به ما بخشيده دنيا را / نه گفتش ترک شيرازی ، نه گفتش خال هندويش /
و او نامش " سلیمانی " عمل کرد ادعاها را /
شادی روح مطهرش صلوات
@myganj