eitaa logo
خودآموز پایان نامه و مقاله نویسی
3.4هزار دنبال‌کننده
624 عکس
42 ویدیو
174 فایل
توجه #موضوع دادن، #نوشتن، #ویراستاری ، #طرح‌نویسی و ... با #هوش‌مصنوعی #اینجا قرار است #ماهی گیری یاد بگیرید ادمین کانال @ali_myganj
مشاهده در ایتا
دانلود
1 ✍🏼 تبدیل به عبارت مصدری هرگاه بتوان جمله¬ای را با عبارت مصدری بیان کرد، چنین می¬کنیم: ❌ننویسید: این¬که امیرالمؤمنین حاضر نیست پیروزی را از راه ظلم به¬دست آورد، واقعیتی است که… ✅بنویسید: حاضر نبودن امیرالمومنین به پیروزی از راه ظلم، واقعیتی است که… ❌ننویسید: راه¬هایی که می¬توان به¬وسیله¬ی آن¬ها یک شرکت ورشکسته را دوباره راه¬اندازی کرد. ❌بنویسید: راه¬های راه¬اندازی دوباره¬ی شرکت¬های ورشکسته. ‌ •┈┈••✾••┈┈• @myganj
2 ✍🏼تبدیل جمله‌ی وصفی به عبارت کوتاه هرگاه بتوان جمله¬ی وصفی را به عبارتی کوتاه تبدیل کرد، چنین می¬کنیم: ❌ننویسید: مردی که دارای ظاهری آشفته بود وارد خانه شد. ✅بنویسید: مردی آشفته ظاهر وارد خانه شد. ❌ننویسید: از نخستین روزی که با او آشنا شدم، استعداد عجیبی در او یافتم. ✅بنویسید: از نخستین روز آشنایی با او استعداد عجیبی در او یافتم. ❌ننویسید: از حوادث تلخی که در روز‌های اسارت شاهد آن‌ها بود برایمان می‌گفت. ✅بنویسید: از حوادث تلخ روزهای اسارت برایمان می‌گفت. ‌ •┈┈••✾••┈┈• @myganj
«✅اصل یک‎دستی» ✍🏼برخی واژه‎ها (ی فارسی و غیرفارسی) در زبان فارسی با دو یا چند صورت (املا) نوشته می‌‎شوند که همگی هم‌معنی و درست هستند، 🖍برای نوشتن واژه‎های دارای دو یا چند املا، تنها باید یک املا را برگزید تا از پراکندگی در نوشتن واژه‎ها جلوگیری شود. از میان صورت‌های املایی گوناگون یک واژه که در زبان فارسی تلفظ‌های گوناگون نیز دارند، صورتی را برمی‌گزینیم که تلفظ آن در زبان فارسی معیار رایج‌تر باشد. 📕برای مثال، از میان صورت‎های «کلاژ»، «کلاج» و «کلاچ»، صورت «کلاج» را به این علت که تلفظ آن رواج بیشتری دارد، برمی‌گزینیم. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @myganj
فهرست واژه‌های دو/ چند املایی صورت‌های املایی صورت درست یا برگزیده آخُر/ آخور آخور آذوقه/ آزوقه آذوقه آغاجری/آقاجری آغاجری آغاخان/ آقاخان آقاخان آفریقا/ افریقا آفریقا آلاداغ/ آلاداق آلاداغ اتاق/ اطاق اتاق اَترار/ اطرار اترار اُتراق/ اطراق اُتراق اتریش/ اطریش اتریش اتو/ اطو اتو اختاپوس/ اختاپوث اختاپوس ارک/ ارگ ارگ اریب/ ؤریب اریب استانبول/ اسلامبول استانبول استخر/اصطخر/اسطخر استخر استوانه/ اسطوانه استوانه استهبان/‌اسطهبان/ اصطهبان استهبان اسطبل/ اصطبل اسطبل اسطرلاب/ اصطرلاب اسطرلاب افسنتین/ افسنطین افسنتین اَلَم شنگه/ عَلَم شنگه اَلَم شنگه امپراتریس/ امپراطریس امپراتریس امپراتور/ امپراطور امپراتور انتر/ عنتر ان‌تر ایتالیا/ ایطالیا ایتالیا ایذه/ ایزه ایذه باباغورری/ باباقوری باباقوری باتری/ باطری باتری باتلاق/ باطلاق باتلاق باتوم/ باطوم/ باتون باتوم باجناغ/ باجناق باجناق بادنجان/ بادمجان بادنجان بحبوحه/ بهبوهه بهبوهه بُختنصَّر/ بُختُ النصَّر/ بُختُ نصَر بُختُ نصَر برهه/ برحه برهه بغچه/بقچه بقچه بلغور/ بلقور بلقور بلیت/ بلیط بلیت بوذرجمهر/ بوزرجمهر بوزرجمهر پاتوق/ پاتوغ پاتوق پ‌تر کبیر/ پطر کبیر پ‌تر کبیر پترزبورگ/ پطرزبورگ پترزبورگ پزشک/ پزشگ پزشک پشکل/ پشگل پشکل تائیس/ طائیس تائیس تارم/ طارم تارم تاق/ طاق تاق تاقدیس/ طاقدیس تاقدیس تالار/ طالار تالار تالش/ طالش تالش تایباد/ طایباد تایباد تایر/ طایر تایر تبرخون/ طبرخون تبرخون تبرزد/ طبرزد تبرزد تبرزین/ طبرزین تبرزین تَبَرَک/ طَبَرک تَبَرک تپانچه/ طپانچه تپانچه تپور/ طپور تپور تپیدن/ طپیدن تپیدن تُتماج/ ططماج تُتماج تخار/ طخار تخار تخارستان/ طخارستان تخارستان ترابلس/ طرابلس ترابلس تراز/ طراز تراز ترخون/ طرخون ترخون ترشیز/ طرشیز ترشیز ترق و توروق/ تاراغ و توروغ ترق و توروق ترقبه/ طرقبه ترقبه ترقّه/ طرقّه ترقّه تسوج/ طسوج تسوج تشک/ توشک/ دشک/ دوشک توشک تغار/ طغار تغار تمشک/ تمشگ تمشک تنبور/ طنبور تنبور توالش/ طوالش توالش توبیقا/ طوبیقا توبیقا توتیا/ طوطیا توتیا توس/طوس توس تهران/ طهران تهران تهماسب/ طهماسب تهماسب تهمورث/ طهمورث تهمورث تیسفون/ طیسفون تیسفون جابلسا/ جابلصا جابلسا جغّه/ جقّه جقّه جهاز/ جهیز/ جهیزیه/ جهازیه جهاز چارق/ چارغ چارق چای/ چایی چای چغندر/ چقندر چقندر چلغوز/ چلقوز چلقوز حوله/ هوله حوله ختا/ خطا ختا ختای/ خطای ختای ختمی/ خطمی خطمی خُرجین/ خورجین خورجین خردسال/ خوردسال خردسال خشنود/ خوشنود خوشنود خواف/ خاف خاف دکترا/ دکتری (با صدای «ی») دکتری دُگمه/ دُکمه/ تُکمه دُکمه دوقلو/ دوغلو دوقلو ذرت/ زرت ذرت ذوذنقه/ ذوزنقه ذوزنقه رتیل/ رطیل/ رطیلاء رتیل رشک/ رشگ رشک زرشک/ زرشگ زرشک زغال/ ذغال زغال زکام/ ذکام زکام (درست زنُن/ ذنن زنن ساروج/ صاروج ساروج ساوجبلاغ/ ساوجبلاق ساوجبلاق ستبر/ سطبر ستبر سرشک/ سرشگ سرشک سرمه/ سورمه سورمه سُغد/ صُغد سُغد سفلیس/ سفیلیس/ سیفیلیس/ سیفلیس سفلیس سقلاب/صقلاب سقلاب سوغات/ سوقات سوقات سوک/ سوگ سوگ سیگار/ سیگارت سیگار شاغول/ شاقول شاقول شالُده/ شالوده شالوده شبورغان/ شبورقان شبورقان شرایین/ شرائین شرایین شوید/ شبت شوید شیخونت/ شیخونیّت شیخونیّت عسکر/ عسگر عسکر عیسو/عیصو عیسو غدّاره/ قدّراه قداره غدغن/ قدقن قدقن غلتک/ غلطک غلتک غلتیدن / غلطیدن غلتیدن غلیان/ قلیان غلیان غورباغه/ قورباقه قورباغه/ غورباقه قورباقه فرغون/ فرغان/ فرقان فرغون فطیر/ فتیر فطیر قاتی/ قاطی قاتی قاروقور/ غاروغور قاروقور قباد/ غباد قباد قُدقُد/ غُدغُد قُدقُد قراقروت/ قراقروط قراقروت قرتی/ غرتی قرتی قرشمال/ غرشمال قرشمال قُرُق/ غُرُق قُرُق قَرلغِ/ قَرلق قَرلقِ قرمه/ غرمه/ قورمه/ غورمه قورمه قروش/ غروش قروش قره آغاج/ قره آقاج قره آغاج قَزقان/ قَزغان قَزقان قشقرق/ غشغرق قشقرق قشلاق/ قشلاغ قشلاق قفس/ قفص قفس قُلُپ/ غُلُپ قُلپ قلک/ غلک قلک قلنبه/ غلنبه قلنبه قورت/ غورت قورت قوطی/ قوتی قوتی قِیقاج/ غیقاج قِیقاج قِیماق/ قِیماغ قِیماق کشک/ کشگ کشک کشکول/ کشگول کشکول کلیسا/ کلیسیا کلیسا کوشک/ کوشگ کوشک کیقباد/ کیغباد کیقباد گنجشک/ گنجشگ گنجشک لاتاری/ لاطاری لاتاری لحیم/ لهیم لحیم لشکر/ لشگر لشکر
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ مترادف سجاوندی: نشانه گذاری ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ معنی سجاوندی در لغت نامه دهخدا سجاوندی. [ س َ وَ ] (اِخ ) محمدبن ابی یزید طیفور ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوالفضل السجاوندی القاری ، متوفی 560 هَ. ق. او راست : 1 - «الوقف و الابتداء» که هفت گونه وقف رامیشناساند. 2 - «الموجز» که پنج گونه را در بر دارد. 3 - «عین المعانی » فی تفسیر سبع المثانی. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ سجاوندی نخستین کسی است که نشانه های هفتگانه ٔ وقف را بکار برده و از این رو این نشانه ها سجاوندی خوانده شده و قرآن ها را که این نشانه ها در آن بکار رود «قرآن سجاوندی » خوانند. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ رجوع به فهرست کتابخانه ٔ مرکزی دانشگاه ج 1 ص 242 و الذریعه ج 9 شود. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ https://eitaa.com/myganj @myganj
از يك جمله ي ساده ي ( نجّار تخته رابا ارّه مي برد.) مي توان با تغييرعناصر سازنده ي آن يعني ( نجّار+تخته را+با ارّه+مي برد) 24 جمله ي مختلف با معناي يكسان به دست آورد. 1- نجّارتخته را با ارّه مي برد 2- نجّارتخته رامي برد با ارّه 3- نجّار با ارّه تخته رامي برد 4- نجّاربا ارّه مي برد تخته را 5- نجّارمي برد تخته را با ارّه 6- نجّارمي برد با ارّه تخته را 7- تخته را نجّار با ارّه مي برد 8- تخته را نجّارمي برد با ارّه 9- تخته را با ارّه نجّارمي برد 10- تخته را با ارّه مي برد نجّار 11- تخته رامي بردنجّار با ارّه 12- تخته رامي برد با ارّه نجّار 13- با ارّه نجّار تخته را مي برد 14- با ارّه نجّارمي برد تخته را 15- با ارّه تخته رانجّار مي برد 16- با ارّه تخته را مي برد نجّار 17- با ارّه مي برد نجّار تخته را 18- با ارّه مي بردتخته را نجّار 19- مي برد نجّارتخته را با ارّه 20- مي برد نجّار با ارّه تخته را 21- مي برد تخته رانجّاربا ارّه 22- مي برد تخته رابا ارّه نجّار 23- مي برد با ارّه نجّار تخته را 24- مي برد با ارّه تخته را نجّار ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @myganj
👆👆 3️⃣. برای که می نویسیم (؟) : مخاطب خود را ، خواه حاضر وخواه غایب ، خوب بشناسیم ومقتضیات روحی او را بفهمیم وآن گاه دست به قلم ببریم. 4️⃣. در چه وضعیتی می نویسیم (؟) : وضعیت ما وروزگار ما چه اقتضا می کند؛ برای انجام دادنِ کار خویش چه اندازه مهلت داریم؛ اثر ما در چه محیطی به دست مخاطب می رسد؛ مصلحت های واقعی که به خاطر آنها باید تعدیلی در اثر خود پدید آوریم کدام هایند؟ این ملاحظات را نیز باید در اثر مورد نظر قرار دهیم. ✅لطفاً معرفی کانال فراموش نشود؛ و ارسال متن پیام همراه با لینک باشد https://eitaa.com/myganj 🌸 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ✅«را» ی زاید نیاوریم حرف نشانه «را» گاه زاید است ونوشته را سُست وابتدایی نشان می دهد. معمولاً این عیب آن گاه جلوه می کند که جمله دارای «نهاد مفعولی» باشد. نهاد مفعولی ، رکنی از جمله است که از لحاظ دستوری برای فعل جمله پایه ، نهاد به شمار آید واز لحاظ معنا برای فعل جمله پیرو ، مفعول باشد. در مثال زیر ، «پیامبران» از لحاظ معنا مفعولِ «فرستاد» است واز لحاظ دستوری نهادِ «بودند» : ✍🏼پیامبرانی که خدا فرستاد ، هادیان بشر بودند. این جمله نیاز به «را» ندارد ، زیرا نهاد مفعولی در حقیقت «نهاد» است ونهاد هرگز «را» نمی پذیرد. ❌پس این جمله نادرست است : پیامبرانی را که خدا فرستاد ، هادیان بشر بودند. ✅این اشتباه از این جا ناشی شده که اصل جمله مزبور چنین بوده است : پیامبرانی که خدا آن ها را فرستاد ، هادیان بشر بودند. 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✅لطفاً معرفی کانال فراموش نشود؛ و ارسال متن پیام همراه با لینک باشد https://eitaa.com/myganj 🌸 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
از تکرار بپرهیزیم از عیب های رایج وچشمگیر در نوشته های امروز ، تکرار واژه یا عبارتی با فاصله کم است. در چنین موردی ، با حذف واژه تکراری یا با جایگزینی واژه ای دیگر ، می توان به رفع تکرار پرداخت. به تکرار واژه «این» در مثال زیر بنگرید : ❌بیش تر اخباری که دراینجا می آوریم به صورت مُرسَل هستند واین به دلیل این است که در اکثر این موارد اجماع است. صحیح :✅بیش تر اخباری که این جا می آوریم ، به صورت مُرسَل هستند ، زیرا معمولاً به مسائل اِجماعی نظر دارند. ❌* … چه اینکه لازمه این سخن این است که …. صحیح : ✅… زیرا این سخن مستلزم آن است که …. ❌* شورای نگهبان مرکّب از عدّه ای از مجتهدان برجسته است. صحیح : ✅شورای نگهبان از چند مجتهد برجسته ترکیب شده است. ❌* در این جا مجال پرداختن به آن به تفصیل نیست. صحیح : ✅در این جا مجال نیست که مفصّلاً به آن بپردازیم 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✅لطفاً معرفی کانال فراموش نشود. ✅ ارسال متن پیام همراه با لینک باشد. https://eitaa.com/myganj 🌸 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
✅ـ «صفت برترین» را درست به کار بریم بسیاری از نویسندگان «صفت برترین» (= صفت عالی) را نادرست به کار می برند. باید عنایت کنیم که صفت برترین ، موصوفِ خود را نسبت به همه موصوف های همشمار در داشتن وصفی ممتاز می سازد ومعنا وکاربرد آن در سه الگوی زیر سامان می یابد : ✍🏼معنای مفرد : صفت برترین کسره دار + موصوف جمع؛ 🖍مثال : پاکبازترینِ شهیدان ✍🏼معنای مفرد : صفت برترین ساکن + موصوف مفرد؛ 🖍مثال : پاکبازترینْ شهید ✍🏼معنای جمع : صفت برترین ساکن + موصوف جمع؛ 🖍مثال : پاکبازترینْ شهیدان 🔴بنابراین ، جمله زیر نادرست است؛ زیرا با آن که نهادش جمع است ، دارای الگوی اوّل است که معنای مفرد دارد : معروف ترینِ شاگردانِ شیخ مفید ، سید مرتضی وسید رضی وشیخ توسی بوده اند. ✔️صحیح : معروف ترینْ شاگردانِ شیخ مفید ، سید مرتضی وسید رضی وشیخ توسی بوده اند. البتّه وجه اخیر هنگامی صحیح است که هر سه موصوف از حیث معروفیت در یک رتبه باشند ونسبت به دیگران برتر به شمار آیند. امّا اگر این همرتبگی حاصل نباشد ، باید نوشت : ✔️✔️شاگردانِ معروف تر شیخ مفید ، …. 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✅لطفاً معرفی کانال فراموش نشود. ✅ ارسال متن پیام همراه با لینک باشد. https://eitaa.com/myganj 🌸 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼