Sina Sedaghat - Nazanina [SevilMusic].mp3
7.5M
💞 نازنینا 💞
💫 #سینا_صداقت 💫
01:43 ━━━●─── 03:06
⇆ㅤ ㅤ◁ㅤ ❚❚ ㅤ▷ ㅤㅤ↻
ılıılıılıılıılıılı
همین الان براش بفرست 💌
🎻موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎻
#کانال_موزیک_تایم
#موسیقی #آهنگ #موزیک #عشق #عاشقانه #شاد #غمگینـ #ترانه #کلیپ #جدایی #کانال_موزیک_تایم #اینستا #استوری #نوستالژی #گیف #استیکر #ترکی #عکس #ویدیو #رمان
@mz_time 🎧
هدایت شده از گالری حیات | هنریجات♡
میدۅنۍچراتوبھ ،
قیمتدارہ؟!
چۅݩۅقتۍمیاۍکہمیتونۍنیاۍ
مهماینہکہ
هرجاهستۍۅفهمیدۍ
دارۍراهُاشتباھمیرۍ
برگردۍ🌿💕
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
@mz_time.mp3
2.74M
💞 نیکو نام های پروردگار 💞
"اسما الحسنی" با زبان زیبای فارسی
#کانال_موزیک_تایم
#رمضان #رمضان_مبارک
#رمضان_مهدوی #قرآن
#ماه_میهمانی_خدا
@mz_time 🎧
هدایت شده از همت (رامین خُرَّمی)
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥در حال نوشتن کتابی بر ضد اسلام بود، اما مسلمان شد!😅❤️
(یورام فان کلاورِن، قبل از اینکه مسلمون بشه به عنوان نماینده تشکل دست راستی «حزب برای آزادی» به مدت هفت سال مبارزه ای سخت و پیگیرانه رو بر ضد اسلام در مجلس سفلی پارلمان هلند بر عهده گرفته بوده)
#ماه_رمضان
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#اسلام #مسلمان
.
به (هِمَّتْ) بپیوندید 👇
@HemmateEnghelab
(@mz_time)Quran-Farsi-Juz-29.mp3
23.08M
قرآن فارسی
9️⃣2️⃣جزء بیست و نهم
الملک از آيه 1 تا 30 (کامل)
القلم از آيه 1 تا 52 (کامل)
الحاقه از آيه 1 تا 52 (کامل)
المعارج از آيه 1 تا 44 (کامل)
نوح از آيه 1 تا 28 (کامل)
الجن از آيه 1 تا 28 (کامل)
المزمل از آيه 1 تا 20 (کامل)
المدثر از آيه 1 تا 56 (کامل)
القيامة از آيه 1 تا 40 (کامل)
الانسان از آيه 1 تا 31 (کامل)
المرسلات از آيه 1 تا 50 (کامل)
#قرآن کتابی است که آغاز آن با نام #خدا شروع می شود کتابی که بیشتر توجهش به #طبیعت و #زندگی و #عزت و #قدرت و #کمال و #جهاد می باشد همچنین ۷۰ سوره قرآن از #مسائل_انسانی گرفته شده و بیش از ۳۰ سوره آن نیز از #پدیده_های_مادی گرفته شده است و تنها ۲ سوره قرآن درباره #عبادت و #حج و #نماز می باشد.
در ماه میهمانی خدا ماه مبارک #رمضان همراه ما باشید هر روز یک جزء از این کتاب آسمانی رو به زبان #فارسی باهم بشنویم
باشد که #رستگار شویم
لطفا برای سهیم شدن در این #ثواب عظیم مارو با دوستان خودتون به اشتراک بذارین
اجرکم عندالله
#کانال_موزیک_تایم
#رمضان #رمضان_مبارک
#رمضان_مهدوی #قرآن
#قرآن_فارسی #قرآن_صوتی
#ماه_میهمانی_خدا
@mz_time 🎧
May 11
هدایت شده از همت (رامین خُرَّمی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِنَ رَبّکَ یَعلَمُ
.
.
@HemmateEnghelab
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
به نام خدا
رمان انلاین: زن، زندگی، آزادی
قسمت: اول📜
سحر برای چندمین بار گوشی را در دستانش چرخاند و خیره به پیجی شد که انگار فیلتر شده بود، زیر لب فحشی داد و بی هدف از جا برخواست...
چند دور طول اتاق را پیمود و زیر لب گفت: همین روزا باید بهم خبر میدادن... آخه چقد من بدشانسم، درست همین روزی که قراره ستاره بخت من بدرخشه باید اینطوری بشه، اما... اما اونا شماره منو دارن، باید تماس میگرفتن دیگه...
سحر اوفی کرد و دوباره برگشت سر جای قبلیش، روی صندلی چرخان پشت میز چوبی با رویه شیشه ای نشست، خیره به میز شد و یاد اونروزی افتاد که باباش با شوق و ذوق و بنا به اصرار سحر این میز و صندلی را گرفته بود، سحر تازه کلاس زبان انگلیسی توی مؤسسه میرفت و جز برترین های مؤسسه بود و سحر اینو مدیون استعداد و علاقه اش به زبان انگلیسی میدونست.
درست چند ترم بعد از آموزش زبان، پیشرفت سحر اعجاب انگیز شد و سحر توی نت دنبال هم صحبت های خارجی میگشت که همون موقع از شانس خوبش توی یه پیج خارجی با جولیا آشنا شد، یه زن مهربون و خونگرم که از همون اول رفاقت با سحر، با دل سحر راه میمود و این هم صحبتی از هفته ای یک بار رسید به روزی یک بار...
سحر از آرزوهاش با جولیا صحبت کرد و گفت که دوست داره دنیا را ببینه اما با درآمد کمی که پدرش داشت و از طرفی تعصب کور کورانه مذهبی که خانواده اش داشتند، رفتن به بلاد خارجه آرزویی دست نیافتنی برای سحر بود، اما جولیا قول داده بود این ارزو را به همین زودی برای سحر برآورده کند، بدون اینکه کوچکترین هزینه ای کند، اما... اما..
سحر توی دریای فکر و خیالش غرق بود که صدای مادرش بلند شد...
مامان امروز نمیری مؤسسه؟؟
سحر که تازه یادش افتاده بود با بچه ها قرار داره صداش را بالابرد و گفت: چرااا، باید برم
مادرش در اتاق را باز کرد و گفت: مامان تو این شلوغی و بلبشویی که زنهای ولگرد راه انداختن بیا و نرو من میترسم... میترسم تو هم مثل سعید تو جوونی...
سحر که می دونست ادامه حرف مادرش به کجا می رسه اوفی کرد و گفت: مامان تورو خدا دست بردار، سعید دو سال پیش تو تصادف از دست رفت و بعد نزدیک میز شد و دستی به روی قاب عکس برادرش کشید و با اه کوتاهی ادامه داد: گرچه هنوز مرگش را باور نکردم، اما....
مامان از پشت، شانه های دختر را توی بغلش گرفت و گفت: سحر جان، میدونی تو این دنیا غیر از تو و بابات و خواهرت نرگس که همراه شوهرش رفته اون سر ایران را گرفته کسی را ندارم، بیا امروز را نرو... من نمی دونم توی این اغتشاشات که همه جا تعطیل شده، اون موسسه شما چطوری کلاساش هنوز پابرجاست؟
سحر اروم دست مادرش را از روی شانه اش کند و همانطور که به سمت کمد لباساش میرفت گفت: ما چکار به اغتشاشات داریم، کار خودمون را میکنیم...
مادر روی صندلی نشست و به حرکات دخترش خیره شد..
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
@bartaren
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
موزیک تایم mz_time
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 به نام خدا رمان انلاین: زن، زندگی، آزادی قسمت: اول📜 سحر برای چندمین بار
سلام دوستان عزیز همیشه همراه😘
امیدوارم همیشه حال دلتون خوب باشه💖
با معرفی ما به دوستانتون وقتی که باهم چت میکنین همزمان آهنگ های دلخواهتون رو باهم گوش کنید😍
ممنون بابت همراهی ارزشمند همیشگیتون 🌹
@mz_time 🎧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حق میگه خب بچه🤌😍
قابل توجه مادرای عزیز😁
@mz_time 🎧