سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره بقره - آیه ۲۵۴
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ای اهل ایمان، از آنچه روزی شما کردیم انفاق کنید پیش از آنکه بیاید روزی که نه کسی (برای آسایش خود) چیزی تواند خرید و نه دوستی و شفاعتی به کار آید، و کافران (دریابند که) خود ستمکار بودهاند.
در این آیه خداوند اهرم هایى را براى تشویق مردم به انفاق بکار برده است،
الف: آنچه دارى، ما به تو دادیم از خودت نیست. «رزقناکم»
ب: مقدارى از آنچه دارى کمک کن، نه همه را. «ممّا»
ج: این انفاق براى قیامت تو، از هر دوستى بهتر است. «یأتى یوم...»
پیام ها
۱- قبل از دستور، مردم را با احترام صدا زنیم. «یا ایهاالذین امنوا»
۲- استفاده از فرصت ها در کارهاى خیر، ارزش است. «من قبل ان یأتى یوم»
۳- محروم کردن امروز، محروم شدن فرداست. اگر امروز انفاق و بخششى صورت نگیرد، در آن روز هم محبّت و دوستى و وساطتى در بین نخواهد بود. «انفقوا... یوم لابیع فیه...»
۴- یاد معاد، عاملى براى تشویق به انفاق است. «انفقوا... یأتى یوم...»
۵ - یکى از راه هاى ایجاد روحیّه سخاوت، توجّه به دستِ خالى بودن انسان در قیامت است. «لا بیع ولا خلة ولا شفاعة»
۶- بخل، نشانه کفران نعمت و کفر به وعده هاى الهى است. «انفقوا... والکافرون»
۷- کفر، نمونه بارز ظلم است. «الکافرون هم الظالمون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
@n20011🌹💧
#عاقبت ترس از مرگ!
در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند!
برای همین سکهای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قویترین سمی که داشت را خرید و به همسایهاش داد تا بخورد. همسایه دوم سم را سرکشید و به خانهاش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض.
او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معدهاش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایهاش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری.
او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید!
همسایه اول هر روز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد!
کم کم نگرانی و ترس همهی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانهی همسایه میشنید دلهرهاش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربهای بود که در نظرش سم را مهلکتر میکرد.
روز سوم خبر رسید که او مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!
این داستان حکایت این روزهای برخی از ماست. هر شرایط و بیماریی مادامیکه روحیهی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلیها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری…
@n20011🔰
ازادشدن اسیرجنگی توسط حضرت معصومه(س)
جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاي ابن الرّضا از حاج آقاي كشفي كه از خدمتگزاران بلند پاية حرم حضرت معصومه (س) نقل كردند كه در ايام جنگ، شبي از شبها گروهي از اسراي عراقي را به حرم مطهر كريمه اهل البيت (س) آورده بودند، در طرف بالاي سر حضرت ميله هايي نهاده شده بود كه اسرا در داخل ميله ها و ديگر زائران در بيرون ميله ها مشغول زيارت بودند، يك مرتبه ديدند كه زني از ميان تماشاگران جيغ كشيد و بلافاصله يكي از اسرا نيز جيغي كشيد.
معلوم شد كه اين اسير از شيعيان عراقي بوده، به خدمت سربازي رفته، توسط ارتش عراق او را به اجبار به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نيروهاي ايراني در آمده است. مادرش نيز به جرم شيعه بودن از عراق اخراج شده ، به ايران آمده، در قم اسكان داده شده و به كلي از سرنوشت پسرش بي خبر مانده است.
اين مادر بيچاره، هر شب به حرم مطهر حضرت معصومه(س) مشرف مي شده، به خدمت بيبي عرض مي كرده: بيبي جان من پسرم را از تو مي خواهم. آن شب نيز چون شبهاي ديگر به حرم مشرف شده، براي پسرش دعا كرده و به حضرت معصومه (س) متوسل شده است كه يك مرتبه پسرش را در ميان اسيران ديده بود و بي اختيار جيغ كشيد، پسرش نيز متوجه مادر شده، متقابلاً جيغ كشيده، و اينگونه از عنايات حضرت معصومه (س) پس از سالها جدايي، چشم مادر به ديدن ميوه دلش روشن گرديده است. پس از اين رخداد جالب، توسط سازمان بين الملل ترتيبي داده شد كه اين پسر از اسارت آزاد شده به كانون گرم خانواده برگردد.
📚منبع: کراماتي عجيب ازحضرت فاطمه معصومه(س) در قرن معاصر موسسه امام هادی(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر پا کار امام زمان هستی؟
حسین زمانت را در باب
@n20011👌
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره بقره - آیه ۲۵۵
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
خدای یکتاست که جز او خدایی نیست، زنده و پاینده است، هرگز او را کسالت خواب فرا نگیرد تا چه رسد که به خواب رود، اوست مالک آنچه در آسمانها و زمین است، که را این جرأت است که در پیشگاه او به شفاعت برخیزد مگر به فرمان او؟ علم او محیط است به آنچه پیش نظر خلق آمده و آنچه سپس خواهد آمد و خلق به هیچ مرتبه از علم او احاطه نتوانند کرد مگر به آنچه او خواهد، قلمرو علمش از آسمانها و زمین فراتر، و نگهبانی زمین و آسمان بر او آسان و بیزحمت است، و او والا مرتبه و با عظمت است.
به مناسبت وجود کلمه «کرسى» در آیه، رسول اکرم (ص) این آیه «آیةالکرسى» نامید. در روایات شیعه و سنى آمده است که این آیه به منزله قلّه قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد. همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است، از امام على (ع) نقل کرده اند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت این آیه، شبى بر من نگذشت، مگر آنکه آیةالکرسى را خوانده باشم.
در این آیه، شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او مطرح شده است. به همین سبب آیةالکرسى را شعار و پیام توحید دانسته اند. هر چند در قرآن بارها شعار توحید با بیانات گوناگون مطرح شده است، مانند: «لااله الاّ اللّه»، «لااله الاّ هو»، «لااله الاّ انت»، «لااله الاّ انَا»، ولى در هیچ کدام آنها مثل آیةالکرسى در کنار شعار توحید، صفات خداوند مطرح نشدهاست.
صفات خداوند دو گونه اند، برخى صفات، عین ذات او هستند و قابل تجزیه از ذات الهى نمى باشند. مانند: علم، قدرت و حیات. امّا برخى صفات که آنها را صفات فعل مى نامند، مربوط به فعل خداوند است، مثل خلق کردن و عفو نمودن. منشأ اینگونه صفات، اراده الهى است که اگر بخواهد خلق مى کند، ولى درباره صفات ذات این را نمى توان گفت که اگر خداوند بخواهد مى داند و اگر نخواهد نمى داند. اگر بخواهیم صفات ذات را تشبیه کنیم، باید بگوئیم عالم و قادر بودن براى خداوند، نظیر مخلوق بودن براى انسان است. هرگز صفت مخلوق بودن از انسان جدا نمى شود، همانگونه که هرگز صفت علم از خداوند جدا نمى شود.
کلمه «اله» درباره هر معبودى بکار مى رود، خواه حقّ و یا باطل، «أفرایت مَن اتّخذ الهه هواه» ولى کلمه «اللّه» نام ذات مقدّس الهى است. معبودانِ غیر از خدا، از آفریدن مگسى عاجزند؛ «لن یخلقوا ذباباً» و آنان که به پرستش غیر خدا مى پردازند، از بلنداى توحید به درههاى خوفناک سقوط مى کنند. «ومن یشرک باللّه فکانّما خرّ من السماء فتخطفه الطّیر»
«لااله الاّ اللّه» اوّلین صفحه شناسنامه هر مسلمان است. اوّلین شعار و دعوت پیامبر اسلام (ص) نیز با همین جمله بود: «قولوا لااله الاّ اللّه تفلحوا» همچنان که فرمود: «من قال لااله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة واخلاصه بها ان تحجزه لااله الاالله عمّا حرمّ اللّه» هرکس خالصانه شعار توحید سر دهد، وارد بهشت مى شود و نشان اخلاص او آن است که گفتن «لااله الاّ اللّه» وى را از حرام هاى الهى دور سازد.
امام صادق (ع) فرمودند: «قول لااله الاّاللّه ثمن الجنة» گفتن «لااله الاّ اللّه» بهاى بهشت است. همچنان که امام رضا (ع) در حدیث قدسى نقل کرده اند: «کلمة لا اله الاّاللّه حصنى» کلمه ى توحید، دژ مستحکم الهى است.
آرى، توحید، مایه ى نجات و رستگارى انسان است. البتّه همانگونه که مى گویند هرکس به دانشگاه یا حوزه علمیه قدم گذاشت، دانشمند شد. یعنى به شرط اینکه تمام دروس لازم را بخواند. گفتن «لااله الاّ اللّه» نجات دهنده است، امّا با داشتن شرایطش که در جاى خود بدان اشاره خواهد شد.
اعتقاد به توحید، همه ى قدرت ها و جاذبه ها را در چشم انسان کوچک و حقیر مى کند. نمونه اى از آثار تربیتى توحید همین است که مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمى کردند. در دربار نجاشى پادشاه حبشه، پناهندگان مسلمان گفتند: «لانسجد الاّ للّه» ما به غیر خدا سجده نمى کنیم. دحیه کلبى یکى دیگر از مسلمانان در کاخ قیصر روم، سجده نکرد و در جواب کاخ نشینان گفت: «لااسجد لغیراللّه» من براى غیر خداوند سجده نمى کنم.
آرى، توحید انسان را تا آنجا بالا مى برد که حتّى بهشت و دوزخ نیز براى او مطرح نمى شود. امامان معصوم علیهم السلام نیز براى تربیت چنین انسان هایى تلاش مى کردند. على (ع) فرمودند: «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حراً»، بنده دیگرى مباش که خداوند تو را
آزاد آفریده است.
لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صداى بلند، اذان بگویند و فریاد آزادى از بندگى خدایان دروغین و طاغوت ها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدایى، با طنین توحید «لااله الاّ اللّه» آشنا سازند.
«هوالحىّ»
در فراز هفتادم دعاى جوشن کبیر، حىّ بودن خداوند را اینگونه مطرح مى کند:
«یا حیّاً قبل کلّ حىّ، یا حیّاً بعد کلّ حىّ، یا حىّ الذّى لیس کمثله حىٌّ، یا حىّ الذّى لایشارکه حىٌّ، یا حىّ الذّى لایحتاج الى حىّ، یا حىّ الذّى یمیت کلّ حىّ، یا حىّ الذّى یرزق کلّ حىّ، یا حیّا لم یرث الحیوة من حىّ، یا حىّ الذى یحیى الموتى، یا حىّ یا قیّوم» آرى، خداوند زنده است، قبل از هر زنده اى و بعد از هر زنده اى. در زنده بودن، وى را نظیر و شریکى نیست و براى زنده ماندن، نیازمند دیگرى نیست. او زندگان را مى میراند و به همه زنده ها روزى مى بخشد. او زندگى را از زنده اى دیگر به ارث نبرده، بلکه به مردگان نیز زندگى مى بخشد. او زنده و پا برجاست.
معناى حیات درباره ذات پروردگار با دیگران فرق مى کند و مانند سایر صفات الهى، از ذات او جدایى ناپذیر است و در آن فنا راه ندارد؛ «و توکّل على الحىّ الّذى لایموت» او در حیات خویش نیازمند تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، که لازمه حیات موجوداتى همچون انسان و حیوان وگیاه است، نیست. «یا حىّ الذى لیس کمثله حىّ»
«القیّوم»
«قَیّوم» از ریشه «قیام»، به کسى گفته مى شود که روى پاى خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند. کلمه «قیّوم» سه مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در کنار کلمه «حَىّ» قرار دارد.
قیام او از خود اوست، ولى قیام سایر موجودات به وجود اوست. و مراد از قیّومیّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبیر کامل او نسبت به مخلوقات است. قیام او دائمى و همه جانبه است، مى آفریند، روزى مى دهد، هدایت مى کند و مى میراند و لحظه اى غافل نیست.
هر موجود زنده اى براى ادامه ى حیات، نیازمند منبع فیض است. همچون لامپى که براى ادامه روشنى، نیاز به اتصّال برق دارد. تمام موجودات براى زنده شدن باید از «حىّ» تغذیه شوند و براى ادامه ى زندگى باید از «قیّوم» مایه بگیرند.
امام على (ع) مى فرماید: «کلّ شىء خاضع له و کلّ شىء قائم به» هر چیزى تسلیم او و هر چیزى وابسته به اوست. [نقل کرده اند که در جنگ بدر رسول خدا (ص) مکّرر در سجده مى گفتند: «یا حىّ یا قیّوم»
«لاتأخذه سنةٌ و لانوم»
امام صادق (ع) فرموده اند: «ما من حىّ الاّ و هو ینام خلا اللّه وحده» هیچ زنده اى نیست مگر اینکه مى خوابد، تنها خداوند از خواب به دور است.
خداوند حىّ است و نیازمند خواب و چُرت نیست. خواب، زنده ها را از خود منقطع مى کند تا چه رسد به دیگران، ولى خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد.
«له ما فى السموات و ما فى الارض»
مالک حقیقى همه چیز اوست و مالکیّت انسان در واقع عاریتى بیش نیست. مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودى است که از طرف مالک حقیقى یعنى خداوند تعیین مى شود. حال که همه مملوک او هستند، پس چرا مملوکى مملوک دیگر را بپرستد؟ دیگران نیز بندگانى همچون ما هستند؛ «عباد امثالکم» طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوندند. اى کاش انسان ها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده مى کردند. اگر همه چیز از خدا و براى خداست، دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خداى خالق، ما را رها کرده است؟ «أیحسب الانسان ان یترک سدى»
امام کاظم (ع) از در خانه شخصى بنام «بُشر» مى گذشت، متوّجه سر و صدا و آواز لهو و لعبى شدند که از خانه بلند بود. از کنیزى که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد است. امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانى نمى کرد. کنیز سخن امام را وقتى وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانى خورد و توبه کرد.
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: اوّلین درجه تقوا و بندگى خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند.
«من ذا الذى یشفع عنده»
مشرکان، خداوند را قبول داشتند؛ «لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض لیقولنّ اللّه» ولى بتها را شفیع مى دانستند: «ویقولون هؤلاء شفعاء» آیةالکرسى، این پناهگاه موهوم را در هم مى کوبد و مى گوید: کیست که بدون اجازه ى او بتواند شفاعت کند؟ نه تنها هستى براى اوست، کارآیى هستى نیز با اذن اوست. با خیال و توهم شما، مخلوقى شفیع دیگرى نمى شود. شفاعت در قیامت وجود دارد، ولى با حساب و کتاب و با اذن خداوند. اگر از کسى عملى سر مى زند، با اذن و اراده خداوند بوده و قیّوم بودن او خدشه بردار نیست تا بتوان در گوشه اى دور از خواست او کارى صورت داد.
شفاعت آن است که یک موجود قوى به موجود ضعیف یارى برساند. مثلاً در نظام آفرینش، نور، آب، هوا و زمین، دانه گیاه را یارى مى کنند تا به مرحله درخت برسد. در نظام کیفر و پاداش
نیز، اولیاى خدا گنهکارى را یارى مى رسانند تا نجات یابد. ولى هرگز این امدادها نشانه ى ضعف خداوند و یا تأثیرپذیرى او نیست. زیرا خود اوست که مقام شفاعت و اجازه آن را به اولیاى خود مى دهد. و اوست که نظام آفرینش را به نوعى آفریده که وقتى دانه در مسیر رستن قرار گرفت، با نور و هوا و خاک رشد مى کند.
به هر حال عوامل مادّى و کمک هایى که انسان از مخلوقات مى گیرد، در پرتو اذن اوست و در چهار چوب قوانینى است که او حاکم کرده است. به همین دلیل افرادى از شفاعت شدن محرومند؛ «فما تنفعهم شفاعة الشافعین» چنانکه نور، حرارت، آب و خاک، دانه اى را رشد مى دهند که قابلیّت رشد داشته باشد. حساب شفاعت از حساب پارتى بازى و توصیه هاى بى دلیل دنیوى در جوامع فاسد، جدا است. شفاعت، براى جلوگیرى از یأس و ناامیدى و ایجاد پیوند مردم با اولیاى خداست. شفاعت، پاداشى است که خداوند به اولیاى خود مى دهد و بهره گیرى از آن در روز قیامت، تجسّمى از بهره گیرى انسان، از نورِ علم و هدایت انبیا و اولیا در دنیاست.
شفاعت کننده، قدرت مستقلى در برابر قدرت خداوند نیست، بلکه پرتوى از اوست و مقام شفاعت مخصوص کسانى است که او بخواهد. لذا نباید بت پرستان با شعار؛ «هؤلاء شفعائنا» خیال کنند که بهره مند از شفاعت خواهند شد.
یادآورى این نکته لازم است که عبادت غیر خداوند شرک است، ولى دعوت و خواندن غیر خدا، همه جا شرک نیست. جملات: «یدعوک»، «یدعوکم»، «یدعون»، «ندع» و «دعاء الرسول» که در قرآن آمده است، هیچ یک با شرک ربطى ندارد. لکن هر دعوتى ارزشمند نیست، بیمار اگر پزشک را صدا زند، حقّ است و اگر فالگیر را صدا زند باطل است.
«یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم»
خداوند همه واقعیّات را مى داند و شفاعت نزد پروردگار، تلاش براى اثبات بى گناهى شخصى نیست، بلکه شفاعت، تلاش براى نجات و عفو است. آگاهى خدا باید موجب شود که اندکى انسان حیا کند، او از درون سینه ها خبر دارد و از رازهاى پنهانى و آشکار با خبر است، از درون رحم مادران خبر دارد که نوزاد پسر است یا دختر. علم روز قیامت و اندازه هر چیزى را مى داند. در حالى که علم ما انسان ها محدود است. ما صدا را تا حدّى مى شنویم، دیدنى ها را تا حدودى مى بینیم، اسرار را نمى دانیم، مگر آن قسمتى را که خداوند اراده کند و اجازه دهد.
«وسع کرسیّه السّموات والارض ولایؤده حفظهما و هوالعلى العظیم»
در روایتى از امام صادق (ع) آمده است: مراد از «عرش»، علومى از خداوند است که انبیا و رسل را به آنها آگاه کرده است ولى «کرسى»، علومى هستند که آنها را هیچ کس نمى داند.
برخى «کرسى» را کنایه از قدرت و حکومت خدا مى دانند که آسمان ها و زمین را در برگرفته است. با آنکه جهان بس وسیع است و زمین نسبت به آن همچون حلقه انگشترى در بیابان، ولى با همه اینها حفظ و نگهدارى آنها براى خداوند سنگین نیست. آیة الکرسى به مردم مى فهماند که خداوند نه تنها مالکِ عالَم و عالِم به تمام مملوک هاى خود است، بلکه سراسر هستى با همه مخلوقاتش، تحت سلطه و قدرت اوست. و مردم قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقایسه نکنند. زیرا خستگى، از عوارض ماده است، امّا توانایى خداوند عین ذات اوست. «ان ربّک هو القوى العزیز» حضرت على (ع) مى فرماید: خداوند را، نه گذشت زمان پیر و فرسوده مى کند و نه خود دگرگون گشته و تغییر مى یابد.
آرى، توجّه به قدرت نامحدود خداوند، در روح مؤمن آرامش ایجاد مى کند و مؤمن با آن خویشتن را در مصونیّت و امان مى یابد.
هر یک از صفات خدا: قَیّوم، حَىّ، علیم، قَدیر و عظیم، نقش سازندهاى در تربیت انسان دارد. زیرا بهترین مکتب آن است که به پیروان خود امید و عشق بدهد، سرنوشت و آینده آنان را روشن کند و پیروانش نیز بدانند که هر لحظه زیر نظر هستند، لغزش هایشان قابل عفو است و حاکم آنان مهربان است.
خلاصه آنکه خدایى سزاوار پرستش است که زنده و پابر جا و نستوه باشد، گرفتار ضعف و خستگى و دچار خواب و چرت نگردد، احدى بدون اراده او قدرت انجام کارى را نداشته باشد. همه چیز را بداند و بر همه چیز احاطه و تسلّط داشته باشد. این چنین خدایى مى تواند معبود و محبوب باشد و به چنین خدایى مى توان توکّل کرد و عشق ورزید و به او امیدوار بود. خدایى که قرآن اینگونه معرفى مى کند، با خداى انجیل و تورات تحریف شده قابل مقایسه نیست. آن کسانى که در بن بست هاى تنگ و تاریک نظام مادّى جهان گرفتار شده اند، چگونه مى اندیشند؟ «الحمدللّه الّذى هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدى لولا ان هدانا اللّه»
چون در طبع انسان، ابتدا حالت رِخوت و چُرت پیدا مى شود، سپس خواب مى آید، قرآن هم کلمه ى »سِنَة« را مقدّم بر »نَوم« بکار برده است.
امام صادق (ع) فرمودند: «نحن الشافعون» ما هستیم آنهایى که اذن شفاعت دارند. تفسیر نورالثقلین،
یعلم ما یلج فى الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السّماء« سبأ، »ان تخفوا ما فى صدورکم او تبدوه یعلمه
اللّه« سوره آل عمران، »وعنده مفاتح الغیب« انعام، »یعلم السّر واخفى« سوره طه، »انّه علیم بذات الصدور« سوره هود، »یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصدور« سوره غافر،
بل له ما فى السموات و الارض کلّ له قانتون« سوره بقره، و »ان یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید« ابراهیم
پیام ها
۱- هیچ موجودى جز او، ارزش معبود شدن ندارد. «لااله الاّ هو»
۲- حیات واقعى و ابدى و همه حیات هاى دیگر از آن اوست. «الحىّ»
۳- همه چیز دائماً به او بستگى دارد و لحظه اى از تدبیر اوخارج نیست. «القیوم»
۴- همه چیز از اوست.«له ما فى السموات...»
۵ - نه تنها هستى از اوست، کارایى هستى نیز از اوست. «من ذا الّذى یشفع»
۶- با خیال و توهّم شما، چیزى شفیع و واسطه نمى شود. «من ذا الّذى»
۷- احدى از او مهربانتر نیست. علاقه و مهربانى هر شفیعى از اوست. «الاّ باذنه»
۸ - خداوند بر همه چیز و در همه حال آگاه است، پس از گناه در برابر او حیا کنیم. «یعلم مابین ایدیهم وما خلفهم...»
۹- او بر همه چیز احاطه دارد، ولى دیگران بدون اراده او حتّى به گوشه اى از علم او احاطه ندارند. «لا یحیطون بشىء من علمه»
۱۰- حکومت و قدرت او محدود نیست. «وسع کرسیّه»
۱۱- حفاظت هستى براى او سنگین نیست. «ولایؤده»
۱۲- کسى که از هستى حفاظت مى کند، مى تواند ما را در برابر خطرات حفظ کند. «حفظهما» و لذا براى حفاظت، سفارش به خواندن آیة الکرسى شده است.
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
@n20011🌹💧
#داستان زیبا و آموزنده درباره مادر
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩی ﺑﻨﺎﻡ ﺣﻴﺰﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﻳﻤﻦ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﯿﺮﺵ نگهدﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ.ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺶ ﺑﻨﺎﻡ (ﻏﺎﻟﺐ) ﭘﯿﺶ ﺍﻭ آﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺳﻨﺖ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻨﺪ! ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﻻ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻨﻢ.
ﺣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯿﮑﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﮔﻔﺖ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻗﺎﺿﯽ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ آﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺣﺎﻻ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﺕ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ.
ﺩﺭ ﺍﺧﺮ ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ. ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎﺩﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ.ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ.
ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﭘﺴﺮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻻﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ… ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺑﺎﺷﻢ.
ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﺍﻧﭽﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺸﺪﺕ ﻣﯿﮕﺮﻳﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﯾﺸﺶ ﺧﯿﺲ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ…
ﺧﺪﻣﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺭﺿﺎﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﺍﻻﯼ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ۲۰ ﮐﯿﻠﻮ ﻭﺯﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﮐﻞ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺵ ﯾﮏ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻱ ﺍﺯ ﻣﺲ ﺑﻮﺩ!
ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﮐﻪ ﻣﺴﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ حرﯾﺺ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ…
@n20011🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدیو
💚پیروزی مردی از تبار پیامبر(ص) مبارکباد🎊🎉🍰🍰🌹🌹👏👏
به نهضت آمرین بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/1655439360C3ac9fe7eda
این پیام را منتشر کنید...