eitaa logo
آموزه های دینی شامل احکام-اخلاق_اذکارومعارف دین N_Ashrafi
451 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
64 فایل
بیان تفسیر آیه به آیه قرآن -احکام -سخنرانی های کوتاه -بیان احادیث وادعیه ومطالب ارزشمنددیگر @a_s_h_2 کپی مطالب مجاز @n20011
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🎉 • با امام رضا میگم بابام اومده دنیام اومده آقام اومده سیدحجت‌بحرالعلومے •
🤔پرسش: ⁉️چگونه ممکن است امام کاظم با وجود زندان‌های طولانی این همه فرزند داشته‌باشند؟! ✍پاسخ: 1⃣ امام کاظم علیه‌السلام ، دارای ۳۷ فرزند بوده‌اند، مرحوم مفید(ره) می‌نویسد:« وَ كَانَ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام ،سَبْعَةٌ وَ ثَلَاثُونَ وَلَداً ذَكَراً وَ أُنْثَى‏» 📚شیخ مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏۲، ص: ۲۴۴ 2⃣ برخلاف مشهور، امام کاظم علیه‌السلام، زندانی بودن‌شان به صورت مدام بیشتر از چهار سال نبوده است، ایشان هرچند در مابقی عمر شریف‌شان تحت کنترل بودند اما در کنار خانواده بودند. 📚نجفی، محمد جواد، ستارگان درخشان ، ج ۹ ، ص ۵۸ 3⃣ امام کاظم علیه‌السلام ، همسران متعددی داشتند. 📚الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏۲، ص: ۲۴۴ 4⃣ عمر شریف حضرت هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است. 📚ابن شهر آشوب، مناقب ، ج ۴ ، ص ۳۴۹ 5⃣ انتساب بسیاری از امامزادگان به ایشان با چندین واسطه هست و انتساب بعضی از آن‌ها قطعی نیست. ♻️نتیجه اینکه: با در نظر گرفتن مطالب فوق ، داشتن 37 فرزند برای حضرتشان هیچ استبعادی ندارد.     استاد جواد حیدری 👇
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت💐 امروز یکشنبه ☀️ ١٠ مرداد ١۴٠٠ ه. ش 🌙 ٢١ ذیحجه ١۴۴٢ ه.ق 🌲 ١ آگوست جولای ٢٠٢١ ميلادى
سخنرانی حجت‌ الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره آل عمران آیه ۱۳ قَدْ کَانَ لَکُمْ ءَایَةٌ فِى فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَتِلُ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرى‏ کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِّثْلَیْهِمْ رَأْىَ الْعَیْنِ وَاللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشَآءُ إِنَّ فِى ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِّأُولِى الْأَبْصاَرِ ترجمه به یقین در دو گروهى که (در جنگ بدر) با هم روبه رو شدند، براى شما نشانه (و درس عبرتى) بود. گروهى در راه خدا نبرد مى کردند و گروه دیگر که کافر بودند (در راه شیطان و هوس خود.) کفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مى‏ دیدند (واین عاملى براى ترس آنان مى ‏شد) و خداوند هر کس را بخواهد به یارى خود تأیید مى‏ کند. همانا در این امر براى اهل‏ بینش، پند و عبرت است. این آیه مربوط به جنگ بدر است که دو گروهِ مسلمانان و کفّار در برابر یکدیگر قرار گرفتند. در این نبرد تعداد مسلمانان سیصد و سیزده نفر بود که هفتاد و هفت نفر آنها از مهاجرین و دویست و سى وشش نفر از انصار بودند. پرچم‌دار مهاجرین حضرت على (ع) و پرچم‌دار انصار سعدبن عباده بود. مسلمانان هفتاد شتر، دو اسب، شش زره و هشت شمشیر داشتند، ولى لشکر کفر بیش از هزار رزمنده و صد اسب‏ سوار داشت. مسلمانان در آن جنگ با دادن بیست و دو شهید - ۱۴ نفر از مهاجرین و ۸ نفر از انصار - بر دشمن کافر با ۷۰ کشته و۷۰ اسیر پیروز شدند. جنگ بدر با پیش بینى قبلى انجام نشد. هدف، مصادره اموال کفّار به تلافى مصادره‏ اموال مسلمین مهاجر از مکّه بود که به جنگ و برخورد نظامى انجامید. «فى فئتین التقتا» سؤال: در این آیه مى‏ خوانیم که کفّار، مسلمانان را دو برابر دیدند؛ «یرونهم مثلیهم» در حالى که در آیه ۴۴ سوره انفال مى‏ خوانیم: مسلمانان در چشم کفّار کم جلوه کردند؛ «یقلّلکم فى اعینهم» چگونه چنین چیزى ممکن است؟ پاسخ: در آغاز جنگ، مسلمین را کم دیدند تا جرأت هجوم پیدا کنند و از کفّار مکّه کمک نخواهند، ولى در هنگام جنگ، آنان را زیادى دیدند و خود را باختند. بنابراین کم دیدن و زیاد دیدن در دو مرحله و دو زمان بود، لذا تناقضى نیست. پیام ها ۱- هدف جنگ باید خدا و دین خدا باشد. «فى سبیل اللّه» ۲- رزمندگان مسلمان داراى یک هدف هستند. «فئة تقاتل فى سبیل اللّه» (ولى رزمندگان کافر هرکدام براى هدفى به جنگ آمده ‏اند.) ۳- آنجا که خدا بخواهد دیدها، برداشت‏ ها و افکار عوض می‏شود. با همین چشم همین جمعیّت را دو برابر مى‏بیند. «یرونهم مثلیهم رأى العین» ۴- یکى از امدادهاى غیبى، ایجاد رُعب در دل دشمنان است. «یرونهم مثلیهم... و اللّه یؤیّد» ۵ - جنگ بدر نشان داد که اراده خداوند بر اراده خلق غالب، و تنها امکانات مادّى، عامل پیروزى نیست. «یؤیّد بنصره من یشاء» ۶- گرچه خداوند هر کس را بخواهد یارى مى‏ کند؛ «من یشاء» ولى شرط یارى آن است که مردم در مقام نصرت دین او بپاخیزند. «فى سبیل اللّه» ۷- هدف از بیان تاریخ باید عبرت و پندگیرى باشد. «لعبرة» ۸ - گرچه حوادث براى همه مایه‏ پند و عبرت است؛ «کان لکم آیة» ولى درس گرفتن از نشانه‏ ها، بصیرت وبینش مى‏ خواهد. «لعبرة لأولى الأبصار» ۹- کسانى که از جنگ بدر درس نگیرند، صاحب بصیرت نیستند. «لعبرةلاولى الابصار» ۱۶) در جاى دیگر نیز مى‏ فرماید: «ان تنصروا اللّه ینصرکم» محمّد، ۷. منبع: پایگاه درس هایی از قرآن @n20011🌹💧
المثل دو کارگر بنایی بودند که دست و بالشان بسیار تنگ بود و به سختی زندگی خود را می گذراندند. چندماهی بود که حقوقشان را نگرفته بودند. به همین دلیل با اندک پولی که داشتند فقط می توانستند روزها یک وعده نان بخرند و شکمشان خالی نباشد تا بتوانند کار کنند. یکی از روزها فقط یک اسکناس به اندازه خرید نان برایشان باقی مانده بود. آن روز هردو بسیار گرسنه بودند. یکی از آنها گفت: وضعمان اصلا خوب نیست. امروز فقط می توانیم نان بخریم. بیا این اسکناس را بگیر و برو از بازار نان بخر تا من هم سیمان درست کنم که تا شب خیلی کار داریم. رفیقش پول را گرفت و به بازار رفت. بوی چلوکباب از هر طرف به مشامش می رسید و دیوانه اش می کرد. غصه خورد که پولش به اندازه کباب نمی رسد. کمی جلوتر رفت غذاهای گوناگون دید: آش، فلافل، ساندویچ های خوش رنگ و خوش بو و… . زودتر از آنجا دور شد تا بیش از اینها آب دهانش نریزد! در مسیرش مغازه میوه فروشی ای را دید که میوه هایش برق می زد! چشمش به یک خربزه افتاد. هرچه جلوی کباب و آش و … خودش را نگه داشت اما اینجا دیگر طاقت نیاورد و با خودش گفت: اگر یک روز هم به جای نان، خربزه بخوریم آسمان به زمین نمی رسد که! تمام اسکناس ها را داد و خربزه را خرید و پیش دوستش برد. با خودش گفت یعنی تشکر می کند یا عصبانی میشود؟! کلی فکر و خیال در سرش بود تا اینکه دوستش آمد. خربزه را پشتش قایم کرده بود. گفت: اگر گفتی چی خریدم؟ دوستش که از گرسنگی رنگش پریده بود گفت سفره را باز کن که دیگر دارم از گرسنگی می میرم. مگر نان نخریده ای؟! خربزه را نشان داد. دوستش با اینکه عصبانی شد جلوی خودش را گرفت و گفت: رفتی بازار بازهم غذاها و میوه های رنگی وسوسه ات کرد؟ مرد حسابی ما اگر این خربزه را بخوریم که سیر نمی شویم. فکر نان کن که خربزه آب است! نان را میخوردیم که قوتی بگیریم و کار کنیم و پول در آوریم. خلاصه خربزه را خوردند. تا شب شکمشان قار و قور می کرد و نمی توانستند به خوبی کار کنند. از آن پس به هرکس که تصمیم نسنجیده ای می گیرد و فکر عواقب کارش را نمی کند، این ضرب المثل را به کار می برند! @n20011🔰
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت💐 امروز دوشنبه ☀️ ١١ مرداد ١۴٠٠ ه. ش 🌙 ٢٢ ذیحجه ١۴۴٢ ه.ق 🌲 ٢ آگوست جولای ٢٠٢١ ميلادى
سخنرانی حجت‌ الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره آل عمران آیه ۱۴ زُیِّنَ لِّلنَّاسِ حُبُّ الْشَّهَوَتِ مِنَ الْنِّسَآءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الْذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَمِ وَالْحَرْثِ ذَ لِکَ مَتَعُ الْحَیَو ةِ الْدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمََابِ‏ ترجمه عشق و علاقه به زنان و فرزندان پسر و اموال زیاد از طلا و نقره و اسبان ممتاز و چهارپایان و کشتزارها که همه از شهوات و خواسته‏ هاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه یافته است، (در حالى که) اینها بهره‏ اى گذرا از زندگانى دنیاست و سرانجام نیکو تنها نزد خداوند است. «قَناطیر» جمع «قِنطار» به معناى مال زیاد است و آمدن کلمه‏ «مُقَنطرة» به دنبال آن، براى تأکید بیشتر است. نظیر اینکه بگوییم: آلاف و اُلوف،هزاران هزار. «خَیل» به معناى اسب و اسب سوار، هردو آمده است و «مُسَوّمة» یعنى نشاندار. اسب ‏هایى که به خاطر زیبایى اندام و یا تعلیمى که مى ‏دیدند، داراى برجستگى‏ هاى خاصّى مى‏ شدند، به آنها «خَیل مُسوّمة» مى ‏گفتند. جلوه‏ کردن دنیا در نظر انسان، گاهى از طریق خیالات شخصى و گاهى از سوى شیطان و گاهى از جانب اطرافیان متملّق صورت مى ‏گیرد. از طریق اوهام شخصى: «یحسبون انّهم یُحسِنون صُنعاً» و «فرَآه حسَناً» و از سوى شیطان: «زُیّن لهم الشیطان اعمالهم» و از طرف اطرافیان متملّق «زُیّن لفرعون سوء عمَله» مصادیق جلوه ‏هاى دنیا که در آیه ذکر شده، با توجّه به زمان نزول آیه است و مى‏ تواند در هر زمانى مصادیق جدیدى داشته باشد. طلا و نقره، کنایه از ثروت اندوزى، و اسب کنایه از مرکب و وسیله‏ نقلیّه است. سؤال: با اینکه خداوند زینت بودن مال و فرزند را پذیرفته است؛ «المال و البنون زینة الحیوة الدنیا» پس چرا این آیه در مقام انتقاد است؟ پاسخ: زینت بودن چیزى، غیر از دلبستگى به آن است. در این آیه انتقاد از دلبستگى شدید است که از آن به «حبّ الشهوات» تعبیر مى‏ کند. کلمه‏ «بَنین» شامل دختران نیز مى ‏شود، نظیر اینکه مى ‏گوییم: عابرین محترم از پیاده‏ رو حرکت کنند که شامل زنان عابر نیز مى‏ شود. امام صادق‏ (ع) با استناد به «حبّ الشهوات من النساء...» فرمودند: مردم در دنیا و آخرت از چیزى بیشتر از زنان لذّت نمى‏ برند... اهل بهشت نیز بیش از هر چیز به نکاح تمایل دارند. منبع: پایگاه درس هایی از قرآن @n20011🌹💧
ضرب المثل بار کج به منزل نمی‌رسد یکی از شاهزادگانی که به سعدی شیرازی ارادت داشت، محرمانه از شاهزاده خانم خویش به وی شکایت کرد که همه ساله برای من سه قلوی دختر می‌آورد و از او علاج خواست. سعدی راه‌حلی نشان داد که شاهزاده خانم را سخت برآشفته ساخت و فرمان داد او را از شهر اخراج کنند. شیخ بار سفر بست و زاد و توشه سفر را در یکتای خورجین و تای دیگر را خالی گذاشت. آن‌گاه خورجین را روی الاغ انداخت، ولی از هر طرف که خورجین را می‌انداخت، آن طرفی که پر بود، سنگینی می‌کرد و به زمین می‌افتاد. شاهزاده خانم که از پنجره قصر این ماجرا را می‌نگریست، به سعدی بانگ زد و گفت: بار کج به منزل نمی‌رسد. چرا وسایلت را مساوی در هر دو طرف خورجین نمی‌گذاری تا تعادل برقرار شود و بارت به زمین نیفتد؟ سعدی گفت: از ترس شما؛ زیرا من هم جز آنچه شما گفته‌اید، نگفتم ولی شما امر کردی مرا از شهر بیرون کنند. پیامها ناراستی و حقه‌بازی عاقبت خوبی ندارد.اگر خواهان به سرانجام رسیدن کارها و موفقیت در برنامه‌هایت هستی، راست‌گو و راست‌کردار باش.نظام آفرینش براساس عدل و راستی بنا شده است و هرگونه کژی و ناراستی بی‌نتیجه و نابود خواهد بود. این ضرب المثل را در تشویق به راستی و درست‌کاری و در نکوهش و متوجه کردن افرادی که به بیراهه می‌روند به کار می برند. @n20011🔰
شهادت تمار، از صحابه حضرت رسول اکرم و از یاران امام علی (ع) ۱۳۸۲ سال پیش در چنین روزی، بیست و دوم ذیحجه سال ۶۰ هجری قمری «میثم تمار» (Tammar)، از اصحاب و پیروان رسول گرامی اسلام (ص) و امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام، به شهادت رسید. میثم تمار ابتدا غلام بود و توسط حضرت علی (ع) خریداری و آزاد شد. امام علی علیه السلام او را بسیار دوست داشت و احترام زیادی برایش قائل بود و میثم نیز متقابلاً علاقه شدیدی به حضرت داشت. میثم را به خاطر آن که خرما فروش بود، تمّار گویند. امام علی (ع) سال‌ها قبل از شهادت میثم، او را از چگونگی شهادتش آگاه کرده بود. او قبل از شهادت به همگان گفته بود که مولایش امام علی (ع) طرز شهادت او را به وی گفته است. حکام جور قصد داشتند به نحوی غیر از آن چه که امام فرموده بود، میثم را به شهادت برسانند، ولی سرانجام طبق پیش‌بینی امام علی (ع) زبان گویای او را بریدند و این دوستدار آل علی (ع) به جرم حمایت آشکار از اهل بیت رسول اکرم (ص) و دوستی با آن‌ها، توسط عبیداللَّه ابن زیاد، حاکم کوفه به طرزی فجیع به شهادت رسید. @n20011🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مدتي پيکر پاک و مطهر ميثم پس از شهادتش بر سر داربود. ابن زياد براي اهانت‏ بيشتر به ميثم اجازه نداد که بدن‏ مقدس او را فرود آورده و به خاک بسپارند; به علاوه مي ‏خواست با استمرار اين صحنه، زهر چشم بيشتري از مردم‏ بگيرد و به آنان بفهماند که سزاي مدافعان و پيروان‏ علي(ع) چنين است، ولي غافل از آن بود که شهيد، حتي پس از شهادتش هم، راه نشان مي‏دهد، الهام مي ‏بخشد، اميد مي ‏آفريند و مايه ترس و تزلزل حکومتهاي جور و ستم است، او اولين مسلماني بود که به هنگام قتل بر دهانش لگام زده شد. هفت تن از مسلمانان غيور و متعهد که از همکاران او و خرمافروش بودند، اين صحنه را نتوانستند تحمل کنند که ميثم شهيد، همچنان بالاي دار بماند; با هم، هم‏ پيمان شدند تا پيکر شهيد را برداشته و به خاک بسپارند. براي غافل ساختن ماموراني که به مراقبت از جسد و دار مشغول بودند، تدبيري انديشيدند و نقشه را به اين صورت عملي ساختند که: شبانه در نزديکيهاي آن محل، آتشي افروختند و تعدادي از آنان بر سر آن آتش ايستادند. نگهبانان، براي گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالي که چند نفر ديگر از دوستان شهيد، براي نجات پيکر مقدس «ميثم‏» از آتش دور شده بودند. طبيعتا، ماموران که در روشنايي آتش ايستاده بودند، چشمشان صحنه تاريک محل دار را نمي‏ديد. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده و آن را از چوبه دار باز کردند و آن طرفتر در محل برکه آبي که خشک شده بود دفن نمودند. صبح شد. ماموران جنازه را بر دار نديدند; خبر به «ابن‏ زياد» رسيد. ابن زياد مي‏دانست که مدفن او مزار هواداران علي(ع) خواهد شد. از اين رو جمع انبوهي را براي يافتن جنازه ميثم، مامور تفتيش و جستجوي وسيع منطقه ساخت، ولي آنان هرچه گشتند، اثري از جنازه نيافتند و مايوس گشتند. اينک مزار شهيد يک مشهد است و به شهادت ايستاده است. گواه پيروزي حق و شاهد رسوايي و نابودي باطل است. در سرزمين عراق در محلي ميان نجف اشرف و کوفه، بارگاهي است که مدفن «ميثم تمار» است. بر سنگ مزارش نام ميثم به عنوان يار و مصاحب علي - عليه السلام نوشته شده است. «ميثم‏» يکپارچه تلاش و اشتياق بود. در راه تثبيت‏ حق و روشن نگاه داشتن مشعل حق و ارزشهاي اصيلي که به خاموشي مي‏گراييد، جان بر کف و شهادت‏ طلب بود. او با وارستگي و ايماني استوار و جهادي پايدار، رهروي راستين در مسير حق بود; مجاهدي سرشار از اخلاص و تجسمي والا از عقيده و جهاد بود. سزاوار است که جويندگان حق و پويندگان راه پاکي که ميثم به انجام رسانيد، به آن يگانه اقتدا کنند و در انديشه و کردار و در فکر و عمل، گام، جاي گام او بگذارند.که او «اسوه‏» بود. و پيروي از اسوه‏ هاي کمال، وظيفه کمال جويان است.شهيدان، اينگونه در تداوم راهشان توسط پيروان وفادار، به حيات جاويد مي‏ رسند.سلام خدا و فرشتگان وپاکان بر «ميثم تمار»، که هنوز هم چراغي روشن بر سر راه انسانيت است، نور مي‏دهد و «راه‏» مي‏ نمايد. @n20011🔰