#صاحب_عزا !
حالم بده است
بیخبرم از حالش...
سپید شده محاسنش اما ...
خدا به جوانیش رحم کند ...
برایش صدقه کنار بگذاریم ...
#تسبیح !
چندشب پیش
تسبیحِ تربتم پخشِ زمین شد
آهِ شبِ هشتمِ من
از همان شب شروع شد ...
#مصیبت !
... بماند ...
#ذکر !
امسال هم لال بودم
هم مات
قلبِ آب شده
نفس رفته ..
روضهخوانت چه دید در ما
که ذکرِ «ولدی» گرفت ؟!...
#شاهزاده !
نصفِ روضهی امشب را
باید روی زمین بیفتی بعد
گوش کنی و زار بزنی...
#رمز_روضه !
پایِ گلبرگهای رویِ عبا
امشب ...
ولش کن ... ما نمیفهمیم!!
#شعر !
شب سوم و شب هشتم
زمزمهی قلبم همین است
کاش هیچوقت
شعر نمیشناختم ...
#روضه!
حسین !
حسین !
حسین !
این از پارسال بماند
با همان صدا ..
از امسال اما ...
قبلِ روضه داشتم برایش میگفتم
کاش راست نباشد خطی که خواندهم ...
راست بود ...
تمام شدم .
#لیلا !
گیسویِ علی اکبر
گیسویِ علی اکبر
#پس_از_تو !
پس از تو ای علیاکبر
خاك بر سر دنیا..
#سوال_بیجواب !
هرسال شب هشتم
از خودم میپرسم
چرا نمیمیرم ؟؟
امسال هم ...
#ترس !
این شبها میترسم
هم از روضهها
هم از کلمات
هم از نوشتن ..
همین !
#شب_هشتم
#به_قلم_غریب
#محرم_الحرام_١٤٤٦