#غریب
#تیرباران
سوار بر قاطر ...
به تشییعِ جگرگوشهیِ رسول خدا آمد
ظاهراً قرار بود نگُذارد
پیکرِ مُطهّر امام حسن علیهالسلام
در کنارِ پیامبر خدا ...
به خاك سپرده شود؛ غافل از اینکه
خودِ حضرت به سیدالشهداء ...
وصیت کرده بودند تا مزارشان
کنارِ جدهیِ بزرگوارشان...
جنابِ فاطمه بنت اسد باشد ..
جلویِ تشییع را گرفت !
بنی امیه و آل مروان هم پشتِ سرش...
صدا به گلو انداخت و گفت؛
«ما را با شما چکار؟!
میخواهید کسی را در خانهیِ من
دفن کنید که مُحبت و اِرادتی
نسبت به او ندارم؟!»
یاغیانی مثلِ مروان جسارتِ او را دیدند
یادِ عقدههایشان افتادند و ...
شروع به بهانهجویی و تهدید کردند!
کینهیِ شتریِ اهلِ جمل
سَر باز کرد ...
شُترسوارِ دیروز که
قاطرسوارِ امروز شده بود ..
اولین چوبهیِ تیر را
به سمتِ تابوت مُطهّر انداخت ...
بارانِ تیر شروع شد!
امام حسین علیهالسلام فرمود؛
«به خدا سوگند!
اگر برادرم با من پیمان نبسته بود
كه در پاى پیکرِ او خونی ریخته نشود
میدیدید که چگونه ...
شمشیرهاى الهى...
از نیام بیرون مىآمدند و ...
دمار از روزگار شما درمیآوردند..
شما همان روسیاهانی هستید
که عهدِ میان ما و خودتان را شكستید
و شرایط آن را باطل ساختید!»
آنگاه پیکرِ مظلومِ امام مجتبى را
به طرف بقیع بردند تا طبقِ وصیت
در نزدیکیِ مزارِ جنابِ فاطمه بنت اسد
به خاك بسپارند ...
در تاریخ آمده هنگام کفن و دفن
تا ۷۰ چوبهیِ تیر از پیکرِ پاكِ حضرت
بیرون کشیدند !
#به_قلم_غریب
گر رفته باشم زین جهان، باز آیدم رفته روان
گر همچنین دامنکشان بالای خاکَم بگذری
-سعدی
#halaaaaaaal
هدایت شده از بهدنبالتو؛
71999آوارهی-دوست.mp3
9.1M
از ما استخوان هایی خواهد ماند که حسین را دوست دارد ؛
و روحی که آوارهی اوست ..
#روایت_ریان
#یاامامرضا
-یابنشبیب !
مُحرّم ماهی بود که ..
مردم جاهلیت به حرمت آن
جنگ و خونریزی را کنار میگذاشتند
ولی دشمنانِ جدّم ..
نه حُرمت این ماه را نگهداشتند ..
و نه حرمت پیامبر را ..
پس فرزندان رسول خدا را کشتند ..
مخدراتش را به اسارت بردند و..
اموالشان را غارت کردند...
-یابنشبیب !
اگر روزگار تو را به گریه انداخت و..
خواستی برای غمهایت اشک بریزی
پس بر حسینبنعلی گریه کن !
چرا که او را ...
به همراه مردانی از خاندانش ..
-که روزگار مثل آنها ...
به خودش ندیده بود-
غریب دیدند و ..
مظلومانه سر بریدند ..
پس بر حسینبنعلی گریه کن !
چرا که آسمانها و زمین ..
بر مصیبت او خون گریستند و ..
فرشتگان تا قیام قیامت
در کنار مضجعش ...
ژولیده و پریشان و گریانند ..
پس بر حسینبنعلی گریه کن !
که پدرم از پدرش میفرمود:
هنگامی که جدّ غریبم را کشتند ..
آسمانها خون باریدند و
خاكها خون گریستند ...
-یابنشبیب !
اگر اشکهایَت در غم حسین
روی گونههایت جاری شد ..
خداوند همهی گناهانت را ..
چه بزرگ چه کوچک؛ میآمرزد ...
-یابنشبیب !
اگر چشم انتظارِ
ملاقات با خداوندی
درحالیکه ...
پاک از هر گناه و آلودگی باشی
پس جدّ غریبم حسین را زیارت کن
-یابنشبیب !
اگر قلبَت میتپد
برای همنشینی با پیامبر خدا
پس قاتلان جد مظلومم را
بسیار لعنت کن !
-یابنشبیب !
اگر حسرتِ همراهیِ ...
آنهایی را میخوری که ...
به پای او جان سپردند ...
پس هرگاه ...
یاد جدّ عطشانم افتادی؛ بگو :
«یا لیتنی کنت معهم ...
فأفوز فوزا عظیما.»
-یابنشبیب !
اگر دوست داری
در بهشت برین با ما باشی و ..
بی ما نباشی ...
پس در حزن ما محزون و ..
در شادی ما شاد باش ...
و مراقب باش ولایت ما را
از دست ندهی !
چرا که اگر کسی ...
تکه سنگی را هم ..
دوست داشته باشد ..
روز قیامت با همان تکهسنگ
محشور میشود !
-درآمدی بر روایت ریّان
-منابع:
۱) شیخ صدوق، امالی، مجلس ۲۷، حدیث۵
۲) شیخ صدوق، عیون اخبارالرّضا، ص۱۶۵
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یاامامرضا
#امانت
با دستهای مباركتان...
بر در و دیوار سیاهیِ عزا زدید ..
با چشمهای محزونتان..
در غمِ غریبیِ یار گریستید ..
روضهی ریّان را به اَمانت گذاشتید و ..
سرپناهِ گریهیِ عُشّاق شُدید ..
روزگار گذشت و...
نوبتِ عاشقیِ ما هم از راه رسید ..
از رختِ عزا گرفته ...
تا سوختن به پایِ غمِ یار ...
از رزقِ اشك گرفته ...
تا مُهرِ گُذر در بیابانِ عاشقی ..
هرچه از عشق نصیبمان شد ...
از صدقهسریِ شما بود!
امشب هم ...
خدمت رسیدم تا ..
دلم را ...
اشکهایم را ..
پیراهنِ سیاه و ..
شالِ عزایَم را ..
امانت بدهم دستِ شما ..
تا مُحرّم بعد ؛..
لطفاً هوایِ اشکهایم را ..
داشته باشید ..
لطفاً کماکان، پناهِ خستگی و ...
آغوشِ امنِ دلتنگیم باشید
و حلال کنید اگر ...
پایِ غمِ یار کم گذاشتم ...
#به_قلم_غریب