eitaa logo
❤نبض کربلا❤
551 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
71 فایل
بسم رب الحسین🖤 مداحی های احساسی آرام شور مولودی عکس های جدید حرم و استوری و استیکر و. 🖤جهت تبادل و تبلیغات و نظرات @hosan_313 ساخت تم و استیکر و لگو ارزان کپی باصلوات 🖤(تبادل+۶۰۰) ✔ تبلیغ 🖤زنده کربلا b2n.ir/BeainolHarameain?eitaafly
مشاهده در ایتا
دانلود
تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه💔 همین گریه به لبخند تو می ارزه🌹 @nabz_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکشنبه ۹۹/۹/۹ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت ۴۵ روز چادرت را بتکان روزی ما را بفرست @nabz_karbala
🍀مژده مژده🍀 سلام به اعضای کانال😊🌹 دلتون برای زیارت امام رضا تنگ شده؟😔😭 می تونید داخل طرح زیارت نیابتی کانال نبض کربلا شرکت کنید😍 😍 ۱-💚خواندن دو رکعت نماز داخل حرم امام رضا💚 ۲- 🌷خواندن زیارت نامه🌷 ۳-🍃قرار دادن اسم شما در حرم امام رضا🍃 برای ثبت نام فقط کافیه نام خانوادگی تون رو داخل چالش زیر برای ما بنویسید 😇تا به نیابت از شما زیارت انجام شود😇 🙏مهلت ارسال تا ساعت ۵ عصر🙏 زیارت از روز سه شنبه تا شب جمعه انجام می شود و اسامی در کانال قرار می گیرد 👇👇👇👇👇 h‌ttps://harfeto.timefriend.net/16060409616781 🌹به کسانی که دوست دارند داخل طرح شرکت کنند اطلاع دهید🌹 💚برای اطلاع از اسامی می توانید داخل کانال نبض کربلا عضو شوید💚 ❤️@nabz_karbala❤️
کسانی که لینک بالا براشون باز نمیشه🙏 به پیوی بیایند و اسم بگویند🌹 👇👇👇👇 @faqihi_313
🕊 قرار یک زندگی الهے این است یکی بشود ودیگری اما... انتظار همیشه واژه دلتنگ کننده همسران است ... 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲┊  گفتم از عشق نشانے بھ من خستھ بگو! گفت: جزعشق حسیݩ هࢪچھ ببینےبددلےست💔💔 @nabz_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
او با خودش می‌گفت: خدا کند که برادرم برگردد. او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است.🤲☘🤲 اگر اتفاقی برایش بیفتد، ما با بچه‌هایش چه کنیم؟ یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه‌های من چه کند؟!😂😂😂 کمی آن‌سو تر، داخل یکی از اتاق‌های بخش، یک نفر در مورد من با خدا حرف می‌زد!🌹🍃🌹 من او را هم می‌دیدم. داخل بخش آقایان، جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا می‌کرد.🌷☘🌷 او را می‌شناختم. قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید بر نگردم.🌺☘🌺 این جانباز خالصانه می‌گفت: خدایا من را ببر، اما او را شفا بده. اون زن و بچه دارد، اما من نه.😇💚😇 یکباره احساس کردم که باطن افراد را متوجه می‌شوم، نیت‌ها و اعمال آنان را می‌بینم و…🌸🍃🌸 بار دیگر جوان خوش‌سیما به من گفت: برویم؟ خیلی زود فهمیدم منظور ایشان مرگ و انتقال من به آن دنیا است.😱😱😱 از وضعیت به وجود آمده و راحت شدن از درد خوشحال بودم. فهمیدم که شرایط خیلی بهتر شده، اما گفتم: نه!🌴🌱🌴 مکثی کردم و به پسرعمه‌ام اشاره کردم و گفتم: من آرزوی شهادت دارم. من سال‌ها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اینجا و با این وضع بروم؟!😔☘😔 اما انگار اصرارهای من بی‌فایده بود، باید می‌رفتم. همان لحظه دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برویم؟ بی اختیار همراه آن‌ها حرکت کردم. لحظه‌ای بعد، خود را همراه با این دو نفر در یک بیابان دیدم!😰⭕️😰 این را هم بگویم که زمان، اصلاً مانند اینجا نبود. من در یک لحظه، صدها موضوع را می‌فهمیدم و صدها نفر را می‌دیدم! آن زمان کاملاً متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده. اما احساس خیلی خوبی داشتم. از آن درد شدید چشم راحت شده بودم. 😍🍃😍 پسرعمه و عمویم کنارم حضور داشتند و شرایط خیلی عالی بود. من شنیده بودم که دو ملک از سوی خداوند همراه ما هستند، حالا داشتم این دو ملک را می‌دیدم.🌷🍃🌷 چقدر چهره آنها زیبا و دوست‌داشتنی بود. دوست داشتم همیشه با آنها باشم. ما باهم در وسط بیابان کویری و خشک و بی آب و علف حرکت می‌کردیم.🌹🌱🌹 کمی جلوتر چیری را دیدم! روبه‌روی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت ان بود ادامه داستان👇👇👇
ادامه داستان👇👇👇 یک کتاب روی میز بود جوان پشت میز به آن کتاب بزرگ اشاره کرد. وقتی تعجب مرا دید، 🌹🍃🌹 گفت: کتاب خودت هست، بخوان. امروز برای حسابرسی، همین که خودت آن را ببینی کافی است.🌸🌱🌸 چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن، استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: «اقرا کتابک، کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا» این جوان دقیقاً ترجمه همین آیه را به من گفت😇☘😇 . نگاهی به اطرافیانم کردم. کمی مکث کردم و کتاب را باز کردم. سمت چپ بالای صفحه اول، با خطی درشت نوشته شده بود: «۳ سال و ٦ ماه و ٤ روز»🌸☘🌸 از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این چیه؟ گفت: سن بلوغ شماست. شما دقیقاً در این تاریخ به بلوغ رسیدی.😇🍃😇 به ذهنم آمد که این تاریخ، یک سال از پانزده سال قمری کمتر است. اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود، گفت: نشانه‌های بلوغ فقط آن چیزی نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.🌴🌱🌴 قبل از آن و در صفحه راست، اعمال خوب و زیادی نوشته شده بود، از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...🌸🍃🌸 پرسیدم: این‌ها چیست؟ گفت: این‌ها اعمال خوبی‌ست که قبل از بلوغ انجام دادی. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده.😍🍃😍 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ بشویم، جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت: نمازهایت خوب و مورد قبول است.😍😍😍 برای همین وارد بقیه اعمال می‌شویم. ادامه داستان فردا...❤️
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت، جلسه پنجم.mp3
13.85M
تحلیل و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت حجت الاسلام امینی خواه @nabz_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 📝✊یک‌ خانه سالم به تلاویو نماند 📌🕊وداع با پیکر شهید محسن فخری‌زاده 📌 @nabz_karbala