eitaa logo
❤نبض کربلا❤
544 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
71 فایل
بسم رب الحسین🖤 مداحی های احساسی آرام شور مولودی عکس های جدید حرم و استوری و استیکر و. 🖤جهت تبادل و تبلیغات و نظرات @hosan_313 ساخت تم و استیکر و لگو ارزان کپی باصلوات 🖤(تبادل+۶۰۰) ✔ تبلیغ 🖤زنده کربلا b2n.ir/BeainolHarameain?eitaafly
مشاهده در ایتا
دانلود
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکشنبه ۹۹/۹/۹ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت ۴۵ روز چادرت را بتکان روزی ما را بفرست @nabz_karbala
🍀مژده مژده🍀 سلام به اعضای کانال😊🌹 دلتون برای زیارت امام رضا تنگ شده؟😔😭 می تونید داخل طرح زیارت نیابتی کانال نبض کربلا شرکت کنید😍 😍 ۱-💚خواندن دو رکعت نماز داخل حرم امام رضا💚 ۲- 🌷خواندن زیارت نامه🌷 ۳-🍃قرار دادن اسم شما در حرم امام رضا🍃 برای ثبت نام فقط کافیه نام خانوادگی تون رو داخل چالش زیر برای ما بنویسید 😇تا به نیابت از شما زیارت انجام شود😇 🙏مهلت ارسال تا ساعت ۵ عصر🙏 زیارت از روز سه شنبه تا شب جمعه انجام می شود و اسامی در کانال قرار می گیرد 👇👇👇👇👇 h‌ttps://harfeto.timefriend.net/16060409616781 🌹به کسانی که دوست دارند داخل طرح شرکت کنند اطلاع دهید🌹 💚برای اطلاع از اسامی می توانید داخل کانال نبض کربلا عضو شوید💚 ❤️@nabz_karbala❤️
کسانی که لینک بالا براشون باز نمیشه🙏 به پیوی بیایند و اسم بگویند🌹 👇👇👇👇 @faqihi_313
🕊 قرار یک زندگی الهے این است یکی بشود ودیگری اما... انتظار همیشه واژه دلتنگ کننده همسران است ... 😔
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲┊  گفتم از عشق نشانے بھ من خستھ بگو! گفت: جزعشق حسیݩ هࢪچھ ببینےبددلےست💔💔 @nabz_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
او با خودش می‌گفت: خدا کند که برادرم برگردد. او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است.🤲☘🤲 اگر اتفاقی برایش بیفتد، ما با بچه‌هایش چه کنیم؟ یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه‌های من چه کند؟!😂😂😂 کمی آن‌سو تر، داخل یکی از اتاق‌های بخش، یک نفر در مورد من با خدا حرف می‌زد!🌹🍃🌹 من او را هم می‌دیدم. داخل بخش آقایان، جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا می‌کرد.🌷☘🌷 او را می‌شناختم. قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید بر نگردم.🌺☘🌺 این جانباز خالصانه می‌گفت: خدایا من را ببر، اما او را شفا بده. اون زن و بچه دارد، اما من نه.😇💚😇 یکباره احساس کردم که باطن افراد را متوجه می‌شوم، نیت‌ها و اعمال آنان را می‌بینم و…🌸🍃🌸 بار دیگر جوان خوش‌سیما به من گفت: برویم؟ خیلی زود فهمیدم منظور ایشان مرگ و انتقال من به آن دنیا است.😱😱😱 از وضعیت به وجود آمده و راحت شدن از درد خوشحال بودم. فهمیدم که شرایط خیلی بهتر شده، اما گفتم: نه!🌴🌱🌴 مکثی کردم و به پسرعمه‌ام اشاره کردم و گفتم: من آرزوی شهادت دارم. من سال‌ها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اینجا و با این وضع بروم؟!😔☘😔 اما انگار اصرارهای من بی‌فایده بود، باید می‌رفتم. همان لحظه دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برویم؟ بی اختیار همراه آن‌ها حرکت کردم. لحظه‌ای بعد، خود را همراه با این دو نفر در یک بیابان دیدم!😰⭕️😰 این را هم بگویم که زمان، اصلاً مانند اینجا نبود. من در یک لحظه، صدها موضوع را می‌فهمیدم و صدها نفر را می‌دیدم! آن زمان کاملاً متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده. اما احساس خیلی خوبی داشتم. از آن درد شدید چشم راحت شده بودم. 😍🍃😍 پسرعمه و عمویم کنارم حضور داشتند و شرایط خیلی عالی بود. من شنیده بودم که دو ملک از سوی خداوند همراه ما هستند، حالا داشتم این دو ملک را می‌دیدم.🌷🍃🌷 چقدر چهره آنها زیبا و دوست‌داشتنی بود. دوست داشتم همیشه با آنها باشم. ما باهم در وسط بیابان کویری و خشک و بی آب و علف حرکت می‌کردیم.🌹🌱🌹 کمی جلوتر چیری را دیدم! روبه‌روی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت ان بود ادامه داستان👇👇👇