7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکشنبه ۹۹/۹/۹ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت ۴۵ روز
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
#استوری
#محمد_حسين_پويانفر
#پیشنهاد_کانال
@nabz_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه
#شهیدمحسنفخریزاده
💠 برای تو چه پایانی چه تقدیری مقدر بود؟
💠 دم آخر سرت رو دامن سالار بی سر بود !
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_اسرائیل
#ترور
#محسن_فخری_زاده
#شهید_محسن_فخری_زاده
@nabz_karbala
🍀مژده مژده🍀
#طرح_ویژه
سلام به اعضای کانال😊🌹
دلتون برای زیارت امام رضا تنگ شده؟😔😭
می تونید داخل طرح زیارت نیابتی کانال نبض کربلا شرکت کنید😍 😍
۱-💚خواندن دو رکعت نماز داخل حرم امام رضا💚
۲- 🌷خواندن زیارت نامه🌷
۳-🍃قرار دادن اسم شما در حرم امام رضا🍃
برای ثبت نام فقط کافیه نام خانوادگی تون رو داخل چالش زیر برای ما بنویسید
😇تا به نیابت از شما زیارت انجام شود😇
🙏مهلت ارسال تا ساعت ۵ عصر🙏
زیارت از روز سه شنبه تا شب جمعه انجام می شود و اسامی در کانال قرار می گیرد
👇👇👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16060409616781
🌹به کسانی که دوست دارند داخل طرح شرکت کنند اطلاع دهید🌹
💚برای اطلاع از اسامی می توانید داخل کانال نبض کربلا عضو شوید💚
❤️@nabz_karbala❤️
❤نبض کربلا❤
🍀مژده مژده🍀 #طرح_ویژه سلام به اعضای کانال😊🌹 دلتون برای زیارت امام رضا تنگ شده؟😔😭 می تونید داخ
امروز تا ساعت ۵ عصر
اخرین فرصت برای ثبت نام در طرح بالا👆👆👆
@nabz_karbala
کسانی که لینک بالا براشون باز نمیشه🙏
به پیوی بیایند و اسم بگویند🌹
👇👇👇👇
@faqihi_313
❤نبض کربلا❤
🍀مژده مژده🍀 #طرح_ویژه سلام به اعضای کانال😊🌹 دلتون برای زیارت امام رضا تنگ شده؟😔😭 می تونید داخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤نبض کربلا❤
امروز تا ساعت ۵ عصر اخرین فرصت برای ثبت نام در طرح بالا👆👆👆 @nabz_karbala
پایان طرح تا یک ساعت دیگر
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲┊ #کلیپدلتنگـی
گفتم از عشق نشانے بھ من خستھ بگو!
گفت: جزعشق حسیݩ هࢪچھ ببینےبددلےست💔💔
#امیرڪرمانشاهے
@nabz_karbala
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_پنجم
او با خودش میگفت: خدا کند که برادرم برگردد. او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است.🤲☘🤲
اگر اتفاقی برایش بیفتد، ما با بچههایش چه کنیم؟ یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند؟!😂😂😂
کمی آنسو تر، داخل یکی از اتاقهای بخش، یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد!🌹🍃🌹
من او را هم میدیدم. داخل بخش آقایان، جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا میکرد.🌷☘🌷
او را میشناختم. قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید بر نگردم.🌺☘🌺
این جانباز خالصانه میگفت: خدایا من را ببر، اما او را شفا بده. اون زن و بچه دارد، اما من نه.😇💚😇
یکباره احساس کردم که باطن افراد را متوجه میشوم، نیتها و اعمال آنان را میبینم و…🌸🍃🌸
بار دیگر جوان خوشسیما به من گفت: برویم؟
خیلی زود فهمیدم منظور ایشان مرگ و انتقال من به آن دنیا است.😱😱😱
از وضعیت به وجود آمده و راحت شدن از درد خوشحال بودم. فهمیدم که شرایط خیلی بهتر شده، اما گفتم: نه!🌴🌱🌴
مکثی کردم و به پسرعمهام اشاره کردم و گفتم: من آرزوی شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اینجا و با این وضع بروم؟!😔☘😔
اما انگار اصرارهای من بیفایده بود، باید میرفتم.
همان لحظه دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برویم؟
بی اختیار همراه آنها حرکت کردم. لحظهای بعد، خود را همراه با این دو نفر در یک بیابان دیدم!😰⭕️😰
این را هم بگویم که زمان، اصلاً مانند اینجا نبود. من در یک لحظه، صدها موضوع را میفهمیدم و صدها نفر را میدیدم!
آن زمان کاملاً متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده. اما احساس خیلی خوبی داشتم. از آن درد شدید چشم راحت شده بودم. 😍🍃😍
پسرعمه و عمویم کنارم حضور داشتند و شرایط خیلی عالی بود.
من شنیده بودم که دو ملک از سوی خداوند همراه ما هستند، حالا داشتم این دو ملک را میدیدم.🌷🍃🌷
چقدر چهره آنها زیبا و دوستداشتنی بود. دوست داشتم همیشه با آنها باشم.
ما باهم در وسط بیابان کویری و خشک و بی آب و علف حرکت میکردیم.🌹🌱🌹
کمی جلوتر چیری را دیدم!
روبهروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت ان بود
ادامه داستان👇👇👇