eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
39 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس نوشته ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
به وقت خنده😊😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناز اگر نازِ تو باشد که به جان می خَرَمَش پیشِ چشمِ همه یِ خَلق،عَیان می خرمش ضرر و منفعتش هر چه که باشد خوب است خالی از دغدغه یِ سود و زیان می خرمش من مسلمانِ دو چشمانِ سیاهت شده ام وقتِ تکبیر و مناجات و اذان می خرمش مژه بر هم زدنت شیوه یِ جنگاوری است ِپیچِشِ پلکِ تو را جایِ کَمان می خرمش آخرین بِیتَم اگر خرجِ زیادی دارد قیمتش هر چه که باشد به همان می خرمش نه و امّا و اگر گرچه برازنده یِ توست «بَله» ات را تو بگو،زیرِ زبان می خرمش ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
دکتر انوشه چقدر قشنگ گفته : مرد وقتی عاشق زنی می‌شود در دل خود پنهانش می‌کند مبادا که دیگران او را بدزدند ، اما زن وقتی عاشق شد آن را جار می‌زند تا کسی برای نزدیک شدن به آن مرد تلاش نکند . مرد به خاطر یک عقیده هر کسی را قربانی میکند و زن به خاطر یک نفر هر عقیده‌ای را... مرد عقل است و زن قلب... به همین خاطر در هر رابطه‌ای زن بیشتر از مرد اذیت می‌شود✨🌾 ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
گر شدی عاشق بدان دیوانه‌وارش بهتر است در قرار یار، عاشق بیقرارش بهتر است  در عطش حالیست از آب گوارا بیشتر چشمهای مست خوب اما خمارش بهتر است گیسوانت را که چون دریاچه در موج آمده  باز کن بر گرد گردن، آبشارش بهتر است دست در دستت نهادن، چشم در چشمت شدن چار فصل سال خوب اما بهارش بهتر است  این غزل رازی‌ست بین چشم او با چشم من بس کنم حتی غزل هم راز دارش بهتر... ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
شوریده‌ی آزرده‌دلِ بی سر و پا من در شهر شما عاشق انگشت‌نما من دیوانه‌تر از مردم دیوانه اگر هست جانا، به خدا من... به خدا من... به خدا من شاهِ همه خوبان سخنگوی غزل‌ساز اما به در خانه‌ی عشق تو گدا من یک دم، نه به یاد من و رنجوریِ من تو یک عمر، گرفتار به زنجیر وفا من ای شیر شکاران سیه موی سیه چشم! آهوی گرفتار به زندان شما من آن روح پریشان سفرجوی جهانگرد همراه به هر قافله چون بانگ درا، من تا بیشتر از غم، دل دیوانه بسوزد برداشته شب تا به سحر دست دعا من سیمین! طلب یاریم از دوست خطا بود: ای بی‌دل آشفته! کجا دوست؟ کجا من؟ ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آدما هیچ‌وقت اولین اتفاقای زندگیشون یادشون نمیره اولین رفیق اولین عشق اولین بوسه اولین قرار اولین جدایی این اولین‌ها تا آخرین روز زندگی با ما هستن پس حواسمون باشه که چی رو می‌خوایم برای اولین بار خاطره کنیم. بقول : "خاطرات تلخ را از یاد بردن ساده نیست میخ کج را از دل دیوار کندن مشکل است" اولین خاطره‌ها تاریخ انقضا ندارن... شیرین باشیم! ❤️❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.غم___💔🥀 آدمیزاد است دیگر دوست دارد دق کند گاه گاهی گوشه ای بنشیند و هق هق کند...🥲🥲 ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تجربه بمن آموخته که زندگی میدان مسابقه برای جمع کردن نیست، زندگی همان نان گرمی ست در سفره صبحانه و نوشیدن چای کنار عزیزان... صبح بخیر
اگر از تو درباره ی غزه پرسیدند بگو: در آنجا شهیدی است که شهیدی آن را حمل می‌کند و شهیدی از وی عکس می‌گیرد و شهیدی او را بدرقه می‌کند و شهیدی بر وی نماز می‌خواند
لشکر ابرهه پیدا شده بر پا خیزید رود خون جاری دریا شده بر پا خیزید کوس جنگ است که برگوش جهان پیچیده آتش کینه محیا شده بر پا خیزید انتخاب است حسینی و یزیدی بودن ظهر عاشور تمنا شده بر پا خیزید غزه شد مقتل و شمر آمد و خنجر دارد باز هم آخر دنیا شده بر پا خیزید خشم طوفان الاقصی و ابابیلی ها به همه خلق معما شده بر پا خیزید از همان روز که آن مرد به میدان آمد نفس اوست مسیحا شده بر پا خیزید باز صفین و جمل، کینه‌ی سفیانی ها ذوالفقاراست هویدا شده بر پا خیزید ارتش کفر فرومایه ترین می بینیم آخر قصه‌ی اعدا شده بر پا خیزید آخر قصه‌ی خونخواری اسرائیل است قدس در حال تماشا شده بر پا خیزید منتقم می رسد از راه، ظهورش نزدیک پرچم فاطمه برپا شده بر پا خیزید
خون می‌چکد از پنجه‌ی شیطان امشب دنیا شد از این فاجعه، حیران امشب "شیطان بزرگ" دشمن انسان است بی پرده شد این چهره‌ی پنهان امشب
اگر چه کرده بس نامردمی ، مردانِ اسراییل دهد طوفانِ اقصی مژده ی پایانِ اسراییل نباشد ذرّه ای ایمان به قلبِ این یهودی ها یقین دارم که دارد لکّه ها وجدانِ اسراییل شکوه عشق و ایمانِ بزرگِ مردمِ غزّه کند طوفان به هر اقصا و هر میدانِ اسراییل و موشکهای عِزّالدّین که چون سجیّل می باشد اصابت می کند هر لحظه ای بر جانِ اسراییل علیرغمِ حمایت های شیطانِ بزرگ ، امّا ز هم پاشیده می بینم همه بنیانِ اسراییل شکست و ذلّتِ صهیون شده روشن برای خلق که هرگز کم نمی گردد تبِ بحرانِ اسراییل از این ظلمی که دشمن می کند بر مردمِ غزّه به پایان می رسد آخر همه دورانِ اسراییل و از پیکارِ مردم در فلسطین شد نمایان که: ندارد هیچ سودی حمله و جولانِ اسراییل از آن رعدی که که افتاده به جانِ لشکرِ صهیون بسوزد گنبد و آتش زند دامانِ اسراییل چو( شایق) از خدا میخواهم اضمحلال صهیون را که داده پیش از اینها وعده ی پایانِ اسراییل
صدای نحسِ تفنگ است در برابر سنگ صدای سینه ی تنگ و صدای غرشِ جنگ صدای غارت و ظلم و اسارتِ زن و مرد سلاح ِفسفری و خوشه های بی برگرد صدای موشک و تانک و خروشِ بیداری صدای دکمه ی آژیر و مردم آزاری صدای ضجه ی آوارگان در به در و صدای زجرِ زنان،کودکان بی پدر و صدای ظلم وجنون،چکمه های بی وجدان صدای رذلِ اهانت به پرچم و قرآن صدای ترکش و تیر و صدای خاموشی صدای شهدِ شهادت ، غمِ فراموشی صدای نغمه ی آرامِ« آی آدم ها» صدای له شدنِ زیرِ پای آدم ها صدای حق کشی و حیله ی حقوق بشر صدای قحطیِ انسانیت و زنگ ِخطر صدای بارشِ اندیشه های طوفانی صدای پر زدنِ کودکان قربانی صدای من من و تو تو صدای گوشی ها صدای زنگِ شروع ِوطن فروشی ها صدای هر کس و ناکس نشسته در گوشم برای مردمِ غزه سیاه میپوشم قسم به سوره ی والتین سکوت جایز نیست سکوت اسلحه ی شاعرِ مبارز نیست!
❤️اﮔﻪ ﺗﻮ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺷﺎﻩ ﻧﺸﺪﯼ ﺍﻭﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻣﺸﮑﻠﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺧﺮ ﻭﺯﯾﺮ بﺷﻪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺷﺎﻩ رﻭ ﻣﺎﺕ ﮐﻨﻪ!!! موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن آنهایی که منتظر شکست تو هستند تا به تو بخندند. آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند تا با تو بخندند... ‌ ‌ ‌
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا گر سرم در سرِ سودات رَوَد نیست عجب سرِ سودای تو دارم غم سر نیست مرا ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا بی رُخت اشک همی بارم و گل می کارم غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست که تواناییی چون باد سحر نیست مرا دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا تا که آمد رخ زیبات به چشم بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا ‌ ‌
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا گر سرم در سرِ سودات رَوَد نیست عجب سرِ سودای تو دارم غم سر نیست مرا ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا بی رُخت اشک همی بارم و گل می کارم غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست که تواناییی چون باد سحر نیست مرا دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا تا که آمد رخ زیبات به چشم بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا ‌ ‌
‌ لمس دستانت‌مرا تا‌عرش اعلی می‌برد   تاب مژگانت دلم را تا ثریا می برد... شَرّه‌ی چشمان‌تو آتش به‌شعرم‌ می‌زند عطر یوسف را به اهرام زلیخا می برد... گر بلرزد طرّه ی لرزان تو، چون ارگ بم قلب بی‌سامان عاشق را به‌یغما می‌برد... شعرهایم واژگانی ساده اند و‌عشق تو  نرخ اشعار مرا اینگونه بالا می‌برد... تار ناکوک غمت هم دلنوازی می‌کند  سلفژ عشقت مرا تا گام یلدا می‌برد ... از سمرقند‌لبانت ، ترک شیرازی من خال هندویت دلم را تا بخارا می‌برد...