می ریخت رقص روسری ات گل به زیر پات
روییده بود دشت تغزل به زیر پات
هرجا قدم زدی فوران کرد چشمه ای
در صخره ها نبود تحمل به زیرپات
وقتی نسیم رفتن تو می وزید، دشت
گسترده بود فرش گلایل به زیر پات
حالا تومانده ای و همین خاطرات تو
دیگر نریخت دشت مغان گل به زیر پات
سارا! تلاطم ارس از اشک های توست
از سیل اشک غرق شده پل به زیر پات
دارد صلابت سبلان آب می شود
در دره های غرق تامل به زیر پات
یک شب بیا به دشت مغان ای عروس ایل!
تا بشکند سکوت شب ِ کلبه زیر پات
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
#افسانه_سارای