eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.3هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
3.3هزار ویدیو
42 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
" تو " فصل پنجم عمر منی و تقويمم به "شوق" توست كه تكرار می شود هر سال... #محمدعلی_بهمنى @nabzeeshgh
گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را تا زودتر از واقعه گویم گله‌ها را چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سخت‌ترین زلزله‌ها را پر نقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله‌ها را ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله‌ها را بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پر زدن چلچله‌ها را یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله‌ها را ‌ ‌ ‌
چشم‌هایم اگر نمی‌بیند ولی از حالتان خبر دارد دیر گفتی نگاهِ از نزدیک روی بینایی‌ام اثر دارد ماتِ تصویر ماتِ خود هستم این چروکیده من؟ نه! شب‌نامه‌ست این خطوطِ شبیه من حتی دیدن و خواندنش خطر دارد انتخاب بدی‌ست شاعرجان! شعر هم، جان‌پناه، گاهی نیست دُملی تازه در تو روییده‌ست شعر در نقش نیشتر دارد می‌شکافد دوباره زخمی را که خودش تازه بخیه‌اش کرده است اندکی بعد باز خواهد گفت: بس کن! این قرن گوشِ کَر دارد من ولی فکر می کنم هستم خاصه وقتی که شعر می گویم درکم این است. شاعری یعنی یک‌نفر ذوقِ دردسر دارد من که در روستای خود بودم شعر با شهر آشنایم کرد خشک می‌خواست شاخه‌هایم را او که در دست خود تبر دارد می‌تواند که مشت پنهانم باز دندان‌شکن شود ناگاه می‌توانم که پاسخی باشم که از این شیوه دست بردارد شعر آن روز سرنوشتم شد که به زنجیر فکر می‌کردم حلقه‌ای سهم برده‌ام. و آیا: هر که این حلقه بیشتر دارد
حرف بزن، بغضِ مرا باز كن دير زمانى‌ست كه بارانى‌ام...!
نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می‌بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می‌خواهم، تو را وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم
از زندگی، از این همه تکرار خسته‌ام از های و هوی کوچه و بازار خسته‌ام دلگیرم از ستاره و آزرده‌ام زِ ماه امشب دگر زِ هر که و هر کار خسته‌ام دل خسته سوی خانه تن خسته می‌کشم آخ ... کزین حصار دل آزار خسته‌ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته‌ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود... از خود که بی‌شکیبم و بی‌یار خسته‌ام تنها و دل گرفته و بیزار و بی‌امید... از حال من مپرس که بسیار خسته‌ام