گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را
تا زودتر از واقعه گویم گلهها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سختترین زلزلهها را
پر نقشتر از فرش دلم بافتهای نیست
از بس که گره زد به گره حوصلهها را
ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بلهها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچلهها را
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئلهها را
#محمدعلی_بهمنی
چشمهایم اگر نمیبیند
ولی از حالتان خبر دارد
دیر گفتی نگاهِ از نزدیک
روی بیناییام اثر دارد
ماتِ تصویر ماتِ خود هستم
این چروکیده
من؟ نه!
شبنامهست
این خطوطِ شبیه من حتی
دیدن و خواندنش خطر دارد
انتخاب بدیست شاعرجان!
شعر هم، جانپناه، گاهی نیست
دُملی تازه در تو روییدهست
شعر در نقش نیشتر دارد
میشکافد دوباره زخمی را
که خودش تازه بخیهاش کرده است
اندکی بعد باز خواهد گفت:
بس کن!
این قرن گوشِ کَر دارد
من ولی فکر می کنم هستم
خاصه وقتی که شعر می گویم
درکم این است.
شاعری یعنی
یکنفر ذوقِ دردسر دارد
من که در روستای خود بودم
شعر با شهر آشنایم کرد
خشک میخواست شاخههایم را
او که در دست خود تبر دارد
میتواند که مشت پنهانم
باز دندانشکن شود ناگاه
میتوانم که پاسخی باشم
که از این شیوه دست بردارد
شعر آن روز سرنوشتم شد
که به زنجیر فکر میکردم
حلقهای سهم بردهام.
و آیا:
هر که این حلقه بیشتر دارد
#محمدعلی_بهمنی
نمیدانم چرا؟ اما تو را هرجا که میبینم
کسی انگار میخواهد ز من، تا با تو بنشینم
تن یخ کرده، آتش را که میبیند چه میخواهد؟
همانی را که میخواهم، تو را وقتی که میبینم
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده میجویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم، که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
نباشی تو اگر، ناباوران عشق میبینند
که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم
#محمدعلی_بهمنی
#عضوکانال
از زندگی، از این همه تکرار خستهام
از های و هوی کوچه و بازار خستهام
دلگیرم از ستاره و آزردهام زِ ماه
امشب دگر زِ هر که و هر کار خستهام
دل خسته سوی خانه تن خسته میکشم
آخ ... کزین حصار دل آزار خستهام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خستهام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود...
از خود که بیشکیبم و بییار خستهام
تنها و دل گرفته و بیزار و بیامید...
از حال من مپرس که بسیار خستهام
#محمدعلی_بهمنی