eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.3هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
3.3هزار ویدیو
42 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
با دمای دل خود چای مرا دم کردی شعر خواندی و مرا چشمه ی زمزم کردی! تا که لبخند زدی، طعم زمان شیرین شد قند را از سر صبحانه ی من کم کردی زندگی بی تو بنا بود که دق مرگ شود ضربان دلمان را چه منظّم کردی! در قرنطینه ی آغوش تو جایم عالی است! گره ی وا شده ای داشت که محکم کردی. دستی از مهر کشیدی به سر گلدان ها خانه را تابلوی میخک و مریم کردی خواستم تا خط پایان به کنارت باشم و مرا باز در این کار مصمّم کردی! انجمن ها همه مهمان دو چشمت هستند : در"شب شعرِ " قشنگی که فراهم کردی‌
من دوستت دارم ، چو ابری آسمانش را... ابری که پس داده به سختی امتحانش را یاد توام، مانند سربازی که بعد از جنگ دارد هنوزم خاطرات پادگانش را دلشوره ات را می کشم هر روز در آغوش مثل درختی برگ های نیمه جانش را آنگونه می خواهم نگاهت را که ایرانم رویای برگشتن به عصر باستانش را..‌.، آنگونه که زاینده رود تشنه با حسرت در سینه دارد آتش ِ" نصف جهان"ش را چشمان تو دریا و با عطر نفس هایت بالا کشیده زورق من بادبانش را با بیت بیت هر نگاهش حرف ها دارد آن شاعری که بغض می دوزد دهانش را من دوستت دارم، کنارت مرگ هم زیباست! لطفاً خودت هم پیشبینی کن زمانش را
رباعی عشق است که در اجاق من می سوزد رفتی و دل ِ اتاق من می سوزد هر صبح که بیدار شوم، می بینم خورشید- به اتّفاق من - می سوزد آن خاطره ها هنوز در من جاری است انگار قبول ِ دردشان اجباری است دستور زبان ویژه ای دارد عشق: هر " ماضی" ِ رفته؛ " حال استمراری " است! عطر خوشت از همین حیاط ِ بغلی است غیر از لب تو کُلّ ِ عسل ها بدلی است بی واژه به هم عشق تعارف کردیم لبخند تو یک زبان بین المللی است! بارانی ام و نگاه ِ پُر نم دارم سوغات برایتان فقط غم دارم لبریز محبّتی و افسوس که من انگیزه برای عاشقی کم دارم. سخت است به شهر ِ خویش باشی تنها، در متن ِ دروغین ِ حواشی ، تنها. فرق است میان غربت یک کلبه با غربت" آسمانخراشی تنها" ! با یاد نگاهت به در و دشت زدم در کوچه ی خاطرات مان  گشت زدم مثل چک بی محل ،غم دنیا را از هر طرفی رسید، برگشت زدم بر پنجره ردّپای باران ِ خداست چشمان بهار، رنگ چشمان خداست! انگار خدا گرفته سلفی از خود! گل؛ عکس جدید ِ لب خندان خداست. بر گونه ی من بوسه - دوتایی - بگذار در صحنه ی جرم، ردّپایی بگذار از سکه ی بوسه های من هم بردار آن را به حساب آشنایی بگذار.
از  گونه هایت چیده ام تک دانه ها را آماده کردم بهترین عصرانه ها را می رقصی و پر می دهی تا بام خانه از دامن گلدار خود، پروانه ها را در چشم خود صد مزرعه خشخاش داری تعطیل کردی صنف داروخانه ها را! با چشم های موشک اندازت به قلبم در جنگ دادی ارتقا سامانه ها را! هی دست در گیسوی تو بردند و دیدیم دعوای بین بادها و شانه ها را! جز تو که مرز کشورم را باز کردی ویزا ندادم لحظه ای بیگانه ها را دار و ندارم رایگان تقدیم ، خاتون! خالی کن از بازار، رنج چانه ها را دستان من؛ پایان راه است ای مسافر! دیگر رها کن باقی پایانه ها را.