eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
40 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!   من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم! خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم... از خطّ ِ دواَبروی خودت یاد گرفتم   رفتی و من از پستچی ِ تازه ی تقدیر هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم   از آذر دستان من امروز رها شد آن دست که در گرمی مرداد گرفتم   باد آمد و برداشت تورا، حقّ من این بود! باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...  
تو را - با آنکه هستی دور- می خواهم نگه دارم به هر راهی شوم مجبور، می خواهم نگه دارم در آغوشت گرفتم با تمام ابرهایم باز ، تو را ای قلّه ی مغرور، می خواهم نگه دارم لبانت را که کندوی عسل زیر بغل دارد برای آخرین زنبور می خواهم نگه دارم اگرچه احتمال سرقتت بالاست هر جایی تو را، گنجینه ی مشهور! می خواهم نگه دارم بدون هیچ منظوری همیشه دوستت دارم اگرهم گاه با منظور...، می خواهم نگه دارم! کتاب تست های عاشقی ! کهنه نخواهی شد تو را حتّی پس از کنکور می خواهم نگه دارم! نگیر از دست من ای مرگ، دست مهربانش را از این پس عشق را با زور می خواهم نگه دارم ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
پروانه ات را می کنی سرکوب  تا کی؟ بال مرا در دفترت مصلوب تا کی ؟ قد می کشد جنگل! بخواهی یا نخواهی ای دارکوب! این ضربه ها بر چوب تا کی؟ خورشید آمد، رنگ آدم برفی ات رفت! آخر ، زمستان! همچنان محبوب تا کی؟! گیرم فریبت را به جای سیب خوردم بر شاخه هایت وعده ی مرغوب تا کی؟ از چشم کندم عینک خوش‌بینی ام را بد باشی وعمری ببینم خوب ؟ تا کی؟ باید که بگذارم سرم را باز هر شب بر بالشی از گریه ها مرطوب، تا کی؟ خوابم پر از کابوس و بیداری پر از درد! کافی است ، آخر این همه آشوب  تا کی؟ ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
خوب است اسیر این پرانتز باشم ، تنها به ( نگاهت) متمرکز باشم بیزارم از این نهنگ بودن، بگذار در تُنگ دلت، ماهی قرمز باشم! قلّاب زدی ، بهانه ام را بردی نُت های خوش ِ ترانه ام را بردی هم جفت مرا گرفتی ای ماهی گیر! هم برکت ِ رودخانه ام را بردی! از دغدغه های مبهمت می گیرد هر حادثه را از قدمت می‌گیرد حالا که خدا گرفته دستانت را دیگر چه کسی دستِکمت می گیرد؟ ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
آغاز شده قصه ی پایانی ِ عشق بازی ِ من و تو، صحنه؛ مهمانی عشق بر پرده ی روزگار  اکران شده است این فیلم به لطف کارگردانی عشق ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
پهلو به بهار می زنی با چشمت هی نقش و نگار می زنی با چشمت موسیقی ِ سنّتی است آرامش تو هر بار " سه تار" می زنی با چشمت! دیوار اتاق هم فدایت شده بود مبهوت لطافت صدایت شده بود مردی که به قرص خواب هم میل نداشت معتاد به " شب به خیر " هایت شده بود. فهمیده ام از بوی تو، باران اینجاست در نقشه‌ ی من، قمصر کاشان اینجاست! خیس عرقی در بغلم ای گل سرخ! بی شک گذر ِ "گلاب گیران" اینجاست. عشق آمد و در نگاه تو ناز گذاشت یک زلزله ی خانه برانداز گذاشت ای میوه ی ممنوعه! خدا هم حتی در چیدن ِتو  دست مرا باز گذاشت! ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
            قدم زدم کنار تو.... مسافر زمان شدم! دوباره جلد نابی از کتاب باستان شدم کشیده ام  چه قرن ها وقار  قامت تو را که سرستون قلعه ی دیار دیلمان شدم تو را- که‌مثل کوزه ای درون موزه مانده ای- پر از شراب کردم و تمام شب، دهان شدم ! ببین که سرو عاشقت هنوز سبز مانده است برای  هُرم شانه ات دوباره سایه بان شدم تو" شاه دختران " شدی هزار سال پیش و من میان بزم رودکی،  "خدای شاعران"  شدم ! تو را شبی ربودم از حرمسرای ناصری و زیر آن  شکنجه ها شکسته، نیمه جان شدم فقط به خاطر تو ای زن ترنج و  ترمه ها به دست هر زمانه ای همیشه امتحان شدم! من آن نشان بوسه ام به روی سنگ بیستون  که دست عشق حک زد و  چه خوب جاودان شدم ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
                         " دین عشق"   وقت کاشیکاری ام با بهترین تصویر شد! مسجدی پیرم که با چشمان تو تعمیر شد خنده ات جای اذان گلدسته ها را فتح کرد بوسه ات سرمنشاء شیواترین تکبیر شد ای خدای در سفر! یک لحظه جایی صبر کن! قبله ام را جا به جا کردی، نمازم دیر شد! راستی، شاید به جای مذهب رنگ و ریا عشق؛ دین تازه ام، یک روز عالمگیر شد، شاید اصلا جاده ی ابریشم گیسوی تو زد ورق تاریخ را و باعث تغییر شد، یا که حتی سال های دور در ده ها زبان آیه آیه شعرهای دفترم تفسیر شد! خواب می دیدم که آزادم میان میله ها! صبح در آغوش تو این خواب هم تعبیر شد! ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
ای عشق ! باش و بیشتر کن احتیاجم را! هر سال بالاتر ببر نرخ خراجم را! من سکه ی ساسانی دست خودت بودم تمدید کن یک دوره ی دیگر رواجم را وقتی که خاک کشورم را فتح می کردی تقدیم کردم با دو دست خویش تاجم را پیوند قلبم با عروس غصه ات زیباست! پر شور کن با اشک ، جشن ازدواجم را! ای عشق ! از روزی که دردت را بغل کردم از هیچ کس دیگر نپرسیدم علاجم را سنجاقکت هر روز می گیرد در این برکه مثل پزشک دهکده نبض مزاجم را! نگذار بعد ازاین بگیرد تیربرقی خشک در کوچه جای قامت سرسبز کاجم را! من" شهر بارانم" که بعد از عمری آوردند جای قدم هایش ، مزار " ابتهاجم" را! ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
اندازه ی آغوشت از کل زمین کافی است بعد از خدا تنها تو ماندی و...همین کافی است تنها دلیل واضح زیبایی هر عکس! گلخنده ات در قاب تنگ دوربین کافی است از قهرهایت رد شدم، اما جدایی نه! انبوه ترکش هایم از میدان مین کافی است با کشتنم تاریخ را کمتر پشیمان کن! خونی که جاری شد کف حمام فین، کافی است. امواج گیسویت تمام شهر را پر کرد سونامی ات را کم کن ای زیباترین! کافی است تا سیب سرخ صورت و چشمان سبزت هست بر سفره ی عیدی که دارم، پنج سین کافی است ! تا نیمه گفتی : " دوستت...:" پر پر زدم از شوق! من طاقت مردن ندارم، نقطه چین کافی است ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
من از چشمت که طوفان را نشانم داد ، ممنونم چه سیل سختکوشی ! خانه ات آباد! ممنونم حساب اشک های شورم امشب رفته از دستم و از غم های شیرینت - به هر تعداد- ممنونم گرفتی نخ به نخ سیگارها را از لبم ، آن وقت مرا کردی به لب های خودت معتاد!ممنونم! به قلب برکه ام انگیزه ی جاری شدن دادی شدم دریا کنارت، ماهی آزاد! ممنونم از این که باز با گیسوی شادت در خیابان ها فقیه شهر ما را می کنی ارشاد، ممنونم! به قربان سرت ای عشق مادرزاد! با اینکه سرم را می‌دهی این روز ها بر باد، ممنونم ! صدای شعرهایم پیش از این ها در نمی آمد به سنگ لال دادی جرأت فریاد! ممنونم ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
من از چشمت که طوفان را نشانم داد ، ممنونم چه سیل سختکوشی ! خانه ات آباد! ممنونم حساب اشک های شورم امشب رفته از دستم و از غم های شیرینت - به هر تعداد- ممنونم گرفتی نخ به نخ سیگارها را از لبم ، آن وقت مرا کردی به لب های خودت معتاد!ممنونم! به قلب برکه ام انگیزه ی جاری شدن دادی شدم دریا کنارت، ماهی آزاد! ممنونم از این که باز با گیسوی شادت در خیابان ها فقیه شهر ما را می کنی ارشاد، ممنونم! به قربان سرت ای عشق مادرزاد! با اینکه سرم را می‌دهی این روز ها بر باد، ممنونم ! صدای شعرهایم پیش از این ها در نمی آمد به سنگ لال دادی جرأت فریاد! ممنونم ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
بازی رسیده است به آخر! تمام شد حتّی زمان ِ مهلت ِ داور تمام شد ده سال با تو شعر گلوی مرا برید طوری که خون جوهر و دفتر تمام شد! ده جلد با تو درد کشیدم در این جهان تا عاقبت رمان " کلیدر " تمام شد! آتش بیار معرکه بودی و جنگ هم با آخرین گلوله به سنگر، تمام شد دیگر تمام شد بخدا عشق بین ما باور کنیم، آه، که دیگر تمام شد! اردیبهشت رفت و در این باغ ، داغ ماند جشن گلابگیری ِ قمصر تمام شد! دوران تلخ تاجگذاری ِ چشم تو با قتل عام ِ این گل پر پر تمام شد. سریال رنج هام چه دنباله‌دار بود؛ تا قسمت هزار و ....، چه بهتر تمام شد! ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
خدا می خواست با رویای تو همگام تر باشم و از پایان هر تقویم،خوش فرجام تر باشم خدا کندوی لبهای تو را در خانه ام آورد که از زنبورهای باغ، شیرین کام تر باشم تو را مثل جزیره دوخت بر پیراهن موجم که از پهنای اقیانوس ها" آرام" تر باشم زبان چشمه ی ییلاق هایم- واضح و روشن- به سمتم کوچ کن تا باز بی ابهام تر باشم میان قارچ های سمّی و مشهور جایم نیست همان بهتر که از هر غنچه ای گمنام تر باشم! تنور خود پرستی ها عجب سوزانده نان ها را! چه خوشبختم که می خواهم از این هم خام تر باشم ! من آن میخانه ی شادم که تعطیلی نخواهد داشت خدا می خواست از هر شاعری " خیام" تر باشم! ‌ ‌°‌‌‎‎‎‎•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•° ‌‌‎‎‎‎♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]• ✯ ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 @nabzeshgh ╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋 نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍ ‌‌‎‎‌
گفتم تقاص التماسم را بگیرم از هرکسی جز تو حواسم را بگیرم! گفتم که تنها ماه این دریاچه باشم! از برکه هاشان انعکاسم را بگیرم! در کوچه ی دل ، دوربینی نصب کردم تا عابران ناشناسم را بگیرم! دور از تو شالیزار ما را کدخدا برد همراهی ام کن تا که داسم را بگیرم! دور از تو با " غم" پاس کردم زندگی را باید که حال همکلاسم را بگیرم ! پیراهن نارنجی ام را دوخت پاییز مهر آمده، باید لباسم را بگیرم حتما به باران زنگ خواهم زد، کجایی؟ شاید همین امشب تماسم را بگیرم! ای سردبیر آزمون سخت پاکی! برگرد تا لوح سپاسم را بگیرم!
شد شعر من اتاقِ قرنطینه ی خودم! باران ِ سنگ خورده به آیینه ی خودم بوی بهار آمده امسال زودتر با سرفه ای به غارت سبزینه ی خودم! حتی نشد ببوسمت از روی ماسک ها نفرین به صبح ِ تیره ی آدینه ی خودم! این قلب ساده را - که نمی خواست هیچ کس - اخراج می کنم شبی از سینه ی خودم پرونده های عاشقی ام جرم ثابتی است شرمنده ام به خاطر پیشینه ی خودم این سکّه های اشک ، پس انداز ِ زندگی است افزوده ام دوباره به نقدینه ی  خودم من آبروی دولت ِ عشقم که یک سرش وصل است ناگزیر به کابینه ی خودم! با اینهمه ، دو متر عقب تر بمان عزيز! تا دور باشی از تب ِ دیرینه ی خودم ╭❤️➤🦋 ╰┈➤‌༺‌﷽༺‌🦋 ╔═✾🦋🦋✾═╗ نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌  ‌‌‎‎‎https://eitaa.com/nabzeshgh ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌ ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ » بفرست واسه دوستات ༻‌༻‌🦋༺༺
شد شعر من اتاقِ قرنطینه ی خودم! باران ِ سنگ خورده به آیینه ی خودم بوی بهار آمده امسال زودتر با سرفه ای به غارت سبزینه ی خودم! حتی نشد ببوسمت از روی ماسک ها نفرین به صبح ِ تیره ی آدینه ی خودم! این قلب ساده را - که نمی خواست هیچ کس - اخراج می کنم شبی از سینه ی خودم پرونده های عاشقی ام جرم ثابتی است شرمنده ام به خاطر پیشینه ی خودم این سکّه های اشک ، پس انداز ِ زندگی است افزوده ام دوباره به نقدینه ی  خودم من آبروی دولت ِ عشقم که یک سرش وصل است ناگزیر به کابینه ی خودم! با اینهمه ، دو متر عقب تر بمان عزيز! تا دور باشی از تب ِ دیرینه ی خودم ╭❤️➤🦋 ╰┈➤‌༺‌﷽༺‌🦋 ╔═✾🦋🦋✾═╗ نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌  ‌‌‎‎‎https://eitaa.com/nabzeshgh ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌ ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ » بفرست واسه دوستات ༻‌༻‌🦋༺༺
بگیر دست مرا و بگو سلام به عشق بیا که مانده فقط با تو چند گام به عشق! دوباره صبح و نفس در هوای دیدارت دوباره می دهم امروز هم پیام به عشق : سلام دختر پاییز! مهربان آذر! بسوز برگ تنم را در احترام به عشق! من و تو پنجره‌ هایی به زیر بارانیم نگاه ماست جداگانه هر کدام به عشق قرار بود شناسنامه مان عوض بشود به شوق لحظه‌ی تغییر نام به : عشق چگونه می شود از قلب خود جدات کنم؟ منی که باز رسیدم از انتقام به عشق! چقدر خاطره در شهر دارم از چشمت که می خورم سر هر کوچه‌ ای مدام‌ به عشق بپوش کفش دلم را، ضمانتش با من! که دارد این دل صد پاره ام دوام به عشق! ╭❤️➤🦋 ╰┈➤‌༺‌﷽༺‌🦋 ╔═✾🦋🦋✾═╗ نبض عشق ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌  ‌‌‎‎‎https://eitaa.com/nabzeshgh ‌‌ ‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌ ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ » بفرست واسه دوستات ༻‌༻‌🦋༺༺
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!   من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم! خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم... از خطّ ِ دواَبروی خودت یاد گرفتم   رفتی و من از پستچی ِ تازه ی تقدیر هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم   از آذر دستان من امروز رها شد آن دست که در گرمی مرداد گرفتم   باد آمد و برداشت تورا، حقّ من این بود! باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...   ‎‌‌‎
جز عشق هر حرفی که داری، مختصر لطفا ! نگذار چتر خیس خود را پشت در ، لطفا! با خود بیاور سرزده مهمان باران را امشب تمام ابرها را کن خبر لطفا! من ماهی دلتنگ تنگم ، چیست سوغاتت؟ امواج دریا را بیاور از سفر لطفا! در صندلی مشترک ، جای خجالت نیست ! اهل خطر باش و کمی نزدیکتر ....، لطفا! هرچند می میرد برایت هرکسی، بگذار تا زنده باشد در کنارت یک نفر ، لطفا! در پای مرز بکر آغوشت زمینگیرم با بوسه ویزای مرا کن معتبر لطفا! بعد از نماز صبح، می چسبد شراب تو! این خانه را میخانه کن وقت سحر، لطفا! با تو سرم ای عشق ، دائم درد می خواهد ! تزریق کن در من دوباره‌ دردسر ، لطفا.
جز عشق هر حرفی که داری، مختصر لطفا ! نگذار چتر خیس خود را پشت در ، لطفا! با خود بیاور سرزده مهمان باران را امشب تمام ابرها را کن خبر لطفا! من ماهی دلتنگ تنگم ، چیست سوغاتت؟ امواج دریا را بیاور از سفر لطفا! در صندلی مشترک ، جای خجالت نیست ! اهل خطر باش و کمی نزدیکتر ....، لطفا! هرچند می میرد برایت هرکسی، بگذار تا زنده باشد در کنارت یک نفر ، لطفا! در پای مرز بکر آغوشت زمینگیرم با بوسه ویزای مرا کن معتبر لطفا! بعد از نماز صبح، می چسبد شراب تو! این خانه را میخانه کن وقت سحر، لطفا! با تو سرم ای عشق ، دائم درد می خواهد ! تزریق کن در من دوباره‌ دردسر ، لطفا.
جز عشق هر حرفی که داری، مختصر لطفا ! نگذار چتر خیس خود را پشت در ، لطفا! با خود بیاور سرزده مهمان باران را امشب تمام ابرها را کن خبر لطفا! من ماهی دلتنگ تنگم ، چیست سوغاتت؟ امواج دریا را بیاور از سفر لطفا! در صندلی مشترک ، جای خجالت نیست ! اهل خطر باش و کمی نزدیکتر ....، لطفا! هرچند می میرد برایت هرکسی، بگذار تا زنده باشد در کنارت یک نفر ، لطفا! در پای مرز بکر آغوشت زمینگیرم با بوسه ویزای مرا کن معتبر لطفا! بعد از نماز صبح، می چسبد شراب تو! این خانه را میخانه کن وقت سحر، لطفا! با تو سرم ای عشق ، دائم درد می خواهد ! تزریق کن در من دوباره‌ دردسر ، لطفا.
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم! من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!   خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم... از خطّ ِ دواَبروی خودت یاد گرفتم رفتی و من از پستچی ِ تازه ی تقدیر هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم از آذر دستان من امروز رها شد آن دست که در گرمی مرداد گرفتم باد آمد و برداشت تورا، حقّ من این بود! باید بدهم هرچه که از باد گرفتم... 
جز من چه کسی غرق دعا بود برایت؟ باران شدم از لحظه ی بدرود برایت بی مرزترین کشور دنیا منم امّا از چارطرف بسته و محدود برایت ! گردشگر زیبا! بنشین، نقشه درست است پا می شود از جنگل من دود، برایت قلّآب به قلّاب شدم ماهی ِ رودت هرگز نشد این آب ، گل‌آلود برایت تا دست کسی سیبی ازین باغ نچیند پرچین شدم و یکسره مسدود ، برایت بگذار پس انداز حساب تو شود عشق با درصدی از بیشترین سود برایت تنها تو بت ِ آزر من باش دراین شهر تا بگذرم از آتش نمرود برایت سنجاق به دفتر شده سنجاقک شعرم برگرد که تا پر بکشد زود برایت
زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟ با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟ سرشماری میکنی در سرزمین قلب من یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟ میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟! مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟ خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان! در کنارم تلخی  ِ اخبار می خواهی چه کار؟ فصل خرمنکوبی  ِ تبدار آغوشت رسید...! اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟ عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن! همسفر! یک جاده ی هموار می خواهی چه کار؟