سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود
چه جنگ نابرابری، چه دستی و چه خنجری
چه قصهی محقری، چه اول و چه آخری
ندانستیم و دل بستیم، نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایهها هستیم
سفر با تو چه زیبا بود، به زیبایی رویا بود
نمیدیدیم و میرفتیم، هزاران سایه با ما بود
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
در آن هنگامهی تردید، در آن بنبست بیامید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی، شب پایان باور بود
@nafas_eshgh
لبت صریحترین آیهی شکوفائیست
وچشمهایت شعرسیاه گویائیست
چه چیزداری باخویشتن که دیدارت
چو قلههای مه آلود محو و رویائیست
چگونه وصف کنم هیئت غریب تورا
که در کمال ظرافت، کمال والائیست
تو از معابد مشرق زمین عظیمتری
کنون شکوه تو و بهت من تماشائیست
در آسمانهی دریای دیدگان تو شرم
گشودهبالتر از مرغکان دریائیست
شمیم وحشی گیسوی کولیت نازم
که خوابناکتر از عطرهای صحرائیست
مجال بوسه به لبهای خویشتن بدهید
که این بلیغترین مبحث شناسائیست
نمیشود بفراموشیت سپرد وگذشت
چنین که یاد تو زود آشنا و هرجائیست
تو باری اینک از اوج بینیازی خود
که چون غریبی من مبهم و معمائیست
پناه غربت غمناک دستهائی باش
که دردناکترین ساقههای تنهائیست
@nafas_eshgh
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
هر که شد جویای او در جان و دل منزل نکرد
مرد باید پاکباز و درد باید مرد سوز
کان نگارین روی عاشق می نخواهد کرد مرد
خاکپای خادمان درگه معشوق شو
بوسه را بر خاک ده چون عاشقان از بهر درد
هر کرا سودای وصل آن صنم در سر فتاد
اندرین ره سر هم آخر در سر این کار کرد
@nafas_eshgh
اره راست میگی
تقصیر منه که رفتی و الان کنارم نیستی!!
من بهت زیادی بها دادم
زیادی اهمیت دادم
زیادی توجه کردم
زیادی ارزشت بالا بردم
زیادی دنبالت بودم
زیادی نگرانت بودم
زیادی حواسم بهت بود
زیادی ازت مراقبت کردم
زیادی از رفتنت ترسیدم
زیادی جلوت سرخم کردم
زیادی...
من زیادی دوست داشتم(:
@nafas_eshgh
من از مرگ میترسم :)
چون هنوز باهاش خونه ی مشترک نداشتم :)
هنوز کنارش زندگی نکردم :)
هنوز براش صبحونه درست نکردم :)
هنوز باهاش آشپزی نکردم :)
هنوز توی خونه منتظرش نموندم تا از سرکار بیاد براش چای بریزم :)
هنوز باهاش مشغلهی زندگی مشترک نداشتم :)
من هنوز تا وقتی کنارم نباشه از مرگ میترسم... =)
@nafas_eshgh
ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ می شکست
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !
ﮐﺎﺵ می شد ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮد
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ﮐﺎﺵ می شد ﮐﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮد
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد..
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ
ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭ داشت
@nafas_eshgh
اگر در دل کسی جایی نداری،
فرش زیر پایش هم نباش...
جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره، نبودنت رو انتخاب کن !
اینگونه به بودنت احترام گذاشتی...
محبوب همه باش، معشوق یکی
مهرت را به همه هدیه کن،
عشقت را به یکی...
با هر رفتنی اشڪ نریز و
با هر آمدنی لبخند نزن
شاید آنکه رفته باز گردد و آنکه آمده برود،
آنقدر محکم و مقتدر باش که
با این محبت ها و بی مهری ها
زمین گیر نشوی...
لازم است گاهی در زندگی،
بعضی آدمها را گم کنی تا خودتو پیدا کنی ...
بعضی از آدمارو باید دوست داشت،
اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت
@nafas_eshgh
چه دردی بدتر از آن که
بخواهی و نخواهد او
تو تا پیری کنی یادش
ولی اصلا نداند او...
@nafas_eshgh
دلم تنگ شده
واسه کسی ک
نمیشع اونو خواست
نمیشع اونو داشت
فقط میشع سخت براش دلتنگ شد و توی
حسرت بغل کردنش سوخت 💔🙂
@nafas_eshgh
کاش روی پیشونی آدمایی
که دارن زیر بار غصههاشون له میشن
یه چیزی نوشته بود
تا بقیه کمی مراعاتشون رو میکردن!
مثلا نوشته بود:
این آقا دارد از صدمین جایی که
فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد،
این خانم سالهاست حسرت هوایی دارد،
این آقا را دارند میگذارند خانه سالمندان،
این خانم مادرش مریضی صعبالعلاج دارد،
این آقا قول داده تابستان برای پسرش
دوچرخه بخرد ولی پول ندارد،
این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده،
این آقا خیلی حالش بد است و
اگر
یقهاش را بگیرید امشب خودش را میکُــشـد!
این آدم شکستنیست...
@nafas_eshgh
نبخشیدن باعث
کوچک شدن افق نگاهت
و پرشدن فضای ذهنت
از چیزهایی می شود که هیچ نیازی
به آنها نداری
می بخشی چون
به اندازه کافی قوی هستی
که درک کنی همه آدم ها ممکن است
خطا کنند.
بخشیدن
هدیه ای است که تو به خودت میدهی،
به خاطر بسپار که آدم های ضعیف هرگز
نمی توانند ببخشند.
بخشیدن خصلت آدم های قوی است.
بخشیدن یک اتفاق لحظه ای هم نیست.
فقط قدرتمندها می بخشند،
پس قوی بودن را انتخاب کن🍃🌺
@nafas_eshgh
تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم
پیرهن میبدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم
ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی
برکنم دیده که من دیده از او برنکنم
خود گرفتم که نگویم که مرا واقعهایست
دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم
در همه شهر فراهم ننشست انجمنی
که نه من در غمش افسانه آن انجمنم
برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم
گر همین سوز رود با من مسکین در گور
خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم
گر به خون تشنهای اینک من و سر باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم
تا به گفتار درآمد دهن شیرینت
بیم آن است که شوری به جهان درفکنم
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم
@nafas_eshgh
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگربار بمیرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه ، وفادار ... بمیرم ...
@nafas_eshgh
هوایم مثل ابری گریه دارد
ولی میخندم و این ش عجیب است
اگرچه عاشقم اما همین درد
بهای خوردن یک دانه سیب است..
حدود و وسعت دلتنگی من...
به دور از چشم تو صدها جریب است..
دل تو سرزمین سبز من بود..
بگو حالا چه کس آنجا حبیب است..
تمام کوچه های شهر بی تو
برایم ترسناک و پر فریب است..
محبت چون نفس های مسیح و
سزای مهر ورزیدن صلیب است
کسی دارم که هم درد است و درمان
دلم بیمار چشمان طبیب است..
سرم این روزها خیلی شلوغ و
همین را هم چنین گفتم عجیب است
@nafas_eshgh
کیستی که من این گونه
به اعتماد
نام خود را با تو می گویم
کلید خانه ام را در دستت می گذارم
نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم
کیستی که من، اینگونه به جد
در دیار رؤیاهای خویش
با تو درنگ میکنم؟
کیستی که من جز او
نمی بینم و نمی یابم
دریای پشت کدام پنجره ای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای
پر شور، زیبا و روان
دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم
جان می گیرد
و هر لحظه تعبیری می گردد از
فردایی بی پایان
در تبلور طلوع ماهتاب
باعبور ازتاریکی های سپری شده…
@nafas_eshgh
.
توفانها
در رقصِ عظيمِ تو
به شكوهمندی
نی لبكی می نوازند،
و ترانهی رگ هايت
آفتابِ هميشه را طالع
می كند.
بگذار چنان
از خواب بر آيم
كه كوچه های شهر
حضورِ مرا دريابند..
@nafas_eshgh
دختر بافنده رویاهات را محکم بباف
در ترنج رنج، عرش و فرش را در هم بباف
بر گلیم چرت های پاره دارت می زنند
تیغ را بردار و خواب فرش ابریشم بباف
هفت سین از سینه ریزت سیب حوا چیده است
سبزه بالا سیر و سرکه بر دل آدم بباف
اشک شیـرین، چشم لیلا، غمزه ی گردآفرید
عشق و عصمت را زليخایی تر از مریم بباف
بیدلی کن بر خیالاتی که می بافی بخند
فرخی شو حله ای با تار و پـود غم بباف
زندگی را آرزو كن، آرزو را زندگى
ریشه ریشه، واژه واژه عشق را "تکتم" بباف
@nafas_eshgh