eitaa logo
کانال نماز شب
21.6هزار دنبال‌کننده
888 عکس
2.2هزار ویدیو
40 فایل
دنیا می ‌خواهی، نماز شب بخوان. آخرت می ‌خواهی نمازشب بخوان. (آیت الله قاضی ره) به جمع نماز شبی ها بپیوندید وبه دوستان خود معرفی کنید https://eitaa.com/joinchat/2963013828Cc1c8a52b09 ارتباط با ما @mojtabakazemi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر ضد غم... استاد پناهیان 🌱 🌸با ارسال این پست برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید. 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
81_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
32.19M
⭕️ شرح و بررسی کتاب « سه دقیقه در قیامت » ✅جلسه هشتاد و یکم 🛑اعمال ما چه تاثیراتی در آخرت پدران و مادرانمان دارد؟ 🛑در هر سن به کودکان خود چه چیزی آموزش دهیم؟ 🛑 آیا در بهشت و برزخ نیز میتوان سالک شد؟ 🛑ممکن است سید بودن کسی رو از او بگیرند؟ 🛑 درجات بهشت به چه مقدار است ؟ 🌸با ارسال این پست برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید. 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
بعد نماز صبح چله *یک سال و نیمه بعد از حسین داره گریه میکنه، یک سال و نیمه آب میبینه گریه میکنه، یک سال و نیمه بچه شیر خوار میبینه گریه می کنه، یک سال و نیمه دختر سه ساله میبینه گریه می کنه. آخ داداشم!.. از ماجرای کربلا مویم سفید شد بعد از برادر زینبی روی جهان نیست بعد از نمازی که نشسته خوانم هر شب جز نام زیبای حسین ورد زبان نیست *چه زینبی، چه حسینی، چه خواهر و برادری. پنجاه و شش سال داشت زینب، ابی عبدالله پنجاه و هفت سال. یعنی پنجاه و شش سال زیر سایه برادر زندگی کرد، شرط ضمن عقد گذاشت برا عبدالله شوهرش، گفت زینب هرجا حسین بره باهاش باید بره، نکنه بگی نه! من هرجا حسینم بره باهاش میرم... جسمش همانند دلم در کربلا ماند جز پیروهن از یوسف زهرا نشان نیست *این پیروهن قصه داره..اومدن پیش امام سجاد علیه السلام، گفتن آقا جان: معذرت میخواهیم، غلط کردیم، نفهمیدیم شما رو اذیت کردیم. چکار کنیم از ما راضی بشی؟ حضرت فرمود: راضی نمیشیم، اما چند تا کار رو باید انجام بدید. اول اینکه چند تا مرکب خوب بیارید ما رو برگردونه مدینه، دوم اینکه هرچی غنیمت از ما گرفتید همه شو برگردونید. همه غنایم رو آوردن آماده حرکت، امام سجاد دید زینب تکون نمیخوره از جاش. عمه جان چی شده؟ چرا نمیای بریم؟ گفت: عزیز برادرم!هنوز امانتی من رو نیاوردن، من تا امانتیم رو نگیرم از اینجا تکون نمی‌خورم. چیه امانتیت عمه جان؟ گفت بگو بهشون خودشون می‌دونن. یکیشون رو صدا زد گفت: عمه جان من امانتیش رو میخواد. رفت و برگشت. دیدن یه تیکه پارچه آورد به دست زینب داد. زینب تا نگاهش کرد رو چشماش گذاشت. هی میگه حسین.. یک سال و نیم زینب با این پارچه گریه کرد. می‌دونی این پارچه چیه؟ عبدالله میگه: لحظات آخر عمر خانم دیدم این پارچه رو هی رو چشمام میذاره، هی گریه می‌کنه. گفتم برم ببینم چیه! جلوتر اومدم دیدم پیراهن خونیه برادرش حسینه.. یک سال و نیم با خاطرات حسینش زندگی کرد. داداش!* روی بلندی با خودم اینگونه گفتم این حق جان خاتم پیغمبران نیست در بزم ناپاک یزید فریاد کردم اجر تلاوت ضربه های خیزران نیست وقتی که گم شد در اسارت آن سه ساله دیدم که ضجر در لابه لای کاروان نیست هرشب میان مجلس اشکم بگویم ویرانه جای دختر شیرین زبان نیست *تا لباس رو گرفت آماده ی حرکت شد. سوار ناقه شد. دیدن پرده ی ناقه رو کنار زد. صدا زد آی مردم شام ما میریم اما یه امانتی بین شما میذاریم. این دختر سه ساله تو خرابه امانتی ماست. شب ها سر مزارش یه شمع روشن کنید.‌.. https://eitaa.com/nafeleh_shab
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽• امـــــروز 9 بهمن مــــاه 🔰 روز_ هجدهم _چله_نمازشب و مراقبه🔰 🌸با ارسال این پست برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید. 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
82_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
30.74M
⭕️ شرح و بررسی کتاب « سه دقیقه در قیامت » ✅جلسه هشتاد و دوم 🛑 آیا میشود از اموات هدیه گرفت؟ 🛑 هدیه به اموات چه آثاری دارد؟ 🛑 آیا در بهشت برزخ هم عذاب وجود دارد؟ 🛑 آیا پا گذاشتن رو قبر تاثیری دارد؟ 🌙کانال معرفتی نمازشب 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
بعد نماز صبح چله *امشب بیشتر از همه ی شما، شهدای مدافع حرم گریه میکنن،اونایی که غیرتشون اجازه نداد حتی یه کاشی از کاشیای حرم حضرت زینب ،بخواد کم بشه جونشون رو گذاشتن تو این مسیر، اگر اینا بودن نمیگذاشتن بدن عمه ی سادات غریبانه دفن بشه... بی بی گفت حسین جان!یه نفر نیست دیگه بخواد زیر تابوتمو بگیره، هم بچه هام هم برادرام هم بچه های برادرام همه جلو چشمم پرپر شدن حسینم...* خدا گواست که یکسال و نیم‌ مُردم‌ من چه غصه ها که برای تنت نخوردم‌ من تو روی خاک و به بادها سپردم‌ من مرتبت کنند ای نخل سرو قامت من *با رفتنت حسین جان طوری شکسته شدم که حتی عبدالله جعفرم منو نشناخت.سر داخل محمل خودم کرده بود از من سوال میکرد. صدا زد بی بی ! شما خانوم من زینبو ندیدی؟ گفتم عبدالله حق داری منو نشناسی، تا خودمو معرفی کردم اولین سوالش این بود بی بی !چرا انقدر شکسته شدی ؟؟گفتم عبدالله جات خالی بود جلو چشمای خودم، داداشم دست و پا میزد..* تو رفتی و غمِ داغ تو بر جبین افتاد چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد دمِ شهادت تو شد دمِ شهادت من «من اونروز تو گودال جون دادم حسین جانم» زخاطرم نبرم چشمهای گریان را نگاه حسرت و سوزِ دل یتیمان را به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را شکست رأس تو از دست رفت طاقت من شدیم وارد شامِ خراب، یادت هست؟ به بازوی من خسته طناب،یادت هست؟ به آستین که گرفتم حجاب، یادت هست؟ تو را زدند به قصد ثواب، یادت هست؟ زدند لطمه به روی تو و به عزّت من در مجلس یزید، سر داخل تشته، روایت نوشته ابی عبدالله چشمای نازنینش، داخل تشت شروع کرد دور تا دور مجلسو دیدن ، همه رو داره میبینه، اما تا نگاهش افتاد به خواهرش زینب، دید بااین وضع، تو مجلس نامحرم، یوقت دیدن حسین ،چشماشو بست یعنی خواهر خجالت زده اتم. از گوشه ی چشم ابی عبدالله اشک جاری شد. همه رو گفتم باهات داداش، بزار یه دونه از سختترین مصیبتهای این سفرم برات بگم..* منو غم و منو ناله ،امان از این غربت کفن نداشت سه ساله امان از این غربت فدک نبود و قباله امان از این غربت رُخش کبود چو لاله امان از این غربت «گذاشت داغ، روی داغِ بی نهایت من» *نوشتن دوجا فقط عمه ی سادات نماز نافله اش رو نشسته خوند یکی شبِ شام غریبان، زیر یک خیمه ی نیم سوخته بود وقتی همه رو جمع کرد زیر این خیمه، یک به یک سر شماری کرد دید سه ساله نیست یک مرتبه از جا بلند شد فرمود:خواهرم، ام‌کلثوم ،باید بریم دنبال بچه ی ابی عبدالله، چقدر این خانوم این مسیر و رفت بین دشمن و برگشت، یه لیفِ خرما آتش زدن، ام کلثوم جلو جلو، عمه ی ساداتم پشت سر، شاید دست رو شونه ی ام کلثوم‌گذاشته، یوقت دیدن صدای ناله اش داره از گوشه ی گودال میاد...«سندش کتاب سحاب رحمت. » یوقت دید این بچه کنار بدن بی سر بابا نشسته، هی صدا میزنه ابتا، ابتا،...عمه ی سادات تعجب کرد. تو این صحرا،چطور این بچه،ندیده که کجا باباش رو زمین افتاده؟!بغلش کرد میبوسیدش،هی میگفت عزیز دلم ،آخه چطور گوشه ی گودال اومدی؟چطور باباتو پیدا کردی؟صدا زد: عمه! من میگفتم أبتا...،یوقت دیدم از اینجا صدایی میاد نَفسی، جونم عزیزدلم.. جون از پاهای عمه ی سادات رفت، دیگه نتونست نماز نافله رو ایستاده بخونه ،نشسته خوند، یجای دیگم وقتی این بدنو داخل قبر گذاشت نگاه کرد همه ی بدن کبوده، وقتی بدن رو دفن کرد جان از پاهای زینب رفت.... یا https://eitaa.com/nafeleh_shab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽• امـــــروز 10 بهمن مــــاه 🔰 روز_ نوزدهم _چله_نمازشب و مراقبه🔰 🌸با ارسال این پست برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید. 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روشهای دوستی با امام زمان ارواحنا فداه 🔵 قسمت اول از بیستم 🌸با ارسال این پست برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید. 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
52.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🔵 تا حالا با امام زمان معامله کردی ؟ 👈🏻 با ارسال این پست برای دیگران، به آقا حضرت ولی عصر عج خدمت میکنید و موجب خشنودی حضرت می شوید 🌸با ارسال این پست برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید. 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
40.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا_از_نمازشب_محرومیم؟ اگر فعلا موفق به نمازشب نمیشی اینکار رو انجام بده... حتما موفق می شی... دیدن این کلیپ رو از دست ندید 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
83_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
28.17M
⭕️ شرح و بررسی کتاب « سه دقیقه در قیامت » ✅جلسه هشتاد و سوم 🛑 بعد از مرگ چه چیز هایی به انسان میرسد؟ 🛑 چه کسی بیشترین حق رو بر گردن انسان دارد؟ 🛑 آیا ممکن است انسان بعد مرگ پدر و مادرش عاق والدین شود؟ 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
بعد نماز صبح چله مرحوم مجلسی در بحار نوشته:"وَ لَمَّا رَأَی الْعَبَّاسُ وَحْدَةَ أخِیهِ الْحُسَیْنِ‌(علیه السلام)" وقتی دید برادر تنها شده دیگه کسی نمونده،اصحاب همه رفتند.بنی هاشم همه شهید شدند.علی اکبر رفته قاسم رفته.عون و جعفر رفتندبرادراشو فرستاده گفته برید جلو چشمم شهید بشید.اومد مقابل امام حسین ایستاد.صدا زد:"یَا أخِی! هَلْ مِنْ رُخْصَةٍ؟ "مولای من اجازه میدی برم میدان جونم رو فدات کنم؟ «ولایت پذیری اینه.یه عمری مشق رزم کرده بود.یه عمری به خودش وعده داده بود،گفته بود میرم مقابل این لشگر می ایستم،جونم رو فدای امامم می کنم.» تا اومد اجازه خواست.مجلسی نوشته:"فَبَکَى الْحُسَیْنُ‌(علیه السلام) بُکَاءً شَدِیداً"آقا شروع کرد های های گریه کردن ثُمَّ قَالَ:"أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی."تو پرچمدار منی.تو‌ علمدارمنی"و اِذا مَضَیتَ تفرَّقَ عسگری"اگه تو بری لشکرم از هم می پاشه.لشکری برات نمونده.عباس تو برای من یه ملتی.تو برای من یه لشگری اگه تو بری شیرازه ی خیمه های من از هم می پاشه.ستون خیمه های من پایین میاد. عباس صدا زد:"یا أخی قَدْ ضَاقَ صَدْرِی..." سینه م سنگینی می کنه."وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ"دیگه از زندگی خسته شدم."وَ أُریدَ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ"ميخوام ازاين منافقین خونخواهى کنم. آقا امام حسین به جای اینکه بفرماد برو میدان،برو‌رجز بخون. ماموریت رو برای عباس یه چیز دیگه تعیین کرد"فَقالَ الْحُسَین فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ."یه ذره آب برای بچه‌ها بیار.هر چی شما بگیدمعطل نکرد.نوشته:"فَذَهَبَ العَباس"عباس رفت مقابل لشگرایستاد شروع کرد موعظه کردن"وَ وَعَظَهُم و حَذَّرَهُم"موعظه کرد.اونا رو از آخرت و بلاش تحذیر داد."وَلم یَنفَعَهُم"فایده ای نداشت "خَرَجَ اِلی اَخیه،فَاَخبَره"اومد مقابل برادرش ایستاد.به آقا گزارش داد،این جورگفتم،فایده ای نداشت.همچین که داشت با امام حسین حرف میزد؛"فَسَمِعَ الاَطْفال،یُنادونَ العَطش،العَطش"این صدای بچه ها به گوشش می رسید؛"فَرَکِبَ فَرِسَه"سوار بر اسب شد.آخرین نگاه ها رو به مولا انداخت..آخرین بار به خیمه رباب نگاه کرد.نمیدونم علی اصغر رو دید یا نه... "فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ"سوار بر اسب شد و نیزه رو برداشت" وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ"مشک رو برداشت و سمت فرات رفت."فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ"چهار هزار نفرمحاصره ش کردند."وَ رَمَوهُ بِالنَّبالِِ."اول تير بارانش کردند."َفَکَشَفَهُم"لشکر رو شکافت."وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ."بر اساس روایت هشتاد ملعون رو به جهنم فرستاد و وارد شریعه شد."فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ"همچین که یه مشت آب بالا آورد؛"ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ" یادش افتاد هم آقا تشنه هست هم بچه ها تشنه اند آب رو روی آب ریخت"وَ مَلَأَ القُربَةَ"مشک رو پر کرد.."وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَه "مشک رو روی کتف راستش انداخت.به سمت خیمه ها برگشت... "فَقَطَعُوُا عَليَه‏ الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ "راهش رو بستند.عباس رو از هر طرف محاصره کردند... ساعتی بعد دور برادرت رو گرفتند.حسینت داخل قتلگاه افتاده بودجلو می رفتند،عقب می آمدند.گفتند بذار بترسونیمش " فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا"دست راستش قطع شد... "فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ "مشک رو به شانه چپش انداخت."فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ"دست چپ جدا شد...سریع مشک را به دندان گرفت... یا https://eitaa.com/nafeleh_shab