eitaa logo
کانال نماز شب
21هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
47 فایل
دنیا می ‌خواهی، نماز شب بخوان. آخرت می ‌خواهی نمازشب بخوان. (آیت الله قاضی ره) به جمع نماز شبی ها بپیوندید وبه دوستان خود معرفی کنید https://eitaa.com/joinchat/2963013828Cc1c8a52b09 ارتباط با ما @mojtabakazemi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽• امـــــروز ۲۸ بهمن مــــاه 🔰 روز سوم و زیارت عاشورا به همراه مراقبه از گناه 🔰 دنیا می ‌خواهی نماز شب بخوان آخرت می ‌خواهی نمازشب بخوان 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
*بابا این زینب به دنیا اومده تو بغل حسین بوده، همه ی مدینه می‌دونستن علاقه ی این خواهر به برادر چگونه ست، هر دختری برا ازدواجش شرط داره، حق طبیعیش هم هست اما یه دخترو تو این عالم پیدا کن شب عروسیش بگه، شرط من اینه، به عبدالله بن جعفر گفت عبدالله من هیچی ازت نمی‌خوام، فقط عبدالله من از حسین جدا بشم می‌میرم، عبدالله یه روزی حسینمو نبینم آب میشم، پژمرده میشم، کجای دنیا دیدید یه خواهری به این شکل؟ همه ی مدینه می‌دونستن، اگه زینب حسینشو به مرگ طبیعی از دست میداد، همه ی مدینه بهش حق می‌دادن دق کنه و بمیره. مرگ طبیعی کجا، گودال قتلگاه کجا.. آن نیزه ای که خصم به قلب حسین زد زخمش هنوز بر دلِ سوزان زینب است ای تشنه لب حسین حسین عشق زینب حسین حسین *زینبی که یه روز حسینشو نبینه، یک سال و نیمه از حسینش جدا شده، یه سال و نیم نوشتن بعد کربلا، کی باورش میشد، یه روز ده روز یه ماه یک سال و نیم حسین جان زینب مونده بدون تو، کی باورش میشه؟ *یکی از سخت ترین لحظه های سفر کربلا لحظه ایه که می‌خوای از کربلا خداحافظی کنی، وقتی دستتو میاری بالا...* خداحافظ ای برادر زینب خداحافظ سایه ی سر زینب یعنی میش یه بار دیگه بیام هی میری تو حرم هی میای کفشاتو می‌پوشی، هی میری تو خیابون، هی دوباره برمی‌گردی، انگار دلت نمیاد خداحافظی کنی، هی با حسرت نگاه می‌کنی، یعنی نکنه دیگه نیام، نکنه سفر آخرمه، نکنه بمیرم و دیگه نبینمت...چند روز مگه کربلا رفتی؟ دو روز نه سه روز نه یه هفته، اصلا روایت داریم کربلا زیاد نمونید. سه روز میری کربلا به حرم حسین عادت می‌کنی، صبح میری نماز ظهر میری نماز شب میری زیارت، سه روز حسینو می‌بینی سختته ازش جدا بشی.. امان از دل زینب.... پنجاه و چهار سال می‌دید حسینش کنارش ایستاده. امان از اون لحظه ای که نیزه ها رو کنار زد...* او می‌دوید و من می‌دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می‌نشست و من می‌نشستم او روی سینه من در مقابل او می‌کشید و من می کشیدم او از کمر تیغ من آه باطل *یه نگاه کرد دید زینب بالا تلِ زینبیه، دستاشو گذاشته رو سرش.. هیچ مقتلی ننوشته لحظه ای که سر از بدن ابی عبدالله جدا کردند رو کسی دیده باشه، حتی زینب.. ابی عبدالله اشاره کرد.. تا نگاه کرد دید زینب بالای تل داره نگاه میکنه، حسینه، پنجاه و چهار سال زینبو بزرگ کرده،می‌دونه این زینب این صحنه رو ببینه دق می‌کنه، میگن با چشماش اشاره کرد زینب برگرد.. بعضیا نوشتن حضرت فرمود: "اِرجِعی اُخَیَّ اِلَی الفُسطاط" خواهرم برگرد، تو باید کوفه بری، شام بری، اینجا رو نبینی خواهرم.. زینب برگشت، امر امر امامه، نمی‌تونه اطاعت نکنه، دو سه قدم اومد عقب، هنوز به خیمه ها نرسیده، یه دفعه دید زمین داره میلرزه، یه نگاه کرد.. سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد، سر برادر زینب *عبدالله جعفر میگه هر چی بهش گفتم خانم جان بذار بسترتو ببرم داخل حجره.. هوا گرمه، گفت: نه عبدالله، برو بستر منو زیر آفتاب پهن کن. گفتم چرا؟ فرمود: خودم دیدم سه روز بدن حسینم زیر آفتاب، و بی کفن روی خاک کربلا بود... 🌙کانال معرفتی نمازشب 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/namazshab
روضه در همچین که ناله ی این بچه بلند شد تو خرابه روایت میگه خوابیده بود گویا تو خواب مجلس یزید ملعون رو دوباره دید اون نانجیب داره با چوب خیزران میزنه.. بلند شد از خواب هی داد میزنه، گریه میکنه، همه ی اهل خرابه بیدار شدند زین العابدین اومد آرومش کنه هر کاری کرد نتونست از گریه بیهوش شد.. دوباره به هوش اومد هی میگفت: ابتاه.. ابتاه طاهر دمشقی خادم یزید ملعونه میگه یه مرتبه صدای ناله رو شنیدم اونایی که رفتند حرم بی بی ميدونند فاصله ای نیست از کاخ یزید ملعون تا خرابه. شب مخصوصا کسی ناله بزنه صدا میرسه.. میگه یه مرتب سر داخل تشت بود روپوش کنار رفت دیدم سر از داخل تشت بالا اومد «تعجب نکنیا از این معجزه هایی که سیدالشهدا داشته از کربلا تا شام زیاد بوده یکیشم همینه» یه وقت دیدم صدا میزنه.. "یا أُختاه أُسکُتی إِبنَتی" بچم رو آروم کن.. دل تو دل حسین نیست صدا ناله ی رقیه داره میاد. یه مرتبه این نانجیب از خواب بیدار شد گفت: چه خبر شده؟ این سر و صداها برا چیه؟گفتش به گمانم یکی از نازدانه های حسین بهانه ی باباش رو گرفته. گفت: باباش رو میخواد؟! خب براش ببرید. سر رو داخل تشت گذاشتم داخل طبق گذاشتن همچین که اومدن از در خرابه وارد کنند. دیدند عمه سادات دوان دوان اومد میدونه چه خبره.‌ فرمود؟ من خودم آرومش میکنم سر رو داخل نیارید...نانجیب از خواب نحسش بیدار شده بود میگه تا سر رو گذاشت مقابل دختر چنان...* 🌙کانال معرفتی نمازشب 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
ما اگه بچه ي خودمون، يا يه بچه ي ديگه اي جلومون زمين بخوره طاقت نميآريم، يا اباعبدالله! چه جوري طاقت آوُرديد از بالا نيزه، وقتي ديدي تو كوچه ي يهودي ها بچه ات رو ميزنن...بچه وقتي به گريه ميوفته گلايه داره، بچه وقتي گريه ميكنه وقتي به باباش ميرسوننش هي ميخواد ميونه گريه هاش با باباش حرف بزنه، ميگه: كجا بودي تا حالا من رو اذيت كردن؟....گفت:بابا!* وسطِ ماجرا چرا رفتی؟ بی هوا، بی صدا چرا رفتی؟ *ابی عبدالله با همه که خداحافظی کرد، بعضي روايات نوشتن اون لحظه رقیه تو خیمه خواب بود، تا چشمش رو باز کرد، دید یه عده تو خیمه ها ریختن، تا حالا این بچه عادت نداشته غیر از نوازش و بوسه ي عمو، تاحالا چیزی غیر اینا ندیده، توي كتابِ سحابِ رحمت نوشته: اين بچه طبق عادت هرروز، سجاده ي بابارو پهن کرده، یه وقت دید نانجیبا ریختن تو خیمه، شمر ملعون اومد مقابلش، این بچه نمیشناسه اینارو، فقط میگه "اَینَ اَبی؟" بابام کجاست؟ ميگه:چنان سیلی تو صورتش زدن...* وسطِ ماجرا چرا رفتی؟ بی هوا، بی صدا چرا رفتی؟ بر روی نیزه ها چرا رفتی؟ بعد از آن بین شعله ها بودی *بابا! بابا! بابا!...این بچه یه منظره ای رو دیده، عقده شده تا سر رو آوُردن براش، هی با خودش میگفت: اگه بابام اومد من باید اینارو ازش بپرسم * چه بلایی پدر سرت آمد؟ یک نفر سمت پیکرت آمد پای او روی حنجرت آمد مشغولِ دست و پا زدن بودي *حاج قاسم سلیمانی یکی از نوکرای این سه ساله بودن، همه ي مدافعان حرم افتخارشون این بود، گفتن ما باشیم، باز بخوان دوباره به این حریم بی احترامی کنن!؟... یکی از اين مدافعان حرم بچه اش زیر بغلشه دارن ازش مصاحبه میکنن، سئوال مي كنن ازش: این بچه رو چکار می کنی؟ گفت: من خودم، بچه هام، پدرم، مادرم، فدای یکی از کاشی هايِ حرم حضرت زینب... * *یه خوردشو برات میگم بابا کجا بودم....* عمه را با طناب آوردن بی حساب و کتاب آوردن بینِ بزم شراب آوردن پايِ آن چوبِ بي حيا بودي *اگه به اجبار به ما بگن: بايد حتماً انتخاب كني، بابات رو بزنيم و يا مادرت رو، معلومه ميگيم: بابامون رو...اما اگه از دخترها سئوال كنند چي ميگن؟آخه دخترها بابايي هستن...وقتی می خواستن امام حسن رو بکُشن مادرش رو جلو چشش زدن، ولی وقتی میخواستن رقیه رو بکُشن، جلو چشمش چوب به لب و دهنِ باباش زدن...گفت: بابا چند تا سؤال ازت دارم:...* نحوی صحبتم عوض نشده؟ حالتِ صورتم عوض نشده؟ بذار از زبون خودش روضه بخونم: همچین که روپوش رو از طبق کنارزد، یه چند لحظه با تعجبی اين بچه نگاه ميكنه، بو، بویِ بابامه، اما چرا صورتش سوخته شده؟ چرا اینقدر صورت متلاشی شده؟ فقط چند تا سوال کرده ، صدازد" يا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي؟"كي منو به این بچگی یتیم کرد؟...هی نگاه کرد این رگ ها چقدر نامرتب شده" مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ؟" اما یه سوال دیگه هم کرد: گفت " يا أبتاهُ، لَيْتني كَنت قَبل هذا الْيَومِ عمياء"ای کاش من قبل از اینکه تو رو اینطوري ببینم چشام کور میشد، من بابای خوشکلم رو با این وضع نمی دیدم...خدايا! روزيمون كن از اون حسين گفتن هاي رقيه كه نفس هاي آخرش هي مي گفت:" اَبَتاه!حسين!...." بلند ناله بزن بگو: يا حسين!.... https://eitaa.com/nafeleh_shab
در *سهل ساعدیِ،صحابی پیغمبره.میگه من نبودم...دیر رسیدم...بیت المَقدِس بودم وارد شام شدم...دیدم همه جا رو آزین بستن...پارچه های رنگی از در و دیوار آویزون کردن"والنساء یَلعَبنَ بالدُّفوفِ و الطُّبول"دیدم زن هاشون همه دارن دف می زنند،زن ها دارن طبل میزنند.همه خوشحالند.همه به هم تبریک میگن.میگه رفتم جلو دیدم چند نفر ایستادند،خودمو معرفی نکردم. گفتم:یه سوال دارم! شما مردم شام عیدی دارید که ما بی خبریم؟یه نگاه از سر حقارت بهم انداختند.گفتند:"نَظُنُّک اعرابیا" انگار بیابونی هستی،انگار اهل بادیه ای خبرنداری.گفتم:من صحابی پیغمبرم،من سهل ساعدی ام،من از پیغمبر حدیث نقل کردم.یه نفر برگشت گفت:سهل تعجب نمی کنی چرا آسمون خون نمی باره؟!چرا باید اینطور باشه؟اشاره کرد به باب ساعات"هذا راسُ الحُسَین!یُهدی من العراق"ای سهل! سر پسر پیغمبر و دارن برای امیر هدیه میارن. سهل ساعدی میگه خودمو رسوندم.صحرای محشره...انگار قیامت به پا شده.اولین منظره ای که دیدم این بود* سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد، سر برادر زینب.... *میگه دیدم سرها وارد شد.نیزه دارها سرها رو به دست گرفتن...یه سر نورانی دیدم... "و الریحُ تَلعبُ بها یَمینا وَ شمالا"باد که می وزید این سر به راست و چپ متمایل میشد."و هو راسٌ زهريُّ قمری،اشبه الناس برسول الله..."گفتم حالا که دیر رسیدی لااقل یه کاری بکن. رفتم وسط این زن ها، دخترها روی کجاوه های بدون عِماری و محمل سوارند.به یه دختر بزرگواری رسیدم گفتم:مَن انتِ ؟!شما کی هستی؟اول خیالشو راحت کردم.گفتم:من سهل ساعدی هستم.صحابی جد شما.صدا زد:"انا سُکینه بنت الحسین"من سکینه دختر امام حسینم. بی بی من بیتُ المَقدِس بودم دیر آمدم. اگه کاری از دست من برمیاد با جون و دل همه جوره در خدمتم،سهل پول همراه داری یا نه؟ بله...یه پولی به این نیزه دارها بده، این سرها رو از بین زن ها بیرون ببرن. ای سهل! "فَقد خُزینا لکثرةِ نظرِ الینا" اینقدر به ما نگاه کردن ما خوار و خفیف شدیم. سر رو بردن .خانواده اشو کنار دارالاماره جا دادن...اگر نمی دیدم نمی گفتم.بعضی مردم شام آمدن"و یَبصُقونَ فی وجوهِهِنَّ "به صورت این زن ها آب دهن می انداختند. سر رو بردند دارالاماره، سُفرا رو دعوت کرده بود.اتفاقات خیلی زیادی افتاد قصر اون ملعون،یکیش اینه: سر رو گذاشت زیر تختش گوشه ی تشت بیرون بود نشسته بود با سُفرا حرف میزد، شراب می خورد. باقیمونده شراب رو توی تشت می ریخت. یه نگاه می انداخت.میگفت:حسین! چقدر زود پیر شدی.بعد دوباره حرف میزد سر رو برای دخترش بردنددر چه خرابه ای؟! زین العابدین میگه ما رو‌در خرابه ای جا دادن روزها گرم بود، آفتاب داغ بود،شب ها سرد بود"حتی تَقَشَّرَت وُجوهِهِنَّ"این دخترها صورتاشون پوست انداخت. پارچه رو کنار زد،اول عقب عقب رفت بهش گفتن: "هذا راسُ ابیکِ الحسین" اومد نشست"فَرَفَعَتهُ مِنَ الطَّشتِ حاضِنَةًلَه"دستاش کوچیک بود،مراقب بود سر از بین دستاش نیفته سر را به سینه چسبانید* یا حسین..... https://eitaa.com/nafeleh_shab
در *وقتی بی بی دو عالم به دنیا آمد رسول خدا تو مدینه نبود. آمدند گفتن آقا چشمتان روشن.. خدا به خانه امیر المؤمنین دختر عطا کرده ..گفتند پیامبر اعظم وارد شد این بچه را گرفت گذاشت رو سینه اش صورت رو صورت این بچه گذاشت. با صدای بلند شروع کرد گریه کردن یه جوری بلند بلند گریه میکرد اشک نه از چشماش از محاسنش میچکید. بی بی جان فرمود: که خدا چشمات را گریان نبینه این چه خونه ایی حسنم و دستت دادم گریه کردی. گفتی به زهر می‌کُشند حسینم و دستت دادم گفتین می‌کُشند براش گریه کردی برای این دختر بچه چرا گریه میکنی علت گریه ات چیه؟ بابا جان این دختر بعد از من و تو کعبه غم و مصیبت میشه هر چی خدا مصیبت داره سر این میریزه. بی بی جان شروع کردنند به گریه کردند.دختر پیغمبر به صدا آمد فرمود:بابا جان کسی برای مصیبت این دختر گریه کنه ثوابش چیه؟ امام صادق علیه السلام فرمود: یه قطره اشک عزادار حسین به آتش جهنم بچکانند آتش جهنم خاموش میشه.اگر بخوایم از عظمت اشک بر سید الشهدا صحبت کنیم تا کی باید صحبت کنیم ، یه حدیثی هست که مقداد میگه آمدم محضر سید الشهدا دیدم آقا گریه میکنه گفتم آقا اومدم سوالی از شما بکنم. آقا فرمودند: که سوالتو بپرس.گفتم نه آقا گریه اتون رو که دیدم میخوام علت گریه اتون را بدونم.خود سید الشهدا فرمودند:الان داشتم فضائل گریه بر مصیبت خودم رو برای خودم میگفتم گریه کردم چون خودم هم فضیلت بر گریه خودم را کسب کنم. گریه بر سید الشهدا... از اون طرف اشک بر امام حسن مادرش فرمود: هر کسی برای حسنم گریه کنه روز قیامت نمیگذارم چشاش گریون شه. حالا بشنوید: گریه بر امام حسین ثواب بر امام حسین داره گریه بر امام حسن ثواب گریه بر امام حسن داره. پیامبر اینجا چی فرموده؟ فرمود: دخترم! خنکی جگرم! پاره تنم! هر کی بر این دختر گریه کنه ثواب گریه بر دو برادرش رو یکجا به او می‌دهند.یعنی گریه بر زینب گریه بر امام حسنه،گریه بر امام حسینه.این فقط برای زینب کبری هست برای هیچ کسی دیگه ایی نیست نداریم گریه بر امام حسن ثواب برای امام حسین داره یا گریه بر امام حسین ثواب بر گریه امام حسن داره، اما اونجا که جفتش جمع میشه تو یه کیسه ریخته میشه گریه بر زینب کبری سلام الله علیهاست...* دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی به تازیانه کشیدند باز، بازویی اگر چه هیچ دری وا نشد، ولی آن روز به جای میخ به نیزه زدند، پهلویی شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه به دست باد پریشان شده است، گیسویی و ماجرا که به اینجای کار ختم نشد چقدر زخم زبانها شنید بانو خودم دیدم که در مقتل حسینم دست و پا میزد سنان بر پهلویش میخورد و ‌ زهرا را صدا میزد «حسین جانم حسین جانم..» 🌙کانال معرفتی نمازشب 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
روضه در آخه وقتی علی اصغر رو به خواهر داد، از اسب پیاده شد،رفت پشت خیمه ها .. "وَ رَمَّلَهُ بِدَمِه .." خون زیر گلوی علی رو گرفت .. تمام سر و صورت و بدن بچه رو خونی کرد .. "وَ دَفَنَهُ بِجَفرِ سَیفِه..‌." دیدند پشت خیمه ها نشسته،داره قبر کوچیک میکنه.. چی گفتند به شما تو روضه ها؟! گفتند آب آزاد شد رباب رفت آب خورد... نه... (به شماها چی گفتند؟!) گفتند وای از وقتی که مادر آب خورد .. شیر به سینه مادر آمد .. انقدر زیر آفتاب موند .. صورتش آفتاب سوخته شد .. صورتش سیاه شد .. بچه م زیر آفتاب تشنه بود .. بچه م آب نخورد .. خاک به دهن منِ روضه خوان اگه شان تو بانو رو نشناسم .. آی مردم دنیا یه سال زیر سایه نرفت .. میگفت آقای غریب من سه روز و سه شب بدنش زیر آفتاب بود .. آی! "تسفی علیه ریح الصبا .." باد صبا به این پیکر می وزید؛ خاک رو بلند می کرد؛ روی زخم های حسین بن علی می نشست ..* https://eitaa.com/nafeleh_shab
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸•﷽• امـــــروز ۱۴ اسفند مــــاه 🔰 روز نوزدهم -نماز_شب و زیارت عاشورا به همراه مراقبه از گناه 🔰 دنیا می ‌خواهی نماز شب بخوان آخرت می ‌خواهی نمازشب بخوان 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸•﷽• امـــــروز ۱۸ اسفند مــــاه 🔰 روز بیست و سوم و زیارت عاشورا به همراه مراقبه از گناه 🔰 دنیا می ‌خواهی نماز شب بخوان آخرت می ‌خواهی نمازشب بخوان 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
بارالها! حسین از آن عشقی که ز تو منفک است میترسد قبر اما عجیب تاریک است پسرم کوچک است میترسد «آی علی بالام..» *حاج رسول ترک رو خواب دیدن گفتن حاج رسول چه خبر؟ بگو ببینم اوضاع چطوره اونور اینجا خیلی برای حسین خودت می کشتی تو روضه ها ..گفت: همه نوکری هامو رو بذارید کنار، اینجا به من یه مقامی دادن.. من تو روضه ها هر وقت روضه خون روضه میخوند لالایی میگفت دستم رو طبق عادت تکون میدادم می آوردم بالا میگفتم آی علی لای لای ... اینجا مادرش بچه رو میاره میسپاره دست من میگه حاج رسول تو برا بچه ام خوب لالایی میخوندی* قبر اما عجیب تاریک است پسرم کوچک است میترسد روی این سر چگونه سنگ مثل اهل قبور بگذارم آه باید به جای گهواره پسرم را به گور باید بسپارم زندگی من رو میبینی رباب إِسمع، إِفهم، علی اصغر من علی اصغر من! این صدای گرفته باباست به تن خسته ام نگاه نکن روح من هم کنار تو آنجاست محض تسکین مادرت به تنت کاش میشد دوباره جان بدهم بازوی کوچک و نحیفت را من چگونه تکان، تکان بدهم هق هق من دوباره میشکند این فضای غریب و ساکت را با چه رویی بخوانم ای پسرم بر تن تو نماز میت را وای اگر بغض تیر خورده ی من سر شکوه به کفر باز کند جای دارد پس از نماز به تو یک نفر هم به من نماز کند سنگ پرتاب کردن این قوم سوی آیینه های سیقلی ام بارالها تو شاهد باش غیر خوبی ندیدم از علیم «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا …» خاک میریزم و نمی خواهم بزنم حرفهای آخر را وقت غسل و حنوط تو دیدم میدهی بوی شیر مادر را *مختار سنگ دل ترین دشمن رو بیرون کشید گفت: بگو ببینم شد جایی تو هم دلت برا حسین بسوزه ؟گفت: آره امیر! نه تنها دلم براش سوخت..من برا حسین گریه کردم.گفت: بگو ببینم نانجیب چه کردی با آقای من که تو هم براش گریه کردی ؟گفت: دیدم بچه رو آورد تو میدون گرفت رو دستش محاسنش رو دست گرفت گفت:"ان لم ترحمونی فالرحمو هذا الرضیه" اگه به من رحم نمیکنید به این بچه رحم کنید. اما حرمله نذاشت حرفهای باباش تموم شه سه شعبه رو گذاشت تو چله ی کمون چی شد دیگه ؟ بچه رو دست بابا پر پر زد ،اما مختار من تا اینجا هم برا حسین گریه نکردم ببین چی شد که من برا حسین گریه کردم .دیدم بچه رو زیر عبا گرفت ،عبا رو روی بچه انداخت هی یه نگاه میکنه به خیمه ها یه قدم میره سمت خیمه ها یه قدم برمیگرده. گفت: فهمیدی دلیل این کارش چی بود؟ گفت: از نظر من یه خانمی که جلو خیمه بود مادر بچه بود حسین خجالت میکشید..* «در عالم رویا یه بزرگی امام زمان رو دید آقا فرمود: برا فرج من روضه علی اصغر بخون» *گفت دیدم رفت پشت خیمه ها با غلاف شمشیرش یه قبر کوچیکی کند همه‌ی ‌اونهایی که تو این لحظه ها برا غارت می‌دویدند سمت خیمه ها دیدم همه اشون وایستادن دارن نگاه میکنن.. یکی اشون خیلی زرنگ تر بود با خودم گفتم حتما میره. دیدم نه وایساده داره نگاه میکنه،میدونه ابی عبدالله رفته پشت خیمه میدونه بالاترین چیزی که میتونه بره غارت کنه رو تو فکرش نگه داشته.. دیدم بعد از این که حسین رفت از پشت خیمه ها این نانجیب رفته پشت خیمه ها داره دنبال گنجش میگرده هی نیزش رو تو خاک میکنه هی بیرون میاره اما یه بار که بیرون آورد. دیدم رباب روی زمین نشست هی خاکها رو، رو سرش میریخت صدا میزنه..* این سیب سرخ نیست سر اصغر من است «حسین،حسین،حسین..» 🌙کانال معرفتی نمازشب 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
4.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽• امـــــروز ۲۵ اسفند مــــاه 🔰 روز سی ام نماز_شب و به همراه مراقبه از گناه 🔰 دنیا می ‌خواهی نماز شب بخوان آخرت می ‌خواهی نمازشب بخوان 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽• امـــــروز ۳ فروردین مــــاه 🔰 روز سی و هشتم و زیارت عاشورا به همراه مراقبه از گناه 🔰 دنیا می ‌خواهی نماز شب بخوان آخرت می ‌خواهی نمازشب بخوان 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/nafeleh_shab