eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
107 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| وظیفه خواص و نخبگان در برابر فساد و افساد ◻️ چرا در امم گذشته نخبگان و خواصی که جزء صاحبان نفوذ و تاثیر در جامعه بودند، هیچ گاه در صدد نهی از فساد و افساد در زمین الهی نبوده‌اند؟ ◀️ مشاهده متن کامل + فیلم با کیفیت بالاتر @HawzahNews / خبرگزاری‌حوزه
دَهْر، لَحَد دهد مرا، چون ز کَفَم تو را رُبود سنگِ صبور برده و سنگِ تمام می‌نهد ...
لا تحسبوا ان رقصی بینکم طربا فالطیر یرقص مذبوحا من الألم گمان نکنید که رقصیدن من میان شما از سر طَرَب است همانا پرنده میرقصد در حالی که ذبح شده از رنج!
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نکته‌ای قرآنی از جزء سیزدهم قرآن کریم پرونده رمضانی حوزه نیوز برای ماه مبارک رمضان است که حجت‌الاسلام امین اسدپور در سی شماره به بیان سی آیه از قرآن کریم پرداخته که به صورت روزانه تقدیم شما خوبان خواهد شد. ◀️ مشاهده با کیفیت بالاتر ◀️ متن کامل @HawzahNews / خبرگزاری‌حوزه
ناله‌ی شیشه دلان می زند از سینه برون روی زانوی من این مسأله قلیان می گفت
صد سال تنهایی ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ (پایانی) دیروز ظهر رسیدیم خانه. الان هم نشسته‌ام روی مبل -لم داده‌ام- سحری‌ام را خورده‌ام، احتمالا بعد از طلوع هم بخوابم تا نمی‌دانم کِی. با آسایشِ تمام. در کُل، اردوی راحتی بود؛ مشکلات زیادی نداشت. پتو به اندازه کافی داشتیم، محیط هم نه خیلی گرم بود و نه خیلی سرد. غذای با کیفیت هم سرِ موقع می‌رسید و تدارکات سنگ تمام می‌گذاشت. بعضی از رفقا شاکی بودند که چرا اردو اینقدر لاکچری‌ست! ولی باز هم‌ حضور در اردو به آسایش حضور در خانه نمی‌رسید. اگر هنوز در اردو بودیم، شب را از حدود ۹ کار کرده بودیم، الآن تازه سحری را زده بودیم و دوباره کار شروع می‌شد تا طرفای ۶ و ۷ صبح. بعد هم قبل نماز ظهر باید پا می‌شدیم، نماز را می‌خواندیم، در جز خوانی شرکت می‌کردیم و بعدش به ضرب و زور، و داد و بیداد آقای آقازاده و آقای استاد، می‌رفتیم برای مباحثات راه امام. برنامه‌مان کیپِّ کیپ، پُر بود تا شب. از طرفی معلوم نبود می‌توانیم تانکرها را آب کنیم یا نه؛ چون مشخص نبود آب وصل می‌شود یا نه. تانکرها که خالی می‌بود، باید -گلاب به روی‌تان- از آفتابه استفاده می‌کردیم. و چه چیز برای یک بچّه شهریِ جوجه ماشینی، سخت‌تر از کار با آفتابه؟! 😑 شبِ آخر، حتی آب برای وضو هم نداشتیم و مجبور شدیم از آب‌های معدنی استفاده کنیم. برای حمّام هم باید می‌رفتیم خانه عمّه‌ی حاجی یحیی‌زاده 😅؛ اگر شانس می‌آوردیم نفر قبلی تمام آب گرم را استفاده نمی‌کرد و چیزی هم به ما می‌رسید. علی ایّ حال در اردو، آسایش کمتری نسبت به خانه داشتیم؛ امّا همه بچّه‌ها تصدیق می‌کنند که آرامش بیشتری داشتیم. تنها چیزی که اذیّت می‌کرد، بود. شنیده بودم بچّه‌های جنگ وقتی به خانه باز می‌گشته‌اند، دیگر حال و حوصله، و دل و دماغ دُرست و حسابی نداشته‌اند. در آسایش بودند، ولی آرامشِ جبهه را از دست می‌دادند. شاید آسایش برای آن‌ها، یکی از موانع آرامش بوده؛ نان خشک و پنیری که باهم تقسیم می‌کردند، احتمالا بیشتر از چلو مرغ خانگی بهشان مزّه می‌داده. خلاصه که برای امثال ما، آسایش یک چیز است، و آرامش چیز دیگر. برای آدمِ عادّی عجیب می‌نماید که شخصی، در اوج ثبات و امنیت شغلی -کارمندی، بدترین نوع دچار شدن به روزمرّگی و عادت است- بلند شود و بیاید منطقه‌ای که واقعا هیچ یک از اِلِمان‌های زندگی با آسایش را ندارد -کمی توضیح داده بودم برایتان. امثال حاج عبدالله به آسایش تیپا زدند تا به آرامش برسند. تازه آن موقع‌ها، به طور وصف ناپذیری هیچ امکاناتی وجود نداشته؛ نه جاده‌ای و وسلیه‌ی ارتباطی‌ای. آب و برق و گاز که جای خود. مثل ما هم توریستی نمی‌رفته‌اند که دوباره بعد از ده روز، به رخت خواب گرم و نرم خود برگردند. بمعنی الکلمه هجرت می‌کردند. این‌ها مردان خدا بوده‌اند. اگر امثال حاج عبدالله و حاج مونی نبودند، این مردم، هرگز پایان نمی‌یافت. سلام و رحمت خدا بر ایشان... در آخر بر خود لازم می‌دانم که از همگی تشکر کنم؛ مخصوصاً از کسانی که پا لای در گذاشتند و اجازه ندادند این باب خیر بسته شود. شاید بودند کسانی که به سیّد زین‌العابدین و آقای استاد گیر می‌دادند که چرا در ماه مبارک، اردو برگزار می‌کنند. هزاران بار از ایشان ممنونم. و ممنونم از کسانی که زحمتِ بچّه‌ها را می‌کشیدند؛ مسوولین واحدها. از عمو هادی فرهنگی و حاج علی علویان -که با آن نفس گرمش، جلسات روضه و توسل را حرارت می‌بخشید- و عمو رضای تدارکات و حاج‌آقا افشین. و آقای آقازاده زاده که به اردو یک ارزش افزوده اضافه کرد: . از خودِ بچّه‌ها هم ممنونم؛ کلّی چیز یاد گرفتم ازشان. عباسعلی، هادی، عمو خرّمی، عمو قائمی، عمو جواد -که همه‌اش گوشت بود 😆- دوقلوهای افسانه‌ای علی بختیاری و رضای جهانی‌خواه، عمو حسن بهرامی و صد البته پدیده اردو حضرت حاج‌آقای شالیان عزیز (دامت افاضاته) -که ارادت داریم خدمت ایشان- 👳🏻‍♂ و حاج‌آقا مجتبوی و باقی عزیزان. از همه و همه متشکرم. بهترین دعا در حق همگی ما این است که ان‌شاءالله همگی این جمع، بین‌الحرمین هم را ببینیم و آنجا سینه بزنیم. آمین... پ.ن: شاید باز هم راجع به اردو نوشتم؛ شاید... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 آیات و نکات | بهترین راه مبارزه با نفس و رسیدن به «عِنداللَّه» پرونده رمضانی حوزه نیوز برای ماه مبارک رمضان است که در سی شماره به بیان سی آیه از قرآن کریم پرداخته که به صورت روزانه تقدیم شما خوبان خواهد شد. ◀️ مشاهده با کیفیت بالاتر @HawzahNews / خبرگزاری‌حوزه
حتی خدا برای ظهورت ولیمه داد پانزده روز قبل و بعد از ولادتت یا کریم بن الکریم
خاصانِ حق که سیر زمین و سماء کنند راز و نیاز حق همه شب با خدا کنند صد ها گره گشوده ز فیضِ دعا کنند آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بوَد که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟!