حمد شفایی قرائت بفرمایید برای حاجآقا دیانی (سردبیر برنامه سوره و معاون شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب و ادبیات ایران) که این روزها با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکنند...
#مسعود_دیانی
#سوره
#الهماشفعکلمریض 🤲🏻
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شتک زدهاست به خورشید، خونِ بسیاران
بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟
هرآنچه هست، به جز کُند و بند، خواهد سوخت
ز آتشی که گرفته است در گرفتاران
ز شعر و زمزمه، شوری چنان نمیشنوند
که رطلهای گرانتر کشند میخواران
دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز
به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران
زُباله های بلا می برند جوی به جوی
مگو که آینه جاری اند جوباران
نسیم نیست، نه! بیم است، بیمِ دار شدن
که لرزه می فکند بر تن سپیداران
سراب امن و امان است این، نه امن و امان
که ره زده است فریبش به باورِ یاران
کجا به سنگرس دیو و سنگبارانش
در آبگینه حصاری شوند هشیاران؟
چو چاهِ ریخته آوار میشوم بر خویش
که شب رسیده و ویران ترند بیماران
زبان به رقص درآورده چندش آور و سرخ
پُر است چنبرِ کابوس هایم از ماران
برای من سخن از «من» مگو به دلجویی
مگیر آینه در پیش خویش بیزاران
اگرچه عشقِ تو باری است بردنی، اما
به غبطه مینگرم در صف سبکباران
#حسین_منزوی
#عاشورا
#کربلا
#حسین(ع)
هدایت شده از خلوتکده مستان
مجتهدها هم اگر مانندِ من، عاشق شوند
شانه بر مُویِ سرِ معشوق، واجب میشود
#مهدی_عابدینی
#عاشقانه
#خلوتکده_مستان
http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
و جهان داغ تو را تازه نگهداشته است
نه! نگهداشته داغ تو جهان را تازه
#سید_محمدجواد_شرافت
#تک_بیتی
@beytolghazal
1381154029_mwtny_-_mrd_lswyty.mp3
4.47M
موطنی… موطنی
الجلالُ والجمالُ والسناءُ والبهاءُ
فی رُباکْ… فی رُباکْ
والحیاةُ والنجاةُ والهناءُ والرجاءُ
فی هواک… فی هواک
هل أراکْ… هل أراکْ
سالماً منعَّما وغانماً مکرَّما؟
هل أراکْ… فی علاکْ
تبلغ السِّماکْ؟... تبلغ السِّماکْ؟
موطنی… موطنی.. موطنی.. موطنی
الشبابُ لن یکلَّ همُّه أن تستقلَّ أو یبیدْ
نستقی من الردی ولن نکون للعدی
کالعبید… کالعبید
لا نریدْ… لا نریدْ.. ذلَّنا المؤبَّدا
وعیشَنا المنکَّدا لا نریدْ… بل نُعیدْ
مجدَنا التلیدْ… مجدَنا التلیدْ
موطنی… موطنی.. موطنی.. موطنی
الحسامُ والیَراعُ لا الکلامُ والنزاعُ
رمزُنا… رمزُنا
مجدُنا وعهدُنا وواجبٌ من الوَفا
یهزّنا… یهزّنا
عزُّنا… عزُّنا
غایةٌ تُشرِّفُ و رایةٌ تُرفرفُ
یا هَناکْ فی عُلاکْ
قاهراً عِداکْ… قاهراً عِداکْ
موطنی… موطنی
هدایت شده از خلوتکده مستان
کسی را میشناسی جرعه ای اعصاب بفروشد؟
برایِ شعله هایِ دل کمی هم آب بفروشد؟
ز بیخوابی شدم فرسوده و رنجور و بی طاقت
به چشمانش بیاموزید بر من خواب بفروشد
#الهام_زارع
#دلبرانه
#خلوتکده_مستان
http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
بهار پشت زمستان بهار پشت بهار
دلم گرفت از این گردش و از این تکرار
نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو
نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار
اگر به شهر روی طعنه های رهگذران
اگر به خانه بمانی غم در و دیوار
نمانده است تورا در کنار همراهی
که دوستان تو را می خرند بادینار
نه دوستان صفحاتی زهم پراکنده
که جمع کردنشان درکنار هم دشوار
به صبرشان که بخوانی به جنگ مشتاق اند
به جنگشان که بخوانی نشسته اند کنار
تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا
رعیت است که تشویش دارد از دربار
کتاب کهنه تاریخ را نخوانده ببند
دلم گرفت از این گردش و از این تکرار
#فاضل👌🏻
#خطبه
#أمیرالمؤمنین
هدایت شده از خلوتکده مستان
از گذرنامه من مانده فقط یک امضا
طبق معمول شدم خیره به دستان رضا
صلی الله علیک یا اباعبدالله یا حسین بن علی
#ناشناس
#آیینی
#امام_حسین
#محرم
#اربعین
#کربلا
#خلوتکده_مستان
http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
جهانی کاندرو هر دل که یابی پادشا یابی
جهانی کاندرو هر جان که بینی شادمان بینی
نه بر اوج هوا او را عقابی دل شکر یابی
نه اندر قعر بحر او را نهنگی جان ستان بینی
اگر در باغ عشق آیی همه فراش دل یابی
وگر در راه دین آیی همه نقاش جان بینی
گهی انوار عرشی را ازین جانب مدد یابی
گهی اشکال حسی را ازین عالم بیان بینی
گر از میدان شهوانی سوی ایوان عشق آیی
چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی
ز حرص و شهوت و کینه ببر تازان سپس خود را
اگر دیوی ملک یابی وگر گرگی شبان بینی
ور امروز اندرین منزل ترا جانی زیان آمد
زهی سرمایه و سودا که فردا زان زیان بینی
ز حسی دان نه از عقلی اگر در خود بدی یابی
ز هیزم دان نه از آتش اگر در وی دخان بینی
عنان گیر تو گر روزی جمال درد دین باشد
عجب نبود که با ابدال خود را همعنان بینی
خلیل ار نیستی چه بود تو با عشق آی در آتش
که تا هر شعلهای ز آتش درخت ارغوان بینی
اگر صد بار در روزی شهید راه حق گردی
هم از گبران یکی باشی چو خود را در میان بینی
امامت گر ز کبر و حرص و بخل و کین برون ناید
به دوزخ دانش از معنی گرش در گلستان بینی
به چشم عافیت بنگر درین دنیا که تا آنجا
نه کس را نام و نان دانی نه کس را خانمان بینی
یکی از چشم دل بنگر بدین زندان خاموشان
که تا این لعل گویا را به تابوت از چه سان بینی
بدین زور و زر دنیا چو بی عقلان مشو غره
که این آن نوبهاری نیست کش بیمهرگان بینی
چه باید نازش و بالش بر اقبالی و ادباری
که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی
#سنایی
خوردیم چو گنجشک، به دیوار بلورین
پنداشته بودیم که این پنجره باز است...
#سید_حسن_حسینی