eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
115 دنبال‌کننده
486 عکس
601 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
Marsal.BiGSaM-MaTb3aa.Com.mp3
3.47M
🔰 مِــر٘سَـ۔ـٰالْ... 🎙 مبتعيناش على قسوتها ولا بتتعاش حاولنا كثير ورحنا بلاش ما بتيعناش في دايرة قوت وشوشنا بتختفي وتموت وماشية حلاوة للباشا ولينا السوط ويلاه ويلاه ويلاه من الدنيا ويلاه ويلاه ويلاه ويلاه ويلاه ويلاه ويلاه ويلاه في حضن المطر الأشواق رجلك طوت الأشواك زي ما انت مالي قلبها تحت العينين يا سواد مستني ليه مرسال ما تغيرت الأحوال عودت عينك عالبكا جفنك صبح شيال آسف لو صوتي صحاكم ولو روحي لسا معاكم انتو الوحيدين بسماي وانا الغريب بسماكم لو أزعجتكم كسوري والموت الملموس بصوتي شايل همومي بحبالي فا عذرا لا ما تلوموني بتخلص الحروب اللي أنا فيها وبشوف الدروب بس بعينها بس احكولها تعود دنياي بترعد رعود وين الوعود مرسال يحكيني من يوم انشغل ها البال يبكيني من ضيم الأسى بها الحال مرسال يحكيني من يوم انشغل ها البال يبكيني من ضيم الأسى بها الحال
دلم گرفته شبیه کسی که پیش خودش به این نتیجه رسیده کمی زیادی بود...
صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم به شکار آمده بودیم ز معمورهٔ قدس دانهٔ خال تو دیدیم، گرفتار شدیم خانه پردازتر از سیل بهاران بودیم لنگرانداخت خرد، خانه نگهدار شدیم نرود دیدهٔ شبنم به شکر خواب بهار عبث افسانه‌طراز دل بیدار شدیم عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم صائب از کاسهٔ دریوزهٔ ما ریزد نور تا گدای در شه قاسم انوار شدیم
دل ہی تو ہے نہ سنگ و خشت، درد سے بھر نہ آئے کیوں؟ روئیں گے ہم ہزار بار کوئی ہمیں ستائے کیوں؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 مرحوم استاد 🎼 دوتار: مرحوم 📖 🎶🎶🎶🎶🎶 سَحَر بُلبل حکایَت با صَبا کرد که عشق رُوی گُل با ما چه ها کرد از آن رنگ رُخَم خون در دل انداخت و از این گُلشن به خارَم مُبتلا کرد خُوشَش باد آن نَسیم صُبحگاهی که دَرد شب نشینان را دَوا کرد من از بیگانگان هرگز نَنالم که با من هَرچه کرد آن آشنا کرد
هدایت شده از خلوتکده مستان
درکی از این بهشت ندارند ناکسان چون تار عنکبوت گرفته ست قلب شان صلی الله علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی الرضا http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
Molana_drSoroush 2 .mp3
5.81M
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه که جان را و جهان را بیاراست خدایا زهی شور زهی شور که انگیخته عالم زهی کار زهی بار که آن جاست خدایا فروریخت فروریخت شهنشاه سواران زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا ز هر کوی ز هر کوی یکی دود دگرگون دگربار دگربار چه سوداست خدایا نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل‌ها غریبست غریبست ز بالاست خدایا خموشید خموشید که تا فاش نگردید که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا
Mohsen Chavoshi - Chang 128.mp3
4.76M
🔰 چَـن٘گْــ۔۔۔ 🎙 📖 بشکست اگر دل من به‌فدای چشم مستت سر خم مِیْ سلامت شِکَنَد اگر سبویی...
همه هست آرزویم که ببینم از تو روئی چه زیان ترا که من هم برسم به آرزوئی به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم همه جا به هر زبانی بُوَد از تو گفتگوئی به ره تو بسکه نالم، زغم تو بسکه مویم شده ام زناله نائی، شده ام ز مویه موئی همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار موئی چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی؟ چه شود که کام جوید، زلب تو کام جوئی؟ شود اینکه از ترحم، دمی ای سحاب رحمت من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلوئی؟ *«بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خمّ می سلامت، شکند اگر سبویی» همه جا تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جوئی ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کوئی
Molana_drSoroush 2. زهی باغ.mp3
5.32M
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور زهی گوهر منثور زهی پشت و تولا زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلی چو جان سلسله‌ها را بدرد به حرونی چه ذاالنون چه مجنون چه لیلی و چه لیلا علم‌های الهی ز پس کوه برآمد چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا چه پیش آمد جان را که پس انداخت جهان را بزن گردن آن را که بگوید که تسلا چو بی‌واسطه جبار بپرورد جهان را چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا گر اجزای زمینی وگر روح امینی چو آن حال ببینی بگو جل جلالا گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش تویی باده مدهوش یکی لحظه بپالا تو کرباسی و قصار تو انگوری و عصار بپالا و بیفشار ولی دست میالا خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا
30.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 هَـ۔ـمْسـٰایـه... 🎙📖 همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد . وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی تنها دلیل این که من اینجایی ام توئی . هر شب دلم قدم به قدم می کشد مرا بی اختیار سمت حرم می کشد مرا . با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل می کند آدم کنار تو . حالی نگفتنی به دلم دست می دهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو . با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند هاجر و مریم کنار تو . تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو . در این حریم ، سینه زدن چیز دیگری ست خونین تر است ماه محرم کنار تو . ما در کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم . ما با تو در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم . بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکر و زن ها کنیزهات . زیباترین خاطره هامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست . باران میان مرمر آیینه دیدنی ست این صحنه در برابر آیینه دیدنی ست . مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است . خوشبخت قوم طایفه ، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم . اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد ست . من روی حرف های خود اصرار می کنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم . ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمری ست محو او به تماشا نشسته ایم . اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما رو به روی پهنه ی دریا نشسته ایم . قم سال هاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم . بوی مدینه می وزد از شهر ما، بیا ما در جوار حضرت زهرا نشست ایم
Molana_drSoroush 1. ای شاد که هستیم اندر غم تو.mp3
2.94M
ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا هم محرم عشق تو هم محرم تو جانا هم ناظر روی تو هم مست سبوی تو هم شسته به نظاره بر طارم تو جانا تو جان سلیمانی آرامگه جانی ای دیو و پری شیدا از خاتم تو جانا ای بیخودی جان‌ها در طلعت خوب تو ای روشنی دل‌ها اندر دم تو جانا در عشق تو خمارم در سر ز تو می دارم از حسن جمالات پرخرم تو جانا تو کعبه عشاقی شمس الحق تبریزی زمزم شکر آمیزد از زمزم تو جانا
همیشه مایه ی رنج و بلا برای منی از این قرار تو دل نیستی! بلای منی! صفا چگونه پذیرد میان ما ای دل که من اسیر تو هستم، تو مبتلای منی جدا مشو دمی از پیش دیده ام ای اشک که یادگار من از یار بی وفای منی غروب کرده مرا آفتاب عمر ای غم چه شد که باز تو چون سایه در قفای منی؟ چه وصف گویمت ای سرو بوستان کمال که سرفرازتر از نارسای منی جلی! چنان به تو بیگانه وار می‌نگرم که کس گمان نکند هرگز آشنای منی
Molana_drSoroush 4. درد مارا در جهان.mp3
3.87M
درد ما را در جهان درمان مبادا بی‌شما مرگ بادا بی‌شما و جان مبادا بی‌شما سینه‌های عاشقان جز از شما روشن مباد گلبن جان‌های ما خندان مبادا بی‌شما بشنو از ایمان که می‌گوید به آواز بلند با دو زلف کافرت کایمان مبادا بی‌شما عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی‌شما عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده جان ما را دیدن ایشان مبادا بی‌شما جان‌های مرده را ای چون دم عیسی شما ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی‌شما چون به نقد عشق شمس‌الدین تبریزی خوشم رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بی‌شما
Molana_drSoroush 5. جمله یاران تو سنگند.mp3
7.67M
جمله ياران تو سنگند و توي مرجان چرا آسمان با جملگان جسمست و با تو جان چرا چون تو آيي جزو جزوم جمله دستک مي زنند چون تو رفتي جمله افتادند در افغان چرا با خيالت جزو جزوم مي شود خندان لبي مي شود با دشمن تو مو به مو دندان چرا بي خط و بي خال تو اين عقل امي مي‌بود چون ببيند آن خطت را مي شود خط خوان چرا تن همي گويد به جان پرهيز کن از عشق او جانْشْ مي گويد حذر از چشمه حيوان چرا روي تو پيغامبر خوبي و حسن ايزدست جان به تو ايمان نيارد با چنين برهان چرا کو يکي برهان که آن از روي تو روشنتر است کف نبرد کفرها زين يوسف کنعان چرا هر کجا تخمي بکاري آن برويد عاقبت برنرويد هيچ از شه دانه احسان چرا هر کجا ويران بود آن جا اميد گنج هست گنج حق را مي نجويي در دل ويران چرا بي ترازو هيچ بازاري نديدم در جهان جمله موزونند عالم نبودش ميزان چرا گيرم اين خربندگان خود بار سرگين مي کشند اين سواران باز مي مانند از ميدان چرا هر ترانه اولي دارد دلا و آخري بس کن آخر اين ترانه نيستش پايان چرا
وقتی که خواب نیست، ز رویا سخن مگو آنجا که آب نیست، ز دریا سخن مگو پاییزها، به دور و تسلسل رسیده اند از باغهای سبز شکوفا، سخن مگو دیری است دیده، غیر حقارت ندیده است بیهوده از شکوه تماشا، سخن مگو یاد از شراب ناب مکن! آتشم مزن! خشکیده بیخ تاک، حریفا!سخن مگو چون نیک بنگری، همه زو بیوفاتریم با من ز بی وفایی دنیا، سخن مگو آنجا که دست موسی و هارون به خون هم آغشته گشته، از ید بیضا، سخن مگو وقتی خدا، صلیب به دوش آمد و گذشت از وعده ی ظهور مسیحا، سخن مگو آری هنوز پاسخ ان پرسش بزرگ با شام آخر است و یهودا. سخن مگو! این، باغ مزدکی است، بهل باغ عیسوی! حرف از بشر بزن، ز چلیپا، سخن مگو ظلمت صریح با تو سخن گفت. پس تو هم از شب به استعاره و ایما، سخن مگو با آنکه بسته است به نابودی ات، کمر از مهر و آشتی و مدارا، سخن مگو خورشید ما به چوبه ی اعدام بسته است از صبح و آفتاب در این جا، سخن مگو
Mohammadreza Shajarian - Tasnife Delshodegan.mp3
4.86M
🔰 دِل‌٘شُـدِگـ۔ـٰانْ... 🎙 استاد 📖 فریدون مشیری ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ما کشتهی آن مه رخ خورشید کلاهیم صد شور نهان با ما، تاب و تب جان با ما با ساز و نی، با جام می، با یاد وی جمع مستان غزل خوانیم همه مستان سراندازیم سراندازیم، سرافرازیم جز این هنر ندانیم، که هرچه می توانیم غم از دلها براندازیم ما از دو جهان، غیر تو ای عشق نخواهیم صد شور نهان با ما، تاب و تب جان با ما در این سر بی سامان، غمهای جهان با ما شوری دگر اندازیم، در میکدهی جان...
be-dar-negah-mikonam.mp3
1.11M
در این سرای بی‌کسی نشسته‌ ام به در نگاه میکنم دریچه آه می‌کشد تو از کدام راه می‌رسی خیال دیدنت چه دلپذیر بود جوانی‌ام در این امید پیر شد نیامدی و دیر شد…