eitaa logo
🌹نسیم تربیت🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
64 فایل
حاوی مطالب شاد..جذاب همراه بامسابقات و برنامه های متنوع ارتباط با ادمین کانال:نفیسه شامحمدی @sha900
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 🌹👆👆 📣 ویژه 🌺🤝 🌸 امامت و ولایت حضرت علی(ع) تو جان جانی علی چه مهربانی علی تو جانشین خورشید در آسمانی علی تو اولینی علی تو بهترینی علی همیشه میدرخشی مثل نگینی علی چه پاک و با صفایی تو هدیه خدایی تو سروری تو رهبری از همه عالم سری فقط تویی فقط تو که یار پیغمبری علی علی جان ماست قله ایمان ماست ما همه خاکیم با او مژده باران ماست ✍️شاعر : خانم قاسم نیا 🌈 مبارک👏👏🌹 ┄┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅┄ 💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺قصه زیبای 💿قسمت اول 1️⃣ -----ا❤️🧡💛💚💙ا----- 💐گلهای امام زمانی 😊 حتما میدونید امروز عید بزرگ غدیر هسش عید غدیر بزرگترین عید ما هست.🤝 🔆 روز بیعت با امام زمان علیه السلام🔆 ❤️فقط حیدر امیرالمومنین است... ❤️ ┄┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅┄ 💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺قصه زیبای عید غدیر 💿قسمت دوم 2⃣ -----ا❤️🧡💛💚💙ا----- گلهای علوی 😊 🔆غدیر روز بیعت با امام زمان علیه السلام🔆 💐❤️ 💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺قصه زیبای عید غدیر 💿قسمت سوم 3️⃣ 💌در قسمتهای قبل ماجرای عید غدیر به اینجا رسید که : 💚🔆بعد از اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) حضرت علی علیه السلام رو به عنوان جانشین خودشون معرفی کردند 🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️ مردم دسته دسته میومدن و با ایشون بیعت میکردند . 🌹 ┄┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅┄ 💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزِ مُباهِله سلامِ من به بچه های شیعه که دنبالِ حقیقتن همیشه میخوام بِگم یه قِصّه من بَراتون عَوَضْ بِشه یِکم حال و هواتون یه قِصّه از یه روزِ خیلی مهم نَگی یه وقت نگفتی این و بِهم یه شهری بود به اسمِ شهرِ نَجْران مسیحی بودن و نَه یک مسلمان یه روز پیامبرِ خدا مُحَمَّد یه نامه داد بَراشون از محبَّت دعوت بِشَن به دینِ خوبِ اسلام به دینِ مهربونی ، عشق و اِکرام ولی قبول نکردن و با اِصرار اسلام و دینِ ما رو کردن اِنکار خدا بِگفت به حضرتِ محمد مُباهِلِه بِکُن با اون جماعت یعنی که مردمانِ شهرِ نجران بیان و با پیامبر و عزیزان دُعا کُنن خدا عذاب کُنه اون کسی رو که نبوده حق باهاشون روزِ مُباهِلِه رسید و نجران دیدن پیامبر اومده چه خندان دستِ امام حسن رو تویِ دستاش امام حسین رو هم آورده همراش حضرتِ زهرا و علی رو هم با خودش آورده بود به همراه مسیحیا وقتی دیدن که احمد رسیدْ با خانواده اش به مقصد ترسیدن و گفتن با هم که حتما حق با پیامبرِ خداست و قطعا باید به حرفای نبی کُنیم گوش این روز و هرگز نکنیم فراموش شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:. @nafiseshamohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان مباهله بصورت ساده🌺 ┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅ 💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
🔵شعر مباهله 🦋 سلامِ من به بچه های شیعه که دنبالِ حقیقتن همیشه 🦋 می خوام بِگم یه قِصّه من بَراتون عوضْ بِشه یِکم حال و هواتون 🦋 یه شهری بود به اسمِ شهرِ نَجْران مسیحی بودن همه ، نَه مسلمان 🦋یه روز پیامبرِ خدا مُحَمَّد یه نامه داد بَراشون از محبت 🦋 دعوت بِشَن به دینِ خوبِ اسلام به دینِ مهر و دینِ عشق و اِکرام 🦋 ولی قبول نکردن و با اصرار اسلام و دینِ ما رو کردن انکار 🦋 خدا بِگفت به حضرتِ محمد مُباهِلِه بِکُن با اون جماعت 🦋 یعنی که مردمانِ شهرِ نجران بیان و با پیامبر و عزیزان 🦋 دُعا کُنن خدا عذاب کُنه اون کسی رو که نبوده حق باهاشون 🦋 روزِ مُباهِلِه رسید و نجران دیدن پیامبر اومده چه خندان 🦋 دستِ امام حسن رو تویِ دستاش امام حسین رو هم آورده همراش 🦋 حضرتِ زهرا و علی رو هم با خودش آورده بود به همراه 🦋 مسیحی ها وقتی دیدن که احمد رسیدْ با خانواده اش به مقصد 🦋 ترسیدن و گفتن با هم که حتما حق با پیامبرِ خداست و قطعا 🦋 باید به هر چه او بِگُفت کُنیم گوش این روز رو هرگز نکنیم فراموش ┄┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅┄ 💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
43.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستان برای کودکان خیلی زیباست👌🌸 حتما به بچه هاتون نشون بدید 😊 داستان مباهله بصورت ساده🌺 ┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅ 💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
☀️بسته ویژه 🌺 یه شهری بود به اسمِ شهرِ نَجْران مسیحی بودن همه ، نَه مسلمان یه روز پیامبرِ خدا مُحَمَّد یه نامه داد بَراشون از محبت دعوت بِشَن به دینِ خوبِ اسلام به دینِ مهر و دینِ عشق و اِکرام ولی قبول نکردن و با اصرار اسلام و دینِ ما رو کردن انکار خدا بِگفت به حضرتِ محمد مُباهِلِه بِکُن با اون جماعت یعنی که مردمانِ شهرِ نجران بیان و با پیامبر و عزیزان دُعا کُنن خدا عذاب کُنه اون کسی رو که نبوده حق باهاشون روزِ مُباهِلِه رسید و نجران دیدن پیامبر اومده چه خندان دستِ امام حسن رو تویِ دستاش امام حسین رو هم آورده همراش حضرتِ زهرا و علی رو هم با خودش آورده بود به همراه مسیحی ها وقتی دیدن که احمد رسیدْ با خانواده اش به مقصد ترسیدن و گفتن با هم که حتما حق با پیامبرِ خداست و قطعا باید به هر چه او بِگُفت کُنیم گوش این روز رو هرگز نکنیم فراموش ┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅ 💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
در این دوره قراره یه جعبه ابزار بی نظیر برای والدین داشته باشیم که کمکشون کنه درسنین مختلف((از تولد تا نوجوانی )) با فرزندانشوان حرفه ای رفتار کنند💫👌 توی این جعبه ابزار همه ی نیازهای فرزندان معرفی میشه وخواهیم گفت که اگه حرفه ای اقدام نشه درآینده تله های شخصیتی فرزندان چه خواهد بود ✅ این دوره علاوه بر کاربردی بودن درمسیر فرزندان میتونه یه چراغ راه برای همه ی شرکت کنندگان درمسیر خودشناسی هم باشه💪 راستی یادم رفت بگم که گواهی معتبرم داده میشه.💢🌟 @atefehabasi_1399
با سلام خدمت همه بزرگواران و اعضای محترم کانال 💐💐💐 به مناسبت نزدیک شدن به ماه 🏴🏴🏴 و ایام عزاداری اباعبدلله الحسین (ع)، إن شاء الله از امروز ، محتوای مناسب ماه تحت عنوان در کانال بارگزاری خواهد شد. تا انشالله مجالس اباعبدلله (ع) باشکوه برگزار گردد. إن شاء الله با ما همراه باشید!! ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
به اذن فاطمه همان پهلو شکسته_6006064043180164609.mp3
5.2M
🌹اذن ورود به ماه محرم | حاج میثم مطیعی 🏴فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً @nafiseshamohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ماه محرم به ما گُفته امامْ صادق (ع) عزیزم تو شادی های ما خَندون باشید وَ در غَم های ما مثلِ مُحرم شما هم مثلِ ما مَحزون باشید مُحرم فُرصتِ خود سازیِ ماست واسه این از خدا ممنون باشید سُرود و جشن و شادیْ باشه بعداً به دور از گفتهٔ شیطون باشید تو هر مسجد ، تو هر دسته ، تو روضه به یادِ کربلا گِریون باشید به یادِ حضرتِ عباس (ع) و زینب (س) به یادِ مادری دِلخون باشید به یادِ تازیانه ، ضَربِ سیلی به یادِ چِهره ای گُلگون باشید با خِدمت توی هر موکِب یا هِیأت شما هم مَردِ این مِیدون باشید ریا میشه کسی ما رو ببینه مِثه محسن تو کار پِنهون باشید قشنگ نیست که واسه توزیع نَذری شما هم جُزءِ راهْ بَندون باشید نَبَندید راهِ مَردم رو تو کوچه یه موقع آخِرت مَدیون باشید نمازِ صُبحِتون میشه قَضا پس نَباید تا سَحَر بیرون باشید بِبَندید با حسین (ع) تا روزِ مَحشَر یِکی عَهد و بَر این پِیمون باشید که مثل حضرتِ عباس (ع) و زینب (س) شما هم واسه او مجنون باشید به لُطفِ حَق که در جمعِ شهیدان شما هم در بهشت مِهمون باشید به یاد شهید عزیز و گرانقدر « محسن حُجَجی » شاعر : علیرضا قاسمی ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
🏴بسته ویژه 🖼 درس عاشورایی... 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
🏴بسته ویژه 🖼 درس عاشورایی... ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
🏴بسته ویژه 🖼 درس عاشورایی... ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
🏴بسته ویژه 🖼 درس عاشورایی... ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴 از امروز نه تنها درب خانه ها، بلکه مساجد،‌ مدارس، حسینیه ها، هیئت ها، پایگاههای بسیج، تکیه ها و کوچه ها و معابر حال و هوای حسینی به خودش میگیرن و دلهای عاشقان حسینی رو با مکتب حسین، با هدف حسین، با آرمان حسین، با عشق و‌ارادت حسین، و در یک جمله با معرفت حسین پیوند میدیم ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
داستان کودکانه☺ یکی بود یکی نبود .امام حسین (ع) که امام سوم ماست در شهر مدینه زندگی می کردند. امام حسین (ع) همیشه مردم را به کارهای خوب دعوت می کردند و به مردم می گفتند: از آدمهایی که کارهای زشت می کنند و به مردم ظلم می کنند همیشه دوری کنید. به خاطر همین حرفها یزید که خلیفه بود و به مردم ظلم می کرد و همیشه کارهای زشت انجام می داد با امام حسین دشمنی می کرد. یک روز از کوفه نامه های زیادی برای امام حسین(ع) رسید. نامه هایی که مردم آنجا از امام حسین (ع) دعوت کرده بودند که آنجا برود تا مردم از او یاری کنند. برای همین امام حسین (ع) به سمت آنها حرکت کرد ولی وقتی به سرزمینی نزدیکی کوفه که اسمش کربلا بود رسید، دیدند به جای اینکه مردم به استقبالشان بروند سربازان دشمن به سمت آنها آمده اند تا با آنها بجنگند. امام حسین (ع) و یارانشان چند روزی آنجا بودند و دشمن هم آب را بر روی آنها قطع کرده بود و همه تشنه بودند. یک شب امام حسین (ع) به یارانشان گفتند که دشمن با من کار دارند شما می توانید بروید ولی همه یارانش گفتند ما با تو هستیم. روز بعد که روز عاشورا هست جنگ شد و امام حسین (ع) ویارانشان بادشمن جنگیدند و به شهادت رسیدند ودشمن هم بی رحمانه سر امام حسین (ع) را از تنشان جدا کرد. بچه ها برای همین ما هر سال روزعاشورا توی هیئت ها می رویم و برای امام حسین (ع) عزاداری می کنیم و سینه می زنیم و گریه می کنیم… پس یادتون نره توی عزاداریها شرکت کنید تا امام حسین (ع) هم همیشه از خدا برای شما خوبی طلب کند. ┄┅┅✶🍃🌺🍃✶┅┅┄ 🔍@nafiseshamohamadi
قصه اول ✅ تولد خورشید‌خانم تازه از خواب بیدار شده بود، سرش را از بالِشِ کوه بالا آورده بود و به یکی از خانه‌های شهر مدینه نگاه می‌کرد. آنجا خانه امام حسین(ع)بود. فرشته‌ کوچکی هم روی دیوار خانه نشسته و به خانمی که توی خانه بود نگاه می‌کرد. نام خانمِ خانه، ام‌اسحاق۱ بود.ام‌اسحاق در بستر دراز کشیده بود و خانم دیگری که به او "ماما"۲ می‌گفتند، بالای سرش بود.ماما به ام‌اسحاق کمک می‌کرد تا کودکش را هر چه زودتر به دنیا بیاورد. یک‌دفعه صدای گریه کودک در خانه پیچید. همه به اتاق ام‌اسحاق نگاه کردند. ماما به مادر کودک نگاه کرد و لبخند زد. -مبارک باشه ام‌اسحاق! مبارک باشه! خورشید‌خانم هم خندید و نور و گرمایش را به خانه بخشید. همه کسانی که در خانه بودند تولد نوزاد را به امام حسین(ع) و ام‌اسحاق تبریک گفتند. سکینه۳ دختر بزرگتر امام حسین(ع)که مادرش رباب‌خانم۴ بود، او هم خیلی خوشحال بود خدا خواهری زیبا به او داده بود. خواهری که مدت‌ها منتظر آمدنش بود. فرشته‌ کوچکی ‌که در خانه بود بال‌هایش را به هم زد و گفت:مبارک باشه‌!مبارک! بعد هم نگاهی به نوزاد و خواهرش سکینه کرد و گفت:چه جالب! دو تا دختر، هر دو خواهر اما از دو مادر! یکی از خانم‌های خانه گفت:نوزاد چه قدر به مادرش؛ ام‌اسحاق رفته است.۵ خانم دیگری گفت:نه‌خیر، بیشتر به بابایش حسین(ع) رفته است. خانم سوم گفت:این دختر به رقیه رفته است. -کدام رقیه؟ خانم جواب داد:خاله‌ی باباحسین(ع)و دختر بابامحمد(ص).۶ فرشته کوچکی که به حرف خانم‌ها گوش می‌داد، بال زد، جلو آمد، رو‌به‌روی نوزاد نشست و به چهره نوزاد خوب نگاه کرد و گفت:آن‌چه گفتید، درست است، اما این نوزاد بیشتر به مامان‌بزرگش؛ فاطمه زهرا(س) رفته است. نامش را رقیه بگذارید اما او را فاطمه صُغرا(فاطمه کوچک)صدا بزنید! ادامه دارد... 📌زیرنویس ۱. اربلی در کشف الغمه و مفید در الارشاد، ام اسحاق را که پیش از آن همسر حسن بن علی بوده‌است، مادر رقیه دانسته‌اند. ۲.آن‌که زن حامله را در هنگام زادن یاری کند و بچه او را بگیرد.(دهخدا) ۳و ۴.سکینه دختر امام حسین(ع) از رباب دختر امرؤ القیس بود. (اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۹۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۹۴). ۵. به کسی رفتن: شبیه او شدن. ۶.رقیه پیش از هجرت پیامبر(ص) در مکه زاده شد. از او به عنوان دومین و کوچک‌ترین دختر رسول خدا(ص) یاد شده است.(ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج‏۴، ص۱۸۳۹). سید جعفر مرتضی عاملی بر این باور است که رقیه، دخترخوانده پیامبر(ص) و خدیجه(س) است نه دختر آنها.(عاملی، بنات النبی اَم ربائبه؟، ۱۴۱۳ق). بخشی از کتاب منتشرشده عزیز بابا؛ رقیه ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم زندگینامه حضرت رقیه(س) قصه دوم ✅دو خواهر رقیه‌کوچولو هر روز که می‌گذشت زیباتر و شیرین‌تر می‌شد. گاهی در دامان مادر شیر می‌خورد و غان‌و‌غون۱ می‌کرد. این‌طوری با مامان حرف می‌زد و می‌خواست به او بگوید خیلی خوشحال است. مامان این را می‌فهمید و جواب رقیه را می‌داد. - نوش جانت عزیزم! وقتی سیر می‌شد به دور و بر اتاق نگاه می‌کرد و دست‌هایش راتکان می‌داد. انگار دلش برای بابا تنگ شده بود. بابا حسین(ع) که می‌آمد، رقیه را در آغوش می‌گرفت، روی دست بالا می‌برد، توی خانه تاب می‌داد، با او حرف‌ می‌زد و حرف‌های قشنگ و زیبا در دهانش می‌گذاشت. رقیه حرف‌های زیبای بابا و مامان را تکرار می‌کرد؛ بابا! ماما! بابا! ماما! گاهی وقت‌ها هم به اتاقی که سکینه و مامان رباب بودند نگاه می‌کرد و دست تکان داد. با شنیدن صدای بابا و آبجی‌رقیه، سکینه از اتاق بیرون می‌آمد مثل کبوتری آغوش باز می‌کرد، رقیه را از باباحسین می‌گرفت و زیر سایه نخل خانه می‌برد و گنجشک‌ها را نشانش می‌داد.رقیه با دقت به صدای گنجشک‌ها گوش می‌داد. ادامه دارد... (بخشی از کتاب منتشرشده عزیز بابا؛ رقیه) ۱.غان و غون . [غان ْ ن ُ ] (اِ صوت مرکب) حکایت صوت بچه‌های دوسه ماهه(دهخدا) در این سن‌، کودک هر وقت شاد و راضی است به آرامی غان‌و‌غون می‌کند و صداهایی را از خود درمی‌آورد. ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم زندگینامه حضرت رقیه(س) قصه سوم ✅ داداش‌کوچولو چند‌وقتی بود که خورشید‌خانم از خانه امام‌حسین(ع)خبر نداشت.از سکینه و رقیه خبر نداشت.نمی‌دانست که رقیه‌کوچولو سه‌ساله شده است. یک روز مثل هر روز خورشید‌خانم از خواب بیدار شد، سر از بالش کوه بر داشت و خمیازه‌ بلندی کشید. چشمش را که باز کرد نگاهش به خانه‌ها و شهرها افتاد. با خودش گفت‌: باید امروز سری به خانه امام‌حسین(ع)بزنم، خبری بگیرم و ببینم آنجا چه خبر است. وقتی به خانه نگاه کرد فرشته‌ کوچکی را در اتاق مامان‌رباب دید.رقیه دم در اتاق مامان‌رباب ایستاده بود. فرشته کوچولو به رقیه نگاه می‌کرد. -خوش به حالت رقیه‌جان! خدا امروز به تو یک دادش کوچولو می‌دهد. ساعتی بعد صدای گریه کودکی از اتاق آمد.زن‌ها به اتاق دویدند.رقیه خواست برود. اما خانمی که دم در ایستاده بود اجازه نداد. رقیه کمی ناراحت شد اما بعدا مامان رباب او را صدا زد، بوسید و نی‌نی کوچولویی را نشانش داد.رقیه با تعجب به آن نی‌نی یک روزه نگاه کرد. -این کیه؟ -داداش‌کوچولوی تو! -داداشمو بده بغل بگیرم. ادامه دارد... (بخشی از کتاب منتشرشده عزیز بابا؛ رقیه) ┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 @nafiseshamohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا