#شعر
#مهدوی
🌸جمعه ای بیاید او
🍃جمعه هفتمین روز است
🌸با تمام انسان ها
🍃مهربان و دلسوز است
🌸با محبت مهدی عج (آقا)
🍃زندگی، نکو باشد
🌸در میان یک هفته
🍃جمعه روز او باشد
🌸🌸🌸🌸
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
#شعر_حدیث
🌸 تَصـافَحُـوا و لا تَحـاشَمـوا 🌸
🌹 ( در سلام کردن ) ، دست یکدیگر را بفشارید
🌹 و به هم خشم نگیرید .
🌷 امام رضا علیه السلام 🌷
📚 بحارالانوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۴۷
🇮🇷 اَتل مَتل می خندیم
🇮🇷 به هم دیگه دست میدیم
🇮🇷 قلبامونو به رویِ
🇮🇷 خشم و کینه می بندیم
🌷 #شعر #
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
#تربیتی
می دانید که مطمئن ترین راه برای بدبخت کردن فرزندتان چیست؟
این است که او را عادت دهید هر چه می خواهد به زور بگیرد، زیرا هر قدر آرزوهایش آسانتر انجام گیرد خواستهایش زیادتر خواهد شد، دیر یا زود به علت عدم قدرت مجبور خواهید شد برخلاف میل خود خواهشهای او را نادیده بگیرید. صدمه حاصل از این امتناع که طفل به آن عادت نکرده است، در قیاس با محرومیت از آنچه میل به دست آوردنش را دارد، به مراتب بیشتر است بچه لوس و پر توقع اول عصایی را که در دست دارید می خواهد، بعد ساعتتان را، سپس مرغی را که می پرد و ستاره هایی را که می درخشند. خلاصه هر چه را می بیند می خواهد. چگونه می توانید او را راضی نگه دارید؟ مگر اینکه خدا باشید.
🔻🔺 https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
🔺🔺🔺🔺🔺
#تربیتی
بچه ها شنونده های خوبی نیستند اما مقلدهای خیلی خوبی هستند!
داد بزنید=داد میزنند
لج کنید=لج میکنند
اول سلام کنید=اول سلام میکنند
احترام بگذارید=احترام میگذارند
تغییر را از خودمان آغاز کنیم...
🔻🔺 https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
🔺🔺🔺🔺🔺
#سلام
#تربیت_فرزند
با کودک خود یک نمایش لذت بخش اجرا کنیم. می توانید هر کدامتان نقش های مختلف را بگیرید. مثلا نقش دو دوست، یا نقش دو نفر که مدت هاست همدیگر را ندیده اند، یا نقش فروشنده و مشتری و خیلی نقش های دیگر که انواع سلام کردن ها را بر طبق آن شاهدش خواهید بود. حتما بچه ها از این بازی لذت خواهند برد و شور و هیجان سلام کردن های مختلف آنها را به وجد خواهد آورد.
🎀 https://eitaa.com/nafiseshamohamadi🎀
#سلام
#تربیت_فرزند
از کودک بپرسید که آیا همه ی انسان ها سلام می کنند؟ با یک تمرین ساده او را به نتیجه برسانید.
از او بخواهید که نشان دهد که مادر ، پدر، مادربزرگ، پدر بزرگ، دایی و یا خاله چگونه به آنها سلام می کنند؟ حالا بپرسید وقتی یکی از دوستان پدرشان به دیدن آنها می آید چگونه سلام می کنند؟ با آقای فروشنده و یا آقای رفتگر محله چطور؟ به این طریق چگونه سلام کردن با افراد مختلف را به آنها نشان داده ایم.
🎀 https://eitaa.com/nafiseshamohamadi🎀
🍃🌸
#نقاشی
#دختر
🧙♀🧙🧙♂🧙♀🧙🧙♂
🎨🎉👌🏽🌞🌜🎈🖍
هرروز با #آموزش_نقاشی درخدمت شما دختران گل هستیم...
بچه های گلم شماهم این نقاشی رو تمرین کنید👆👆👆👆
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
#شعر
✅به جای یه توپ دارم قلقلیه این شعر رو به بچه هامون یاد بدیم:
🌷یه دل دارم حیدریه
🌷عاشقه مولا علیه
🌷من این دل و نداشتم
🌷از تو بهشت برداشتم
🌷خدا بهم عیدی داد
🌷عشق مولا علی داد
🌷علی وجود و هستیه
🌷دشمن ظلمو پستیه
🌷علی ندای بینواس
🌷علی تجلی خداس
🌷علی قرآن ناطقه
🌷جد امام صادقه
🌷علی که شمشیر خداس
🌷دست علی همراه ماس
🌷رو دلامون نوشته
🌷مولا #علی رو عشقه
🌷هرکی که داره حبش
🌷مسافر بهشته
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
#قصه_کودکانه_شب
خواهر و برادر کوچکتر و بزرگتر
به نام #خدا
یکی بود یکی نبود. مریم و میلاد خواهر و بردار خوبی واسه هم بودن. و هرروز با هم بازی میکردن و هوای همو داشتن. مریم بزرگتر از میلاد بود و این چند سال بزرگتر بودنش باعث شده بود گاهی وقتها از میلاد کارهایی رو بخواد که میلاد دلش نمیخواست انجام بده ولی مریم بهش میگفت من از تو بزرگترم😟 پس باید به حرفم گوش کنی🤨. و میلاد به حرف خواهر بزرگترش گوش میکرد. یک روز میلاد داشت برنامه کودک نگاه میکرد و مریم توی اتاقش مشغول نقاشی🎨 بود. مریم از توی اتاق میلاد رو صدا کرد 🗣و بهش گفت که واسم آب💧 بیار. ولی میلاد گفت من الان دارم کارتون میبینم و آخرهاشه پس نمیتونم فعلا اینکار رو کنم. بعد از کارتونم میارم. ولی مریم عصبانی😡 و ناراحت اومد توی هال و تلویزیون رو خاموش کرد و گفت مگه نگفتم 😤من از تو بزرگترم و تو باید به حرفهام گوش کنی. میلاد از عصبانیت مریم دلش شکست و ترسید 😰و گریه کرد😭 و رفت توی اتاق پیش مامانش. مامان میلاد رو بغل کرد و آروم کرد و با مریم در باره این رفتارش صحبت کرد. ولی مریم خانم قصه ما میگفت آخه مامان من بزرگتر 🤫از میلادم و همیشه میگید که باید به بزرگترها احترام بذاریم. خب میلاد هم باید یاد بگیره به من احترام بذاره. مامان مریم رو بوسید😘 و گفت درسته عزیزم ولی بزرگتر هم باید مواظب رفتارها و خواسته هاش باشه و هرچیزی که بگه درست و قابل قبول ممکنه نباشه. مامان هرچقدر واسه مریم حرف زد و توضیح داد انگار مریم خودش نمیخواست گوش کنه و قبول کنه. بخاطر همین مامان یک فکری کرد.🤔 چند روز بعد یک روز تعطیل مامان و بابا صبح زود بچه ها رو از خواب بیدار کردن و بعد از خوردن صبحونه بابا گفت بچه ها من و مامان جون تصمیم گرفتیم اگر شماها هم موافق باشید امروز این قانون که بزرگترها باید به کوچیکترها احترام بذارن و به حرفشون گوش کنن رو اجرا کنیم. مریم و میلاد اول تعجب کردن😳 ولی بعد گفتن آخ جون خیلی خوبه امروز ما رئیس میشیم.🤗 سارا سریع از این فرصت استفاده کرد و گفت من امروز ناهار ماکارانی میخوام. مامان گفت آخه دیروز ماکارانی خوردیم. ولی سارا گفت امروز باید به من احترام بذارین و به حرفم گوش کنید. مامان قبول کرد که واسه مریم ماکارانی درست کنه. میلاد هم با خودش فکر کرد🤔 و گفت من همین الان بستنی🍦 میخوام. یک دونه هم نه. من چندتا میخوام. بابا هم بهش گفت باشه برن آماده بشن تابرن بیرون واسشون بستنی بخره. وقتی از بیرون برگشتن میلاد به مریم گفت که برام آب بیار. مریم بهش گفت خب خودت نزدیک آشپزخونه هستی برو بخور. من دستم بنده. ولی میلاد گفت تو باید به من احترام بذاری و به حرفم گوش کنی. مریم با اینکه دلش نمیخواست اینکار رو کنه ولی چون این قانون جدید یک روزه رو قبول کرده بود رفت و به میلاد آب داد. نیم ساعت بعد وقتی مریم داشت تلویزیون نگاه میکرد میلاد اومد و به مریم گفت که میخواد سی دی موش و گربه ببینه. مریم گفت ولی من الان دارم فیلم میبینم و این دیگه تکرار نداره. ولی میلاد گفت که باید بهم احترام بذاری و گوش کنی. مریم به اجبار برای میلاد سی دی گذاشت و با عصبانیت😡 توی اتاقش رفت. چند دقیقه بعد میلاد بلند مریم رو صدا کرد و بهش گفت براش خوراکی بیاره. بعد از خوردن خوراکی 🍭🍮🍬دوباره تشنه شده بود و از مریم آب خواست. بعد از تمام شدن سی دی میلاد به مریم گفت که میخواد توی دفتر مریم نقاشی کنه. مریم واقعا عصبانی😡 شده بود و رفت پیش مامانش. ولی مامان مریم گفت امروز قانون خونه اینه و من نمیتونم کاری کنم. تو باید بهش احترام بذاری. ولی مریم گفت آخه میلاد داره سوءاستفاده میکنه و زور میگه. مامان فقط سرشو تکان داد و گفت نمیتونم کمکت کنم. همون موقع یک صدایی از توی اتاق مریم اومد. و مریم دوید ببینه چی شده که متوجه شد مجسمه سفالیش روی زمین افتاده و شکسته و میلاد کنار شکسته های سفال ایستاده. مریم شروع کرد به گریه کردن😭 و گفت من این قانون رو قبول ندارم. اصلا کی گفته احترام یعنی هر کسی هر کاری دلش میخواد کنه. احترام و زورگویی فرق داره. بابا وقتی صدای گریه مریم رو شنید اومد و مریم رو بغل کرد و گفت این قانون همینجا لغو میشه. ما میخواستیم تو بدونی و خودت متوجه بشی که نباید از بزرگ بودنت برای زورگویی استفاده کنی. ❌بزرگتر و کوچکتر فرقی نداره. همه باید به هم احترام بذارن ✅حتی باید یاد بگیریم که به همه موجودات احترام بذاریم. هم به حیوانات و هم به گیاهان. بعد مامان گفت که مجسمه سفالی رو براش میچسبونه و میلاد خواهرش مریم رو بغل کرد و ازش معذرت خواست. و مریم اونو بوسید و بهش گفت که اونو به خاطر همه ی روزهایی که اذیتش کرده ببخشه. ترکهای روی مجسمه سفالی همیشه به یادشون میاورد که عشق و دوست داشتن و احترام با زورگویی فرق داره.
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
بنام دوست
گشاییم دفتر صبح را
بسم الله النور✨
روزمان را با نام زیبایت آغاز میکنیم
در این روز به ما رحمت و برکت ببخش
و کمکمان کن تا زیباترین روز را
داشته باشیم
الهی به امید تو 💚
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
┄┅─✵💝✵─┅┄