eitaa logo
«نَّفْس خویش»
1.3هزار دنبال‌کننده
289 عکس
29 ویدیو
4 فایل
مـن نـدانـم اهـرمـن‌ام یـا انـسان... خـود هواۍ نفـس خـودم یـا شیـطان...› حرفی که قراره راز باشه،هرگز از زبان جاری نمی شود.اینجا از ناگفته های که روزی راز بودند خواهیم گفت کانال تلگرام:https://t.me/+Y2quAhtVDJQ3MjFk
مشاهده در ایتا
دانلود
«نَّفْس خویش»
علم و شبه‌علم،می توان شبه علم را مرز بین علم و خرافه دانست،نه علم است و نه خرافه اما در آینده ممکن ا
علم و شبه‌علم/دکتر هادی صمدی گزاره‌ها یا صادق هستند یا کاذب، و البته ممکن است ما از صدق و کذب آن‌ها اطلاع نداشته باشیم. بنابراین متصف کردن گزاره‌ها به علمی، غیرعلمی و شبه‌علمی نیازمند دقت زیادی است و محل اختلافات اساسی. مثلاً ممکن است گزاره‌ای علمی باشد و کاذب. امروزه می‌دانیم نظریه‌ زمین‌مرکزی بطلمیوس کاذب است اما به‌طور متعارف کسی نمی‌گوید، این نظریه شبه‌علمی است. دقیق‌تر آن‌ است که بگوییم این نظریه بخشی از "تاریخ علم" است. به‌نحو مشابه، عموم گزاره‌های طب سنتی بخشی از تاریخ علم هستند، نه شبه‌علمی. مکان درست پژوهش درباره‌ آن‌ها در دپارتمان‌های تاریخ علم است و البته ممکن است گزاره‌ای علمی نباشد و صادق باشد. اما به‌طور متعارف سخت بشود، گزاره‌ای شبه‌علمی اما صادق پیدا کرد. این امر باعث می‌شود که عموماً شبه‌علمی و کاذب یکی گرفته شوند. اما دقیق‌تر آن است که بگوییم گزاره‌هایی که در شبه‌علم‌ها ظاهر می‌شوند عموماً و نه ضرورتاً، کاذب هستند. مثلاً فرض کنید در آینده مشخص شود شکل خطوط کف دست با برخی رفتارهای ما همبستگی دارد. هرچند امروزه و براساس علم روز این امکان نامحتمل ارزیابی می‌شود، اما ممکن است با پیشرفت در برخی علوم مشخص شود این گزاره کاذب نبوده است. اما صرف اینکه چنین امکانی در آینده وجود دارد دلیل موجهی بر آن نیست که امروز آن را صادق بپنداریم و مبنای عمل قرار دهیم. باتوجه به مثال‌هایی که گفتم به نظرم بهتر آن است که تفاوت علم و شبه‌علم را در نه در سطح گزاره‌ای بلکه در سطح نوع رفتار کسانی که به علم و شبه‌علم مشغول هستند، درنظر بگیریم. کسانی که مشغول کار علمی هستند علم را به هیچ سنخی از ایدئولوژی‌ها پیوند نمی‌زنند. می‌پذیرند که فرضیه‌های علمی ابطال‌پذیر و نقدپذیرند. علم را جهانی می‌بینند و برایشان مهم نیست فلان پژوهش را چینی‌ها انجام داده‌اند یا آمریکایی‌ها. همچنین دین و مذهبِ پژوهشگر نیز برایشان اهمیتی ندارد. اگر نتایج آزمایش عملی و نقادی نظری، مورد اجماع جوامع علمی باشد، می‌پذیرند/بخش اول نفس خویش←@nafsma
«نَّفْس خویش»
اتاق پژواک چیست و به چه دلیل خطرناک است؟ زمانی که افراد هم‌عقیده و هم‌سلیقه، گروه یا محفلی را در فض
علم و شبه‌علم/دکتر هادی صمدی اجتماعات علمی، باز هستند و محصولات علمی آنها، هرچند با فاصله‌ زمانی در اختیار جامعه‌ جهانیِ علم قرار می‌گیرد. نظریه‌های علمی پیوستگی خاصی با بدنه‌ سایر علوم دارند. کسی که زیست‌شناسی کار می‌کند نظریه‌های شیمی را طرد نمی‌کند و کسی که روان‌شناسی علمی کار می‌کند زیست‌شناسی را محترم می‌شمارد. از ویژگی‌های علم، شک‌گرایی سازمان‌یافته است به این معنا که هیچ سخنی را بدون شک، تردید و نقادی نمی‌پذیرد. مقاله‌ای را که برای نشر به نشریات معتبر علمی بفرستید برای داوران ناشناس می‌فرستند و آنها تلاش می‌کنند ایرادهای مقاله را برملا کنند. نهایتاً اگر اجماع آنها بر آن تعلق گرفت که سخن نویسنده پذیرفتنی است منتشر می‌شود اما فرآیند نقادی پس از نشر، حتی بیش از قبل، ادامه می‌یابد. روش‌های علمی نیز طی زمان به‌روز می‌شوند و کشف روش‌های جدید خود باعث بازبینی‌های اساسی در نظریه‌های قبلی می‌شود. در علم هیچ چیزی مصون از بازنگری درنظرگرفته نمی‌شود. حالا اگر نوعی از فعالیت را دیدید که دعوی علمی بودن دارد اما موارد بالا را رعایت نمی‌کند شاهد یک فعالیت شبه‌علمی هستید. مثلاً صرفاً جمع محدودی از افراد مشغول آن فعالیت‌اند و دهه‌هاست که به همان شکل سابق مشغول آن فعالیت‌اند. این نشانه‌ای است از آنکه با فعالیت علمی سالمی مواجه نیستیم. همچنین است وقتی علم را به دین یا قومیت خاصی پیوند می‌زنیم. یا وقتی مثلاً نظریه‌هایی عرضه می‌کنیم که در درازمدت با بخشی از رشته‌های علمی جاافتاده در تعارض کامل هستند. (تعارض در کوتاه‌مدت را نمی‌توان دلیلی بر شبه‌علم نامیدن آن فعالیت نامید زیرا بسیاری از نظریه‌های علمی جدید نیز گاه زمانی لازم دارند تا با بدنه‌ علم به سازواری برسند.) روش‌های فعالان شبه‌علم نیز با گذر زمان تغییری نمی‌کند. مهم‌ترین شاخص آنکه، در شبه‌علم‌ها دسته‌ای از گزاره‌های غیرقابل بازبینی و نقادی داریم. فرض کنید مثلاً کسی کلاً پزشکی جدید را قبول نکند و خواهان عمل براساس همان گزاره‌هایی باشد که اکنون کاذب بودن آنها مشخص شده باشد (البته واضح است که خود فرد نمی‌پذیرد که گزاره‌اش کاذب است). چنین فردی ادای علم را در نمی‌آورد. آیا کار این فرد نیز شبه‌علمی است؟ چون به نظر می‌رسد همه‌ ویژگی‌های شبه‌علم را دارد!/بخش دوم نفس خویش←@nafsma
علم و شبه‌علم/دکتر هادی صمدی فعالیت‌های شبه‌علمی منحصر به ایران نیست اما شیوه‌های علمی برخورد با طب سنتی نیز وجود دارد و اصلاً علم مدرن محصول همین شیوه‌ برخورد بوده. طب سنتی می‌تواند منشأ حدس‌های زیادی در تولید گزاره‌های آزمون‌پذیر باشد. مثلاً این‌که چه ماده‌ مؤثری در فلان گیاه وجود داشته که در فلان نظام طبی سنتی برای درمان فلان بیماری توصیه شده؟ این نحوه‌ برخورد کاملاً علمی است و بخشی از کار روزانه‌ داروسازی مدرن است و در کشور ما نیز بخشی از طب سنتی با شیوه‌های علم مدرن سنجیده می‌شود. برای ترویج عقلانیت، به‌ویژه در جهانی که در اتاق‌های پژواک گیر افتاده‌ایم و کژاطلاعات (misinformation) و اطلاعات جعلی، ما را محاصره کرده نیازمند تدریس  تفکر نقاد در تمام سطوح هستیم؛ از دبستان تا مقطع دکتری. از آن‌جا که برخورداری از تفکر نقاد یک مهارت است، بنابراین گذراندن یک دوره در یکی از مقاطع تحصیلی کفایت نمی‌کند. همان‌طور که یک سال ورزش کردن برای تمام عمر کفایت نمی‌کند، گذراندن یک دوره تفکر نقاد نیز برای کسب مهارت‌های مربوطه کفایت نمی‌کند. کسی که از این مهارت برخورار شود متوجه می‌شود که اولاً رویکرد معقول به علم آن است که بتوانیم علم را در حل مسائل روز به‌کار گیریم. ثانیاً متوجه این نکته نیز می‌شود که علم خطاپذیر است و دائم به‌روز می‌شود؛ بنابراین از علم امری مقدس و غیرقابل بازبینی برای خود نمی‌سازد. علم محصول خرد جمعی عده‌ای کنش‌گر است که با فرضیه‌پردازی و آزمون مکرر آن فرضیه‌ها کارآمدترین آن‌ها را برای هدایت زندگی انسان در اختیارمان قرار می‌دهند. شواهد تجربی گواه آن هستند که کسی که از تفکر تحلیلی و نقاد برخوردار باشد، احتمال آن‌که فریب کژاطلاعات و اطلاعات جعلی پیرامون علم را بخورد کمتر است. این نوع تفکر برای همه‌ مردم جامعه لازم است، بنابراین تدریس آن از دوران ابتدایی باید آغاز شود./بخش سوم |هادی صمدی، روزنامه هم‌میهن| نفس خویش←@nafsma
روزشمار زمستان در باورهای عامیانه مردم زمستان از لفظ «زم» که به معنی سردی است و لفظ «ستان» که برای کثرت و نیز برای ظرفیت باشد.معنی این واژه در اوستایی این واژه ها بوده است:اَئیوی گامَ، زَئِنَ، زِمَس، زْیانْم، زْیاو، زیمَ، زَیَنَ،در پهلوی: زَم، زَمیستان بوده است،پس پسوند زمان «تان» به زِمَس افزوده شده و زمستان شده است.زمین نیز از زم یا زمی گرفته شده و چشمه زم زم به این دلیل به این نامیده می شود که این چشمه از دل زمین بیرون آمده. نفس خویش←@nafsma
«نَّفْس خویش»
روزشمار زمستان در باورهای عامیانه مردم زمستان از لفظ «زم» که به معنی سردی است و لفظ «ستان» که برای
‍ ‏روزشمار زمستان در باورهای عامیانه مردم:❄️🔥🌞 چله بزرگ: ۱ دی تا ۱۰ بهمن؛ ۴۰ شبانه‌روزه و با جشن چله یا یلدا آغاز میشه. چارچار: ۷ تا ۱۴ بهمن (۴ روز پایانی چله بزرگ + ۴ روز نخست چله کوچک)دوره چارچار به «سرمای پیرزن‌کُش» شناخته میشه. جشن سده: ۱۰ بهمن (پایان چله بزرگ و آغاز چله کوچک)واژه سده از عدد ۱۰۰ گرفته شده یعنی ۵۰ روز + ۵۰ شب تا نوروز مونده چله کوچک: ۱۱ تا ۳۰ بهمن که دربردارنده ۲۰ روز + ۲۰ شب هست.اَهمن (پسر بزرگ ننه‌سرما): ۱ تا ۱۰ اسفند،یکم اسفند ننه‌سرما تاج رو روی سر اهمن میذاره و برای ایجاد سرما و یخبندون تشویقش میکنه. بهمن (پسر کوچک ننه‌سرما): ۱۱ تا ۲۰ اسفند، بهمن برای ایجاد سرما تاج رو از اَهمن میگیره اما اهمن بهش میگه تو که پشتت به بهاره کاری ازت برنمیاد.در میونه دعوای اَهمن و بهمن زمین دزدکی نفس میکشه که به «دَم دزده» معروفه. ۲۱ اسفند: دوره بهمن هم به پایان میرسه و اینبار زمین یه «نفس آشکار» میکشه. ۲۱ تا ۲۵ اسفند: سیاه بهار که به بارندگی‌های فراوون شناخته میشه.‏۲۶ تا پایان اسفند: سرمای پیرزن ننه‌سرما از راه میرسه و وقتی میبینه بچه‌هاش نیستن، با مویه و زاری خودش برای ایجاد سرما اقدام میکنه.با اشکش بارون میاد، با پاره کردن گردنبندِ مرواریدش تگرگ میاد، با جارو کشیدنش باد میوزه و ...ننه‌سرما که آرزوی دیدن بابانوروز رو داره از خستگی خوابش میبره؛ بابانوروز شب نوروز میرسه و یه گل سرخ لای موهای ننه‌سرما میزاره.وقتی ننه سرما بیدار میشه و گل سرخ رو میبینه میفهمه بهار اومده و باید بره و سال دیگه برگرده. نفس خویش←@nafsma
«نَّفْس خویش»
❓‼️شاید سوالی که برای مخاطبان عزیز پیش بیاید این باشد که زمستان چه ربطی به چشمه های که از دل زمین بیرون می آیند دارد. واضح و دقیق در بخش اسطوره رپیهوین توضیخ داده شد که وقتی در نیم کره شمالی انقلاب زمستانی را شاهدیم در نیم کره دیگر انقلاب تابستانی را خواهیم داشت و این موضوع باعث گرم شدن آب های زیر زمینی و عدم آسیب به ریشه درختان می شود. رَبیهوین ، رپیتوین ، رَپیثوین یا رپیتون به معنی نیمروز (ظهر) و سرور و نگهبان گرمای نیمروز است که زمانی مقدس در اسطوره های ایرانی است. آفرینش در این لحظه از زمان صورت می گیرد و بازسازی جهان نیز در این زمان خواهد بود. هر زمان که دیو زمستان به جهان هجوم می آورد، رپیتوین در زیر زمین پناه می گیرد و آب های زیرزمینی را گرم نگاه می دارد تا گیاهان و درختان از بین نروند. بازگشت سالانه او در بهار بازتابی از پیروزی نهایی خیر است که وی بر آن سرپرستی خواهد داشت. رپیهوین یا آنطور که در اوستا آمده که رپیتون ایزد تابستان و نیمروز و رویاننده محصول است که بر هفت ماه تابستان فرمانروایی می کند و از جمله ایزدانی است که می میرد و دوباره زنده می شود. مردم با افروختن آتش در جشن سده، صد روز بعد از رفتن (مردن) رپیثوین و پنجاه روز پیش از بازگشتنش (زنده شدن) برای گرم کردن گیاهان و چیرگی بر سرمای سخت به او یاری می کنند. نیاکان ما اعتقاد داشتند که رپیتوین هفت ماه روی زمین است و از ابتدای آبان که هوا سرد می شود به زیر زمین می رود. آنها می گفتند که گرمای زمین در آبان ماه به زیر زمین می رود تا باعث رشد گیاهان و گرم شدن آب چشمه ساران شود. این یک اصل پذیرفته شده علمی است که ریشه گیاه در گرمای درون زمین و در هنگام سرمای بیرون حتی در فصل سرما هم رشد می کند مانند شاخه در گرمای تابستان. پ.ن:معمولا آب های زیر زمینی که از چاه ها بیرون می آیند به نسبت آب های ذخیره شده در سد ها و مخازن و دریا ها معتدل تر یا حتی گرم هستند،این نکته هم گواه ارتباط زمستان و چشمه ها و آب های زیر زمینی می باشد،شکسته شدن و پیدایش چشمه ها نیز در فصل زمستان اتفاق میفتد. نفس خویش←@nafsma
وقتی نتوانی بین «نژاد» و «زبان» تمایز قائل شوی، هیچ‌وقت قانع نمی‌شوی که بله، می‌شود «ترک» نبود اما «ترک‌زبان» بود! بارها پیش آمده که در خود ترکیه با شهروندان این کشور به ترکی استانبولی هم‌کلام شده‌ام و بعد که بحث «ترک بودن» پیش آمده طرف قاطعانه گفته که «ترک نیستم، کرد هستم». مثلاً، در همین کشور خودمان هم اقوام «ایرانی» زیادی داریم که به زبان‌هایی چون ترکی، ترکمنی، عربی و کردی سخن می‌گویند و غریب نیست که در بجنورد یا کرمان ترکی بشنوی و در مازندران کردی و در خوزستان و همدان لری و...! ما واژه‌ی «ترک» را دهه‌ها توسعاً به معنای «ترک‌زبان» به کار برد‌ه‌ایم. همین شده که رواج زبان ترکی در استان‌هایی از کشور را (که عمدتاً متعلق به همین چند قرن اخیر است) معادل ترک‌نژاد بودن مردمان آن‌ها گرفته‌ایم. قطعاً اقوام ترک‌ هم در سرزمین بزرگ ایران بوده‌اند و زیسته‌اند ــ و شگفت اینکه بعضی از آن‌ها به فارسی یا دیگر زبان‌های رایج در ایران‌زمین سخن گفته‌اند و نوشته‌اند! ــ اما، با شواهد تاریخی و زبان‌شناختی، تردیدی نداریم که مثلاً نواحی بزرگی از آذربایجان تا همین چند سده پیش زبانی جز ترکی داشته‌اند. حسین جاوید نفس خویش←@nafsma
عید مبعث رسول اکرم(ص) مبارک باد ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد سعدی شیرازی نفس خویش←@nafsma
دهم بهمن مصادف با جشن سده و کشف آتش توسط،هوشنگ شاه و داستان زدن مار و کشف آتش در شاهنامه. ز هوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار کز آباد کردن جهان شاد کرد جهانی به نیکی از او یاد کرد نفس خویش←@nafsma
سده جشن سپیده دمان،دیاگرام تابش خورشید بر زمین،تصویر پایین مربوط به شب سده تصویر بالا مربوط به سپیده دمان در مدارات قطبی.حال بر اساس مطالبی که گفته شد آیا خورشید سده در افق قاره کهن طلوع میکرده است؟! نفس خویش←@nafsma
«نَّفْس خویش»
دهم بهمن مصادف با جشن سده و کشف آتش توسط،هوشنگ شاه و داستان زدن مار و کشف آتش در شاهنامه. ز هوشنگ م
جشن سده،یادگار هوشنگ پادشاه اساطیری و کشف آتش/1 نیایش سده در نزد آریاییان کهنی که روزگاری ساکن مدارات شمالی بودند برابر با طلوع قطبی و بعد از یکصد روز تاریک برگزار میشده است. و در واقع این جشن از آن روزگاران برجای مانده است.ایزد این جشن سحرگاهی در میان ایرانیان اوشنگ یا هوشنگ و در میان هندوها ایزد بانوی اوشاس میباشد. اوش در  زبانهای کهن آریایی به معنای سپیده دمان است که در واژه هوشنگ و اوشهنگ و همچنین ایزد اوشا یا اوشس در ریگ ودا نمایان و به معنی و نماد روشنی و سپیدی است. آنگونه که در اسطوره ها آمده هم هوشنگ و هم اوشاس مار دراز تاریکی را فراری میدهند.در اوستا واژه های اوشهین و هوش بام به معنای سحر و نیز اوشستر در متون پهلوی به معنی شرق از یک ریشه مشترک هستند.روشن کردن آتشهای بزرگ از مراسم ویژه این جشن است که نماد روشنی و نیرو دهندگی به خورشید میباشد. دور نیست واژه "اشهب" در عربی به معنی تاریک و روشن و سیاه و سفید یا واژه هایی مانند "شعاع" یا " اشعه" از وآژه "اوش" اوستایی برگرفته شده باشد.همچنین اتمیولوژی واژه های زیر میتواند از ریشه Usha باشد: Greek Eos, Latin Aurora, Lithuanian Auszra, Teutonic Asustrô and Anglo-Saxon Eostra روستاهای هوش در تویسرکان، یوش در مازندران ، اوشان در اطراف تهران ومانند اینها نام روستاها و دهکده هایی هستند که بن واژه اوش را دارا هستند. و نیز "اوش" شهری در قرقیزستان و در دره باستانی فرغانه است. در انگلیسی واژه هایی مانند "شاین" shine  به معنی درخشش میتواند ریشه ایی مشترک با "اوش" اوستایی داشته باشد؛اما مهمتر از همه اینها نام زیبای" هوشنگ" در شاهنامه است که به عنوان نماد نبرد با تاریکی و فروزنده آتش معرفی میشود نام " هوشنگ" در اوستا و یا " اوشهنگ" در متون تاریخی به دومین پادشاه پیشدادی ایرانی متعلق است که دارای فره ایزدی بوده است. (نماز اوشهین گاه و سپیده دمان با نام اوشهنگ است)محمد حسین خلف تبریزی نویسنده برهان قاطع:"اوشهنگ" را نام قدیمی "هوشنگ" دانسته است."اوش" یا "هوش" همانگونه که پیشتر گفته آمد در زبانهای کهن ایرانی به معنی روشنی، روز و سپیده دم آمده است ( فرهنگ اتیمولوژی نورایی ص 41) نفس خویش←@nafssma