بخاطر داستانم دربه در دنبال یک واسط بودم. خیلی ها بودند پا نمی دادند. خیلی هم اصلا در باغ نبودند من از اِل می پرسیدم آنها از بِل می گفتند. خیلی اتفاقی البته باید اصلاح کنم خیلی جالب پیج یکی را پیدا کردم. قبلاً می شناختمش. از بزرگان فرهنگی شهرمان بود. باور نداشتم جواب بدهد. اما خیلی مخلص و ساده شماره داد و برایم پاسخ نوشت. نمی دانم جواب خواهم گرفت و گره های داستانم را باز خواهد کرد یا نه. اما هربار صفحه اش را باز می کنم اشکی میشوم چون برادر شهید مدافع حرم است. نمی دانم چرا حس می کنم شهدا خیلی کارچاق کن هستند حتی اگر ما سراغشان نرویم.
https://eitaa.com/nafys3390
روی لبت خوبه تبسم باشه
دفتر کارت دل مردم باشه
مردا بدون میز هم عزیزن
رفوزه ها همیشه پشت میزن
ابوالفضل زرویی نصرآباد
هدایت شده از گاه گدار
امام عکسی دارد در دیدار با شواردنادزه، نماینده شوروی، این عکس، تاریخیترین عکس امام است به نظر من. این خود انقلاب اسلامی است که چهره پیدا کرده و توی یک قاب جا گرفته.
امام خمینی در لیگی بالاتر از ادبیات امروز دنیا بازی میکرد.
این عکس هنوز هم که هنوز است برای تقریبا همه مقامهای سیاسی همه کشورهای دنیا قفل است.
بالاترین مقام سیاسی کشور، نشسته توی اتاق شخصیاش، لباس غیر رسمی تن کرده، پایش را روی چهارپایهای دراز کرده، لم داده به دسته مبل راحتیاش و روبهروی او، نماینده پهناورترین کشور آن زمان، یکی از دو قدرت بزرگ جهان، با لباسی رسمی، بدون کفش، روی یک صندلی ساده و دمدستی نشسته و دارد حرف میزند.
اگر فیلم این دیدار را دیده باشید، میدانید شواردنادزه هنوز همه حرفهایش تمام نشده که امام بلند میشود، حتی صبر نمیکند گفتگو سرانجام بگیرد، انگار با همه زبان بدن میگوید شما برای بازی در زمین خاکی دارید برنامه میریزید، من دارم از لیگ برتر حرف میزنم، خاک بر سرتان که هنوز بچهاید. امام بلند میشود و پشت میکند و دستش را به کمر میزند و میرود. وسط یک جلسه رسمی در برابر قویترین مردان عالم، امام همه جلسه را به هیچ هم حساب نمیکند و خداحافظی هم حتی نمیکند و میرود.
انقلاب اسلامی برای من این است. این قدر محکم، این قدر قوی، این قدر متکی به خدا.
شواردتانزه اول حرفهایش میگوید «این وضعیت تبادل پیامهای بین رهبران کشورهای ما یک پدیده منحصر به فرد است.» امام با صدایی بیحوصله میگوید: «انشاءالله موفق باشند.» یعنی خوشحالی هم اگر باشد در این تبادل ویامها برای شماست که دارید با ما حرف میزنید، ما حس خاصی به این نامهبازیها نداریم.
پیام گورباچف که تمام میشود، امام چند جمله حرف میزند، لطفا امروز دوباره فیلم را توی اینترنت پیدا کنید و ببینید، توی این چند جمله مدام یک لبخند روی لب امام است.
لبخندی شبیه لبخند یک پدربزرگ وقتی حرفهای بچگانه یکی از نوههایش را میشنود. امام به کوچکی دنیای ابرقدرتها لبخند میزند، وارد بازیشان نمیشود و میگوید «میخواستم جلو شما یک فضای بزرگتر باز کنم.»
مرگ برای همچین آدمی حتما، «مرخص شدن از خدمت» مردم است و رفتن به سوی «جایگاه ابدی» اما برای انسان معاصر، خلا مردی است که قاعدههای خاکبازی چند هزارساله انسان درمانده در زمین را برهم زد و نگاه آدمها را از زمین به سمت آسمان برد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
بین صدای یاکریم ها گم شده ام. هر صبح با طلوع خورشید هم صدا با هم می خوانند. اما امروز بیشتر از همیشه است. نمی دانم شاید خبری دارند. شاید مثل قدیمها چاپارباشی شده اند. شاید آمده اند برای دلداری. برای کم شدن یکی از وجودمان. یک دوست و همدل. یکی که هیچ وقت صدایش را نشنیدم اما همراهی اش را با تمام وجود حس کردم. چقدر این دنیای مجازی عجیب است. تو را توی خودت فرو می برد. گم می شوی. کم حرف میشوی. چون هیچ کس دردت را نمی بیند مگر اینکه گوشی ات را چک کند.
میثاق جان😭 دوست عزیزم منزل نو مبارک. غمت زبانم را بسته. صدایم را گرفته. مگر نباید در غم دوست زار زد اما چرا من ساکت شده ام. شاید غم تو رنگ دیگری دارد رنگی به بلندای سکوت. به فریاد بی صدا...😭
یارالی جان سان بیلیرم
🍃رسمیدی صولسا گول گولستاندا
ئولسه هر کس جوان بو جهاندا
آغلار اوندا آناسی ئورکدن
ائلده تای توشلاری طوی دوتاندا
اف اولا بیر بیله روزگاره
قلبیمیز اولدی بو غمده یاره🍃
هدایت شده از قَلَمریزِ مهاجر♤
هفده خواهر بودیم
حالا شانزده نفریم
یکیمان پر کشید و رفت
و تمام
#میثاقم
#رحمانیِعزیز
#خواهرکم
#فاتحه_به_جای_حمدِشفا
تنها کاری که ازم برمی آید این است در خود مچاله شوم. چشمهایم را بشویم اشکها را پنهان کنم و غذای امروز را نذر روح بزرگش کنم. در چهار دیواری خودم عزادار باشم و به قول خودش امید داشته باشم.
تنهایی ها را قورت دهم و بغض بشکنم و سکوت کنم. دلم به خواب امشبم خوش باشد که روزگاری نه چندان دور همدیگر را خواهیم دید. او یکم زیاد ما یکم کم مهمان خواهیم بود.
یا امام حسین هوای غریب ما را داشته باش.
می دانم هر کس پا اینجا گذاشته با خودش گفته این آدم نویسنده طنز است. قرار است صفحه اش خوش باشد.
لعنت به این حس. اسمش را گذاشته ام حس چارلی چاپلین بودن. غمت تو را بکشد اما لبخند بزنی.
کی گفته من قوی هستم.
من مثل یک ظرف بلور ترک خورده دم دم های آخرم تا بشکنم. نه شانه ای برای گریه کردن نه دستی برای تسلیت.
لعنت به مجازی🙈
میخواهیم دست در دست هم دهیم، بستههای ارزاق تهیه کنیم برای خانوادههای کمبضاعت تا این شبها سفرههایشان خالی نماند. هر چه نور و خِیر در این قدم است، فرشینه راهِ خواهر عزیزمان، #میثاق_رحمانی. به نیت عزیز تازه گذشتهمان خیرات میکنیم اما به گواه کلام مولایمان امیرالمؤمنین همه ما به این زاد و توشه محتاجیم. آهِ! مِن قِلَّةِ الزّادِ، و طُولِ الطَّريقِ، و بُعدِ السَّفَرِ، و عَظيمِ المَورِدِ!
تا ساعت ۲۴ روز چهارشنبه منتظر محبت شما هستیم، بعد از آن ارزاق تهیه و توزیع میشود. لطفتان، هر مقدار که هست، به روی چشم:
۵۰۴۱۷۲۱۰۴۶۰۳۴۲۹۵(جهت کپی کردن شماره کارت، روی آن کلیک کنید) بِنامِ سید محمدحسین غضنفری نیازی به اعلام یا ارسال رسید نیست، کارت اختصاص به خیریهی سفرهی آسمانی [@sofreasemaniii] دارد.
هر ماجرایی سرآغازی دارد. این پست، ابتدای ماجرای ماست؛ پستی که احتمالا سالها بعد به آن برمیگردیم و میگوییم: یادش بخیر!
سهشنبه، بیست و دومِ خرداد یک هزار و چهارصد و سه، ابتدای ماجرایِ #مجله_مدام
@modaam_magazine
صبح شام را شب تمام کردم. از زبان شهید😭امیرعبداللهیان. روان و ساده و البته تخصصی.
بخش سوم را با اشک خواندم. خاطراتش را از سردار سلیمانی نوشته بود.
بنظرم هر کسی به عنوان ایرانی باید یک شناخت هر چند جزئی از منطقه خود داشته باشد. من که سرم برای اینجور چیزها درد می کند. کلا تاریخ را دوست دارم خاصه معاصر. باشد که آنچه از سوریه دنبالش بودم در این کتاب نیافتم اما دیدم نسبت به منطقه و همسایگان و همچنین مسائل بین الملل تغییر کرد.
روحش شاد.
این دو عکس را ببینید جالب بود.🌱
پ.ن.شهید عزیز با کت و شلوار هم می شود مجاهد بود.😭
۲۵/۱۰۰
ما در #انجمن_خانه_داران_کتابخوان یه رسمی داریم برای معرفی نویسندگان و فعالان عرصه کتاب به شما دوستان عزیز
خوشبختانه معاونت فرهنگی شهرداری هم مثل همیشه ضمن ارج نهادن به فعالیت های فرهنگی تمام قد از این طرح حمایت کردن
بر اساس این رسم
دست به کار شدیم تا با ۷ نفر از دوستان هنرمند و فعال در این حوزه دور هم جمع بشیم، بگیم و شنویم و در کنار هم لذت ببریم ..
قرار ما چهارشنبه ۳۰ خرداد ماه
#کتاب #کتابخوانی #حال_خوب #هنر
#نویسنده
#خانه_داران_کتابخوان
@khanehdaran_ketabkhan
برای من هند ندیده جالب بود البته تمام ذوقم را از رفتن خشکاند. بنظرم می توانست روایتها پرداخت بیشتری داشته باشد و از صرف خاطره بیرون بیاید نیاز به کمی تحقیق و پژوهش در مورد چیزی داشت که روایت میشد. یعنی ما حتی در مورد چیزی که دیده ایم هم باید یک جستجویی کنیم و چاق تر به مخاطب تحویل دهیم. من تصویر واضحی از هند در آن ندیدم بیشتر روایت اعضا و آدمها بود که با طنز کلامی شیرین شده بود. اما در روایت و ابتدا و انتها بستنش و اینکه سرو شکل تمیزی داشته باشد موفق بود.
طرح جلد هم با توجه به هند و طنز می توانست قشنگ تر و خوش آب و رنگ تر باشد.
۲۶/۱۰۰
بعضی نامزدها دستپاچه و بی خبر از برنامه هایشان هستند. بنظرم آن هم تقصیر شهید رییسی است که یکسال زودتر رفتند و اینها مشق برنامه هایشان را ننوشتند.
آیت الله العظمی بهجت(ره):
"به تجربه برای من ثابت شده است که اگر کوتاهی در مسائل عبادی [مستحبات] حاصل نشود، درسی که نیاز به یک ساعت مطالعه دارد در ده دقیقه انجام میشود."
کتاب حضرت حجت (عج)؛ ص ۷۴
💠به کانال تسبیحات بپیوندید:
● @tassbihat
#نکات_داستانی
مکان 🏙
ما می دانیم که یکی از مهمترین بخش های شکل گیری هر داستان انتخاب مکان است.
حتی شاید بهتر است بگوییم گاهی بعضی داستانها شاید خط سیر خاصی نداشته باشند اما انتخاب مکان مناسب آنها را داستان کند.
بگذارید برایتان مثال بزنم.
اینکه یک انسانی مریض شود چیز خیلی عجیبی نیست اما اگر همین آدم را در یک کشور غریبه و در اوج تنهایی مریض ببینیم چه؟ آیا داستان رنگ و روی تازه ای ندارد؟
بگذارید مثال دیگری بزنم. اگر همین آدم در یک زندان باشد چه؟ یا در حین کوهنوردی زمینگیر شود یا در هواپیما یا ...
می بینید با تغییر مکان ما چقدر می توانیم ایده های خوب برای نوشتن داشته باشیم.
البته من با ثابت گرفتن سایر عناصر و تغییر یک عنصر می توانم کلی داستان برای گفتن داشته باشم. شما می توانید همین فرمول را در زمان هم پیاده کنید.
اما برای درک بهتر مکان ها فعلا بحث زمان را برای مجال دیگر می گذارم.
در پایه های بالای نویسندگی حتی بحث مکان می تواند عمیق تر از این باشد. یعنی نه تنها یک عنصر برای قصه گویی بلکه خود قصه باشد.
عجله نکنید مثال خواهم زد.
مثلا اگر شما بخواهید اوج تنهایی را در داستان نشان دهید بهترین مکان برایش کجاست؟
باغ؟ خانه؟ کوه..؟
درست حدس زدید. خود انتخاب مکان می تواند در عمیق کردن مفهوم داستان مهم باشد. من باشم انسان تنها را در بازار رها نمی کنم یا او را به یک رستوران شلوغ نمی برم او را در تنهایی خودش عمیق تر می کنم. راهی اش می کنم به یک قایق یا حتی یک جزیره...
خوب نیست؟
پس انتخاب مکان نباید الابختکی باشد. بخاطر همین تکنیک است که کارگردان وقتی می خواهد عمق ترس و وحشت را نشان دهد شخصیت را در جنگل تنها رها می کند و یا برای نشان دادن آدم متفکر او را به کوه می سپارد.
همه عناصر اگر در خدمت داستان باشند به عمیق تر شدن آن خواهد انجامید.
https://eitaa.com/nafys3390
دوست دارم در مورد محتوای کانال و نوع مطالب نظر مخاطب را بدانم و تا جایی که از دستم برمی آید محتوا را در آن سمت و سو تهیه کنم. پس اگر نظری داشتید خوشحال میشوم در اختیارم بگذارید😊
https://harfeto.timefriend.net/17185339100262
لینک ناشناس✨
هدایت شده از فاطمه رزم خواه
995320412495a4b5412f02d971.mp3
30.27M
#پادکست_نیوفولدر
#یاسین_حجازی
#عرفه
@daroniyat
این پادکست را امروز بشنوید. همین امروز که فرصت دوبارهی بندگیست برای جا ماندههای از شب قدر. همین امروز که در عرفات محشری برپا میشود. همین امروز که کاروانی از حجاجِ از احرام خارج شده راهی سرزمین بلا و غم هستند. این پادکست را امروز بشنوید.
بعد وقتی کلمات حسینبنعلی _که همه جانها به فدایش_ را میخوانید و میشنوید، من را و نویسنده را و همه عالم را دعا کنید به خیر. باشد که دعاهامان برسد به عرش و برسد به دست اجابت کننده و برسد به آنجا که باید برسد.
این پادکست را امروز بشنوید و وقت دعا کردنتان دلها را روانه قبهای کنید که آنجا دعا حتما مستجاب است.
دلهای ما همه امروز تحت قبه جمع بشود مگر میشود دعا مستجاب نشود.
همان دعایی که قرنهاست در راه اجابت مانده است.......
توجه🔔🔔
توجه🔈🔉
برنامه فردا که یادتون نرفته
ادرس برنامه عوض شده
لطفا دقت کنید
آدرس باغمشه
کوی فرشته شمالی فرهنگسرای فرشته
لطفا برای حضور در برنامه نام و نام خانوادگی خود را به شماره
+989149078897
پیامک ارسال کنید.
#خانه_داران_کتابخوان
#khanehdaran_ketabkhan