eitaa logo
آموزش نقاشی صفر تا💯
226 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
580 ویدیو
13 فایل
آموزش نقاشی صفر تا 💯 نقاش حرفه ای شو نقاشی🎨 بازی ⚽️ شعر 📖 قصه‌های قشنگ 🎼 #آموزش_نقاشی_صفر_تا_صد_برای_۳تا_۱۲سال کپی برداری فقط با ذکر منبع با تشکر تبادل ادمین: @sadatkarimeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ جون روزای تعطیلی بچه هارو دریابیم😉 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ جون بچه های زیر یک سال کلی خوششون میاد🥰 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
🌤روزی که خورشید خانم قهر کرد☀️ آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
خورشید خانم تازه از خواب بیدار شده بود. موهای طلایی رنگ و پرنورش را شانه زد و به زمین نگاه کرد. بچه ها دستهایشان رابه هم گره کرده بودند و میچرخیدند. گلها و درختان سرسبز، شبنم روی برگهایشان را نوازش میکردند. پروانه ها خنده کنان دور گلها پرواز میکردند و بالاخره همه و همه شاد و خوشحال بودند. خورشید خانم با نوک انگشتش پشت گنجشک کوچکی را قلقلک داد. اما گنجشک عرق پیشانی اش را خشک کرد و گفت: وای ...چقدر امروز هوا گرم شده، فکرکنم بهتره بروم جایی که خورشید به هم نتابد. بعد هم پرواز کرد و در سایه درختی نشست. خورشید خانم خیلی دلش گرفت. او دلش میخواست مثل همه موجودات، شاد و دوست داشتنی باشد وهمه او را دوست داشته باشند. خورشید خانم با دلخوری انگشتش را روی سر قورباغه ای که کنار برکه نشسته بود کشید و گفت: سلام دوست من. قورباغه جستی در برکه زد و بعد از چند دقیقه سرش را بالا آورد و گفت: آخی ...چقدر خنک شدم. خیلی گرمم شده بود. اشک در چشمهای خورشید خانم پیچید. با خودش گفت: مثل اینکه هیچ کس من را دوست ندارد. باهر کسی که میخواهم بازی کنم خودش را از من دور میکند. کسی از بودن من خوشحال نیست. آن شب خورشید خانم گریه کنان پشت کوهها رفت و تصیم گرفت دیگر هیچ وقت از خانه اش بیرون نیاید. آن شب حیوانها هر چقدر  خوابیدند، صبح نشد. با اینکه ساعتها بود که از خوابشان میگذشت اما هنوز هم شب بود وهوا روشن نمیشد. حیوانها در تاریکی شب دنبال غذا رفتند اما چیزی برای شکار پیدا نکردند. بچه ها دیگر نتوانستند در دل شب دور هم جمع شوند و بازی کنند. گلهای رنگارنگ و قشنگ که هر روز با سپیده صبح گلبرگهایشان را باز میکردند دیگر نتوانستند گلبرگها یشان را باز کنند. خانم گنجشکه نمیتوانست در آن تاریکی غذایی برای بچه هایش پیدا کند و جوجه هایش گرسنه مانده بودند. بالاخره بعد از چند روز عقاب بزرگ روی شاخه درخت بلوط نشست و گفت: همه گوش کنید. به نظر من خورشید خانم با همه ما قهر کرده او تصمیم گرفته دیگر از خانه اش بیرون نیاد. همه با تعجب به عقاب نگاه کردند و گفتند: خواهش میکنیم پیش خورشید خانم برو و ازش بخواه که یک بار دیگر برگرده. اگر او از خانه اش بیرون نیايد همه ما میمیریم. عقاب به طرف کوههای بلند و دوردست پرواز کرد. چند روز در راه بود تا اینکه به پشت کوهها که خانه خورشید خانم بود، رسید. خورشید خانم را دید که غمگین و ناراحت نشسته بود. عقاب فریاد زد: آهای ...خورشید خانم! نمیخواهی از خانه ات بیرون بیایی؟ خورشید خانم با صدای غمگینی گفت: نه ...وقتی هیچ کس از بودن من خوشحال نمیشود برای چی برگردم. عقاب روی قله کوه نشست و گفت: وقتی تو نباشی هیچ کسی نمیتواند زندگی کند. همه از گرسنگی و تاریکی میمیرند. برگرد پیش ما تا یک بار دیگر شادی و زندگی شیرین را برای همه بیاوری. خورشید خانم گفت: یعنی الان که من نیستم شما دیگر شاد نیستید؟ شما از نبودن من ناراحتید؟ عقاب بالهایش را به هم زد و گفت: خب معلومه که همه ناراحتند. ما برای برگشتن تو لحظه شماری میکنیم. خورشید خانم لبخندی زد و آهسته از پشت کوه سرک کشید. آقا عقاب راست میگفت، چقدر دنیا عوض شده بود. هیچ کس و هیچ چیز سرجای خودش نبود. حالا دیگر خورشید خانم مطمئن بود که همه دوستش دارند و به او حتیاج دارند. آرام آرام از پشت کوه بیرون آمد و خودش را به وسط آسمان رساند. همه جا روشن و نورانی شد. حیوانها از خوشحالی شروع به جست وخیز کردند، گلها باز شدند. درختها شاخه هایشان را بالا گرفتند. بچه ها با صدای بلند فریاد کشیدند: خورشید خانم دوست داریم. 😴شب بخیر گل‌های زیبا 😘🥱😴 با هم بگیم آقاجون مهربون دوست داریم لطفاً زودتر بیا دلتنگیم 💞 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
🥰💓🪅🥰💓🪅🥰💓🪅 🥰گل‌های زیبا تا روز موعود عید ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام عیدغدیر خم و حفظ سوره عادیات چیزی نمونده 🥰 🎉📦🎁🛍🎊🎉📦🎁🛍🎊 👆۳تا جایزه ۵۰هزار تومانی، منتظر شما هستم☺️ روز عید غدیر ساعت ۱۰صبح🥰 : سوره عادیات سنجاق شده 🥰💓🪅🥰💓🪅🥰💓🪅 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
صبح که میشه بابا مثل همیشه زود از خواب پا میشه بابا میره خیابون برامون بخره نون کره،عسل،مربا،نون گرم تافتون من بیدارم اما تو رختخوابم، عروسکم کنارم مامان میاد اتاقم میگه عزیز نازم،صبح شده بلند شو آفتاب زده بازم دست و رومو میشورم لباسامو می پوشم مامان و بابا رو می بوسم میگم به اونا ســلام آی بچه ها آی بچه ها اینو بدونین شماها بهترین دوستای ما مامان و بابا آآآ مامان و بابا 💐🥰سلام گل‌های زیبا💐🥰 💞با هم بگیم آقاجون مهربون سلام آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
گربه من نازنازیه همش به فکر بازیه شب ها همیشه وقت خواب می ره می خوابه تو رختخواب گربه من نازنازیه همش به فکر بازیه منظم و مرتبه مثل خودم مودبه گربه من نازنازیه همش به فکر بازیه این همه همبازی داره دوست های نازنازی داره آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
🎊گل‌های باهوش این تصویر را حدس بزنیم 🥰 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا💯
🎊گل‌های باهوش #ضرب_المثل این تصویر را حدس بزنیم 🥰 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
معنی ضرب المثل شتر در خواب بیند پنبه دانه  این حکایت درباره انسان های خوش خیالی می باشد که آرزوهای دور و درازی دارند. آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
1227955968_-748434917.mp3
11.34M
ا﷽ 🪴 ༺◍⃟☀️჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ پیامر ص میفرمایند : آدم حسود کمترین لذت و خوشی را از زندگی میبرد. :معین الدینی 😴شب بخیر گل‌های زیبا 😘🥱😴 با هم بگیم آقاجون مهربون دوست داریم لطفاً زودتر بیا دلتنگیم 💞 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
قصه دختر کوچولو یک روز دختری به جنگل رفت. او رفت و رفت تا به یک فیل رسید. فیل از او پرسید: ” تو کی هستی؟” دختر جواب داد: ” من یک دخترم.” فیل گفت: ” تو یک دختری؟ اما به نظر من خیلی خیلی کوچیکی! ” دختر گفت:” باشد. من دختر کوچکی هستم.” بعد، از فیل خداحافظی کرد. رفت و رفت. به موشی رسید. به او سلام کرد. موش از او پرسید: ” تو کی هستی؟” دختر گفت: ” من دختر کوچکی هستم.” موش گفت:” نه! تو خیلی بزرگی!” دختر گفت: ” باشد. من دختر کوچک بزرگی هستم.” بعد از موش خداحافظی کرد. رفت و رفت. به زرافه ای رسید. به او سلام کرد. زرافه از او پرسید: ” تو کی هستی؟” او گفت: ” من دختر کوچک بزرگی هستم.” زرافه سرش را پایین آورد. نگاهی به او کرد و گفت: ” اما تو خیلی کوتاهی!” دختر گفت: ” باشد من دختر کوچک بزرگ کوتاهی هستم.” بعد از زرافه خداحافظی کرد. رفت و رفت. به یک جوجه تیغی رسید. جوجه تیغی کوچولو و گرد و پر از تیغ بود. به او سلام کرد. جوجه تیغی از او پرسید: ” تو کی هستی؟” دخترک جواب داد: ” من دختر کوچک بزرگ کوتاهی هستم.” جوجه تیغی گفت: ” نه! تو خیلی هم بلندی!” دخترک گفت: ” باشد. من دختر کوچک بزرگ کوتاه بلندی هستم.” بعد از جوجه تیغی خداحافظی کرد. رفت و رفت. به ماری رسید. به او سلام کرد. مار پرسید: ” تو کی هستی؟” دخترک جواب داد : ” من دختر کوچک بزرگ کوتاه بلندی هستم.” مار گفت: ” اما تو خیلی چاقی!” دخترک گفت :” باشد. من دختر کوچک بزرگ کوتاه بلند چاقی هستم.” بعد از مار خداحافظی کرد. رفت و رفت. به خرسی رسید به او سلام کرد. خرس پرسید: ” تو کی هستی؟” دخترک جواب داد : ” من دختر کوچک بزرگ کوتاه بلند چاقی هستم.” خرس گفت:” نه! تو خیلی هم لاغری!” دختر گفت: ” باشد. من دختر کوچک بزرگ کوتاه بلند چاق لاغری هستم.” بعد از خرس خداحافظی کرد. رفت و رفت. به پرنده ای رسید. به او سلام کرد. پرنده پرسید:” تو کی هستی؟” دخترک جواب داد: ” من دختر کوچک بزرگ بلند چاق لاغری هستم.” پرنده گفت: ” اما من فکر می کنم تو خیلی تنبلی! تا تو از زیر شش تا درخت گذشتی من سه روز دور تا دور جنگل پرواز کردم.” البته پرنده شوخی می کرد. پیش از آن که دخترک به او سلام کند، فقط یک دور، دور جنگل پرواز کرده بود. دخترک گفت: ” باشد. من دختر کوچک بزرگ کوتاه بلند چاق لاغر تنبلی هستم.” بعد از پرنده خداحافظی کرد. رفت و رفت. به لاک پشتی رسید. به او سلام کرد. لاک پشت خیلی آهسته راه می رفت. ولی باز هم خسته شده بود. نفس عمیقی می زد. لاک پشت پرسید: ” تو کی هستی؟” دخترک گفت: ” من دختر کوچک بزرگ کوتاه بلند چاق لاغر تنبلی هستم. حالا دیگر می دانم که تو چه می خواهی بگویی، تو می خواهی بگویی : تو خیلی زرنگی!” لاک پشت گفت : ” نه، کی گفت که من می خواهم بگویم که تو خیلی زرنگی؟” دخترک گفت: ” تو نمی خواهی بگویی که من خیلی زرنگم؟ باشد. ولی به من بگو که چرا حیوان های جنگل این همه چیزهای جورواجور به من می گویند؟ فیل می گوید که من کوچکم. موش می گوید که من بزرگم. زرافه می گوید که من کوتاهم. جوجه تیغی می گوید که من بلندم. مار می گوید که من چاقم. خرس می گوید که من لاغرم. پرنده می گوید که من تنبلم.” لاک پشت گفت: ” می دانی؟ آنها همه چیز را با خودشان اندازه می گیرند. آن که بزرگ است به تو می گوید که تو کوچکی. آن که کوچک است به تو می گوید که تو بزرگی. آن که بلند است به تو می گوید که تو کوتاهی. آن که لاغر است به تو می گوید که تو چاقی. آن که چاق است به تو می گوید که تو لاغری. آنها همه چیز را با خودشان اندازه می گیرند. مثلا ببین، همه این حیوان ها به من می گویند: تو خیلی تنبلی، تو خیلی آهسته راه می روی. ولی می دانی؟ من صد سال دارم. پدربزرگم هفتصد و هفتاد سال دارد. وقتی که من با او بیرون می روم، او به من می گوید: بچه، چرا این قدر تند راه می روی؟ تو خیلی زرنگی! بله، آنها همه چیز را با خودشان اندازه می گیرند. ولی من فهمیده ام که خودم بهترین حیوان دنیا نیستم و دیگر هیچ حیوانی جز یک لاک پشت را به خودم اندازه نمی گیرم.” آن وقت دخترک خوش و خندان از جنگل بیرون رفت. او تازه فهمید که فقط خودش است. او می خواست به پدر و مادرش بگوید: ” من خودم هستم و قرار نیست خودم را با کسی مقایسه کنم.” نویسنده: رضا فرزانه دهکردی برگرفته از کتاب “قصه هایی برای خواب کودکان” آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
هدایت شده از محصولات کریمه تهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام یا جواد الائمه ای عشق شیرین… 🖤شهادت ابن الرضا امام جواد علیه‌السلام تسلیت باد ✅ @karimeh_sadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💝 به نام خدای مهربان 💝 🔸️شعر پروانه و شمع 🌸حالا که با هم جمع شدیم 🌱پروانه و شمع شدیم 🌸دستامونو بالا کنیم 🌱رو به سوی خدا کنیم 🌸می‌گیم شکر تو ای خدا 🌱به خاطر این نعمتا 🌸خدای خوب و مهربون 🌱امام زمان عج رو برسون 💐🥰سلام گل‌های زیبا💐🥰 💞با هم بگیم آقاجون مهربون سلام 💞 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙یک تکه از ماه سیدمرتضی آوینی 🕊شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات💐 بچه‌های خوب، بهترینم شهدا و حرف های شهدا و چطور زندگی کردن شون راه رسیدن به امام زمان ارواحنا فدا را به ما نشون می ده پس خوب شهدا را بشناسیم و مثل اونا زندگی کنیم تا عاقبت به خیر بشیم🥰 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110