💝 به نام خدای مهربان 💝
💓☺️سلام گلهای زیبا 🥰💓
💞با هم بگیم سلام آقاجون مهربون 💞
🔸️شعر سلام دادن و دست دادن
گفته رسول خدا ص
کوچیکترا، بزرگترا
تو مدرسه، مهمونی
هر روز سال یا که عید
کنار هم رسیدید
سلام بدید، دست بدید
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
🔸️شعر زهر عقرب
🌸او زیر یک سنگ
🌱یا زیر خار است
🌸شبها برایش
🌱وقت شکار است
🌸در طول روز است
🌱یک گوشه پنهان
🌸او بچهزا است
🌱مانند انسان
🌸در زهر عقرب
🌱درمان و داروست
🌸اینها نشانی
🌱از خالق اوست
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ جون #بازی
هم میشه انفرادی بازی کرد هم گروهی
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
-1129636095_84988586.mp3
11.63M
#دخترکنجکاو
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
#قصه_صوتی
#داستان
#داستانشب
#کودک_۴_۱۱
#گوینده:معینالدینی
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
#قصه_متنی
کلاه فروش بیچاره
يكي بود و يكي نبود ، مردي از راه فروش كلاه زندگي مي كرد . روزي شنيد كه در يكي از شهرها، كلاه طرفداران زيادي دارد . براي همين با تمام سرمايه اش كلاه خريد و به طرف آن شهر راه افتاد .
روزهاي زيادي گذشت تا به نزديكي آن شهر رسيد . جنگل با صفائي نزديكي آن شهر بود و مرد خسته تصميم گرفت كه آنجا استراحت كند كلاه فروش در خواب بود كه باصدايي بيدار شد با تعجب به اطرافش نگاه كرد و چشمش به كيسه كلاه ها افتاد كه درش باز شده بود و از كلاه ها خبري نبود مرد نگران شد دور و بر خود را نگاه كرد تا شايد كسي را ببينند ولي كسي را نديد . ناگهان صدائي از بالاي سر خود شنيد و سرش را بلند كرد و از تعجب دهانش باز ماند . چون كلاه هاي او بر سر ميمونها بودند . مرد با ناراحتي سنگي به طرف ميمونها پرت كرد و آنها هم با جيغ و هياهو به شاخها هاي ديگر پريدند.
مرد كه از اين اتفاق خسارت زيادي ديده بود نمي دانست چكار كند ، زيرا بالارفتن از درخت هم فايده نداشت چون ميمونها فرار مي كردند . ناراحت بود و به بخت بد خود نفرين فرستاد . پيرمردي از آنجا عبور مي كرد ، مرد كلاه فروش را غمگين ديد از او پرسيد : گويا تو در اينجا غريبه اي ! براي چه اينقدر غمگين هستي . پيرمرد وقتي ماجرا را شنيد به او گفت : چاره اينكار آسان است آيا تو كلاه ديگري داري ؟
مرد كلاه فروش ، كلاه خود را از سرش در آورد و به پيرمرد داد . پيرمرد كلاه را بر سرش گذاشت و مثل ميمونها چندبار جيغ كشيد و بعد كلاه را از سر برداشت و در هوا چرخاند و بعد آنرا بر زمين انداخت.
مرد كلاه فروش خيلي تعجب كرد ولي مدتي گذشت و ميمونها نيز كار پيرمرد را تقليد كردند و كلاه را از سرشان به طرف زمين پرتاب كردند . كلاه فروش با خوشحالي كلاه ها را جمع كرد و از تدبير و چاره انديشي مناسب آن پيرمرد تشكر كرد . هديه اي براي تشكر به پيرمرد داد و به راه خود ادامه داد .
😴شب بخیر گلهای زیبا 😘🥱😴
با هم بگیم
آقاجون مهربون
دوست داریم
لطفاً زودتر بیا
دلتنگیم
💞
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💝 به نام خدای مهربان 💝
🔸️شعر نشانهی اخلاق خوب
🌸دوباره صبح آمد
🌱یک صبح خوب و زیبا
🌸سلام کردهام
🌱به مامان و به بابا
🌸به خانم مربی
🌱به ناظم و به دوستان
🌸به سبزهها و گلها
🌱به این خورشید تابان
🌸سلام کردهام من
🌱سلام کار خوبیست
🌸سلام نشانهای از
🌱اخلاق خوب و عالیست
💞با هم بگیم سلام آقاجون مهربون 💞
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ جون #بازی
🎊چطوری حباب نترکن درست کنیم🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110