eitaa logo
آموزش نقاشی صفر تا💯
230 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
572 ویدیو
13 فایل
آموزش نقاشی صفر تا 💯 نقاش حرفه ای شو نقاشی🎨 بازی ⚽️ شعر 📖 قصه‌های قشنگ 🎼 #آموزش_نقاشی_صفر_تا_صد_برای_۳تا_۱۲سال کپی برداری فقط با ذکر منبع با تشکر تبادل ادمین: @sadatkarimeh
مشاهده در ایتا
دانلود
-1110761728_-677342299.mp3
11.7M
سلام‌الله‌علیها ༺◍⃟🕋📿჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: زندگی خانم‌ فاطمه‌زهراسلام‌الله‌علیها.. ‌‌ :معین‌الدینی آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
🦘کانگوروی باهوش🦘 داستان مسابقه بین یک جیرجیرک و یک قورباغه و یک بچه کانگورو هست که در میدان مسابقه با هم رقابت می‌کنند اما برنده آن کسی است که . . . سلام سلام آی بچه های مهربون، کوچولوهای خوش‌زبون امروزم با قصه‌های رعنا به خونه‌های شما اومدیم. قصه کودکانه کانگوروی باهوش جیرجیرک،قورباغه و کانگوروی باهوشی با هم سر و صدا می‌کردند. جیرجیرک می‌گفت: من بهتر از شما می‌تونم بپرم. قورباغه قور قوری کرد و گفت: هیچ هم اینطور نیست. چون‌که کسی نمی‌تونه مثل من جست بزنه. کانگورو کوچولو که از کیسه مادرش جا مونده بود روی دوپا ایستاد و گفت: هان!!! چه حرف‌ها!!! اگه جهیدن و پریدن من رو می‌دیدید از این حرف‌های الکی نمی‌زدید. خلاصه سر و صدای اون‌ها انقدر زیاد شد که خبرش به گوش پادشاه رسید. پادشاه فرمان داد که اون‌ها رو به میدان مسابقه بیارن. اون‌وقت خودش، ملکه و دخترشون شاهزاده خانوم و بقیه بزرگ‌های کشور همه و همه در میدان مسابقه جمع شدند. شاهزاده و شاهدخت و ملکه و شوالیه و دوک و دوسش و کنت و کنتس بود که از همه جای دنیا برای تماشای این مسابقه اومده بودن و از سر و کول هم بالا می‌رفتند. بزودی مسابقه ورزشکاران قهرمان با صدای شیپور شیپورچی شروع شد. اول از همه جیرجیرک پرید. اما اون انقدر بلند پرید که هیچ‌کس نتونست ببینه تا کجا پریده و کجا به زمین فرود اومده. بنابراین داوران نشستند و پس از گفتگو با هم نظر دادند که: جیرجیرک هیچ‌وقت به زمین بازنگشته و معلوم نیست کجا رفته است. نوبتی هم که بود نوبت قورباغه بود. قورباغه جستی زد و پرید. اما چون از جیرجیرک بزرگ‌تر بود همه تونستند اون رو ببینند و هورا کشیدند. ولی در عوض بدشانسی آورد و چون‌که درست افتاد روی سر پادشاه هیچ‌کس نتونست نظر بده که اون برنده است یا نیست. این بود که قورباغه هم از دور مسابقه حذف شد. حالا نوبت کانگورو کوچیکه بود. کانگورو نتونست به اندازه قورباغه بپره. اما انقدر باهوش و زیرک بود که بدونه قبل از کارش باید فکر کنه و بفهمه کجا باید فرود بیاد و چیکار باید بکنه. بنابراین کانگورو کوچولو جستی زد به هوا و درست توی بغل شاهزاده خانوم افتاد. این بود که همه اون‌رو برنده اعلام کردند. خب دوستای خوبم امیدوارم که از این قصه خوشتون اومده باشه تا یه روز دیگه و یه قصه دیگه خدانگه دار قصه‌گو: رعنا 😴شب بخیر گل‌های زیبا 😘🥱😴 با هم بگیم آقاجون مهربون دوست داریم لطفاً زودتر بیا دلتنگیم 💞 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
*۱۰۰*۶۷۳# ۲۰ گیگ اینترنت رایگان همراه اول ویژه پیام‌رسان‌های داخلی به مناسبت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💝 به نام خدای مهربان 💝 ❤️در مخزن لایموت دردانه علی است 💚در كون و مكان امیر فرزانه علی است ❤️در كعبه ظهور كرد تا بر همه كس 💚معلوم شود كه صاحب خانه علی است 💓سلام بچه‌های باهوش و زرنگ💓🥰 💞با هم بگیم سلام آقاجون مهربون 💞 😘 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاربرد ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ ۱- وقتی خبری در بین مردم شایع می شود ولی صحت ندارد، این مثل به کار می رود. ۲- یعنی یک حرف و سخنی از دهان یک نفر چنان پخش می شود که تا چهل نفر هم از آن آگاه می شوند. ( عدد چهل نشانه کثرت است) ۳- یعنی سخن چینی کردن و خبری را شایعه کردن. ۴- این ضرب المثل برای زمانیست که یک نفر رازش را به کسی می گوید و طرف مقابل، راز او را همه جا پخش می کند. و یا زمانی به کار می رود که حرفی را درباره کسی شنیده ایم و بدون توجه به درست یا غلط بودنش، آن را به همه بازگو می کنیم. حتی اگر خبر هم درست باشد، بازگو کردن آن و دهان به دهان نقل شدنش می شود یک کلاغ چهل کلاغ! آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
2088836866_1356430575.mp3
10.79M
༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: فــــضــیلتی از امــــام جـــــواد علیه السلام ‌‌ :معین‌الدینی آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
⭕️ یک کلاغ چهل کلاغ ننه كلاغه صاحب یک جوجه شده بود. روزها گذشت و جوجه كلاغ كمی بزرگتر شد. یک روز كه ننه كلاغه برای آوردن غذا بیرون میرفت به جوجه اش گفت: عزیزم تو هنوز پرواز كردن بلد نیستی نكنه وقتی من خونه نیستم از لانه بیرون بپری و ننه كلاغه پرواز كرد و رفت. هنوز مدتی از رفتن ننه كلاغه نگذشته بود كه جوجه كلاغ بازیگوش با خودش فكر كرد كه می تواند پرواز كند و سعی كرد كه بپرد، ولی نتوانست خوب بال و پر بزند و روی بوته های پایین درخت افتاد. همان موقع یک كلاغ از اونجا رد میشد، چشمش به بچه كلاغه افتاد و متوجه شد كه بچه كلاغ نیاز به كمک دارد. او رفت كه بقیه را خبر كند و ازشان كمک بخواهد. پنج كلاغ را دید كه روی شاخه ای نشسته اند گفت: ”‌ چرا نشسته اید كه جوجه كلاغه از بالای درخت افتاده.“ كلاغ ها هم پرواز كردند تا بقیه را خبر كنند. تا اینكه كلاغ دهمی گفت: ”‌ جوجه كلاغه از درخت افتاده و فكر كنم نوكش شكسته. “ و همینطور كلاغ ها رفتند تا به بقیه خبر بدهند. كلاغ بیستمی گفت: ”‌ كمک كنید چون جوجه كلاغه از درخت افتاده و نوک و بالش شكسته.“ همینطور كلاغ ها به هم خبر دادند تا به كلاغ چهلمی رسید و گفت: ”‌ ای داد وبیداد جوجه كلاغه از درخت افتاده و فكر كنم كه مرده.“ همه با آه و زاری رفتند كه خانم كلاغه را دلداری بدهند. وقتی اونجا رسیدند ، دیدند، ننه كلاغه تلاش میكند تا جوجه را از توی بوته ها بیرون آورد. كلاغ ها فهمیدند كه اشتباه كردند و قول دادند تا از این به بعد چیزی را كه ندیده اند باور نكنند. از اون به بعد این یک ضرب المثل شده و هرگاه یک خبر از افراد زیادی نقل شود بطوری كه به صورت نادرست در آید ، می گویند خبر كه یک كلاغ، چهل كلاغ شده است. پس نباید به سخنی كه توسط افراد زیادی دهن به دهن گشته، اطمینان كرد زیرا ممكن است بعضی از حقایق از بین رفته باشد و چیزهای اشتباهی به آن اضافه شده باشد. منبع: tebyan.net 😴شب بخیر گل‌های زیبا 😘🥱😴 با هم بگیم آقاجون مهربون دوست داریم لطفاً زودتر بیا دلتنگیم 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر کودکانه من جغدم من یه پرنده هستم جغدم و شب بیدارم تو جنگل و بیابون به دنبال شکارم من می‌تونم کاملاً بچرخونم سرم رو خوب میتونم ببینم این‌ور و اون‌ورم رو با چشم‌های درشتم اطرافمو می‌بینم حتی شبای تاریک غذاهامو می‌بینم شاعر ناصر کشاورز آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110