༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ پلنگ
🎨نقاشی #پلنگ بکشیم🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ آخ جون #بازی
🎉ترکیب رنگها و ساخت رنگهای اصلی🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ پلنگ
🎨نقاشی #پلنگ آسان بکشیم🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅ آخ جون #بازی
🎉تمرین دقت و تمرکز 🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
هدایت شده از زندگی با آیهها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی با شِن 🖼
دلها بلا تکلیف بودند💔
شادی و غم توأمان به سینه ها هجوم می آورد ....
☘ وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ☘
کاری زیبا با شِن با محوریت امام حسین و واقعه کربلا 🖤🌹
#نقاشی_با_شن
#زندگی_با_آیه_ها
#محرم
@zendegibaayeha
#قصه_متنی
🐄🐄سه گاو🐄
یکی بود و یکی نبود روزی روزگاری سه گاو که با هم دوست بودن در یک چراگاه سرسبز و تازه در نزدیکی یک جنگل بزرگ زندگی می کردن. یکی از گاوا سفید بود ، یکی دیگشون سیاه و اون یکی هم قهوه ای بود. گاوها با هم خیلی مهربان بودن. اونها تمام روز رو با هم در علفزارمشغول علف خوردن و گشت و گذار میشدن و بعد هم کنار هم می خوابیدن.خلاصه اونا خیلی هوای همدیگه رو داشتن و میدونستن که تا موقعی که با هم هستن و حواسشون به همدیگه هست کسی نمیتونه بهشون حمله کنه و شکارشون کنه.
یک روز ، یک شیر قهوه ای که در حال قدم زدن تو جنگل بود چشمش به علفزار و سه تا گاو که داشتن چرا میکردن افتاد . شیر که خیلی گرسنه بود و به دنبال غذا می گشت، با دیدن گاوها خوشحال شد و سریع به طرف علفزار حرکت کرد. وقتی که به گاوا رسید نتونست به اوناحمله کنه آخه اونا هیچ کدومشون تنها نبودن و پیش همدیگه بودن. بنابراین ، شیر پشت تخته سنگی قایم شد و صبر کرد و منتظر موند تا گاوها ازهمدیگه جدا بشن.
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
27.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
༺◍⃟🏴჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🚩این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست 🩸
#گروهسنی_۹_۱۲
#قصههای_محرم
#گوینده:معینالدینی
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
اما گاوها خیلی باهوش تر از این حرفا بودن که بخوان ازهمدیگه جدا بشن و تنها بمونن. اونا می دونستن که اگه با هم باشن ، هیچ شکارچی و حیوون درنده ای نمی تونه به اونا حمله کنه و شکارشون بکنه. شیر دو سه روز تو حالت کمین دراز کشیده بود. اما گاوها همچنان کنار هم بودن و از همدیگه جدا نمی شدن. شیر که دیگه از گرسنگی بی تاب و بداخلاق شده بود با خودش فکر کرد که باید یه نقشه ای بکشم تا بتونم اون سهتا گاو رو از همدیگه جدا کنم. بعد از این بود که به سمت گاوها رفت ، بهشون سلام كرد و گفت: ” حالتون چطوره دوستای من؟ خوب و سلامت هستین؟ من تو جنگلی که نزدیک شماست زندگی میکنم ،خیلی دلم میخواست یه روز بیامو شمارو ببینم ولی خیلی کار داشتم و سرم شلوغ بود ، امروز دیگه تصمیم گرفتم هر جور شده به دیدن شما دوستان خوبم بیام. ”
گاو قهوه ای گفت: “آقای شیر ، اومدن شما واقعاً ما رو خوشحال کرد و علفزار مارو روشن تر .”
گاو سفید و گاو سیاه از گفته های دوستشون یعنی گاو قهوه ای خیلی ناراحت و غمگین شدن و از بیفکری اون غصه دارشدن. اونا به همدیگه گفتن: “چرا گاو قهوه ای حرفای شیر رو باور میکنه؟ مگه نمیدونه که شیر ها فقط به دنبال حیوونای دیگه هستن تا اونا رو شکار کنن ؟”
روزها گذشت و دوستی شیر با گاو قهوه ای بیشتر و بیشتر شد. گاو سیاه و گاو سفید هر چی تلاش کردن و دوستشون رو نصیحت کردن که با شیر دوست نشه واین کار عاقبت خوبی نداره ، گاو قهوه ای اصلا به حرفشون گوش نکرد که نکرد.
یه روز شیر به علفزار اومد و به گاو قهوه ای گفت: “می دونی که رنگ بدن من وتو قهوه ای و تیره ست ولی رنگ بدن گاو سفید روشنه .میدونی که این دوتا رنگ با هم فرق داره . اگر گاو سفید را بخورم خیلی خوب میشه چون دیگه هیچ تفاوتی بین ما نیست و میتونیم در کنار هم خوب و خوش زندگی کنیم .”
گاو قهوه ای ، حرف شیر روقبول کرد و شروع به صحبت با گاو سیاه کرد تا اونو مشغول نگه داره ، تا شیر بتونه گاو سفید رو شکار کنه. بعد در حالی که گاو قهوه ای و گاو سیاه مشغول حرف زدن با همدیگه بودن گاو سفید تنها موند و شکارشیر شد.
دو سه روز از شکار گاو سفید نگذشته بود که شیر دوباره گرسنش شد. شیر دوباره به سمت علفزار اومد و گاو قهوه ای رو صدا کرد.
شیر به اون گفت: “رنگ بدن من و رنگ بدن تو قهوه ایه ، و با رنگ سیاه فرق میکنه. اگر من گاو سیاه رو بخورم خیلی خوب میشه ،چونکه اونوقت تو جنگل همه مارو به یه رنگ میبینن.”
گاو قهوه ای دوباره حرف شیر رو قبول کرد و از دوستش یعنی گاو سیاه دورشد.
اینطوری شد که گاو سیاه هم تنها موندو شکار شیر بدجنس شد. و اما گاو قهوه ای ، اون انقدر خوشحال و شاد بود که نمیدونست باید چی کار بکنه. گاو نادون بالا پایین میپرید و با خودش میگفت :” تو جنگل فقط منم که رنگ پوستم شبیه رنگ پوست شیره”
چند روز بعد گذشت ، شیر دوباره گرسنه شد. اون به علفزار اومد و غرش بلندی کرد و گفت: “ای گاو قهوه ای! کجایی؟”
گاو قهوه ای که ترسیده بود جلو رفت و گفت: “بله آقا!”
شیر گفت: “امروز نوبت تو. آماده باش که من می خوام تو رو بخورم. ”
گاو قهوه ای ، با ترس و وحشت زیاد گفت: “چرا آخه ، من دوست تو هستم. من هر کاری رو که ازم خواستی انجام دادم. چرا میخوای منو بخوری؟”
شیر غرش کرد و گفت: “من هیچ دوستی ندارم. چه جوری ممکنه که یه شیر با یه گاو دوست بشه؟”
گاو قهوه ای نادون هر چقدر التماس و خواهش و زاری کرد ، شیراصلا حرفایی رو که قبلا زده بود قبول نکرد و میخواست اونو شکار کنه. بالاخره گاو گفت :”آقای شیر ، قبل از اینکه منو شکار کنی اجازه بده سه بار داد بزنم. ”
شیر گفت: “باشه. فقط سریع ”
بعد گاو قهوه ای فریاد زد: “من همون روزی که گاو سفید خورده شد خورده شدم. من همون روزی که گاو سیاه خورده شد خورده شدم. من همون روزی که با شیر دوست شدم خورده شدم.”
بعد شیر گاو قهوه ای رو هم شکار کرد و بعد از اون با خودش گفت: “من کارم تو این جنگل تموم شد حالا بهتره به جنگلای دیگه برم”
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💝 به نام خدای مهربان 💝
💐🥰سلام گلهای باهوش💐🥰
💞 با هم بگیم سلام آقاجون مهربون
💞
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ فیل ჻ᭂ࿐❁
🖌 نقاشی #فیل با دست 🎨
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ فیل ჻ᭂ࿐❁
🎨نقاشی #فیل بکشیم🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ هنردست ჻ᭂ࿐❁
🎉خودت رنگ انگشتی درست کن🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ تست هوش ჻ᭂ࿐❁
🧠گلهای باهوش می تونید ۵ ثانیه ای ایراد #عکس را پیدا کنی🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 نامه های #ماریه
قسمت چهارم
👌مجموعه ای جذاب برای معرفی امام حسین و کربلا به کودکان
#ماریه
#داستان
#محرم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
برای رفتن به داستان سوم 👇
https://eitaa.com/naghash110/3171
😴شب بخیر گلهای زیبا 😘🥱😴
با هم بگیم
آقاجون مهربون
دوست داریم
لطفاً زودتر بیا
دلتنگیم
💞
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
༺◍⃟📚჻࿐❁༅••┅┄ قصه_متنی ჻࿐❁
🍎🐻 خرس زیر درخت سیب خواب می دید🐻🍎
خرس زیر درخت سیب خوابیده بود. خواب می دید. توی خواب عسل میخورد، یک دفعه سیبی از آن بالا افتاد روی سرش. خرس فریاد زد: آخ و از خواب پرید. این طرف آن طرف را نگاه کرد. سیب را دید. آن را برداشت و گفت: ای سیب خوشمزه ایی بعد! سیب را گاز زد، چشمهایش را بست، و فکر کرد.
ناگهان چشمهایش را باز کرد. درخت سیب را دید، بعد آسمان و خورشید که در آسمان بود. ناگهان با ترس از جا پرید و پا به فرار گذاشت. در حالی که می دوید فریاد زد: فرار کنید.
فیل او را دید و پرسید: چی شده؟ خرس گفت: زود باش! فرار کن! او این را گفت و دوید. فیل هم به دنبال او دوید. رفتند و رفتند تا به لاک پشت رسیدند. لاک پشت پرسید: چی شده؟ خرس جواب داد: خورشید... سیب... درخت... آسمان.
لاک پشت گفت: خب؟ خرس گفت: ای بابا! به جای این حرف ها فرار کن. شاید همین الان خورشید بیفتد پایین. خرس این را گفت و فرار کرد. فیل هم به دنبالش. لاک پشت داد زد: بی خود می ترسید، خورشید هیچ وقت نمی افتد! خرس ایستاد. فیل هم ایستاد. خرس پرسید: این سیب چرا افتاد؟
لاک پشت گفت: سیب میافتد. پرتقال و انار هم میافتد اما خورشید نمی افتد. فیل گفت: شاید افتاد! لاک پشت جواب داد: نمی افتد. من دو سال است اینجا زندگی میکنم و تا حالا ندیده ام که خورشید بیفتد. خرس گفت: من میترسم.
فیل گفت: من هم میترسم. و دوباره فرار کردند. رفتند و رفتند تا به غاری رسیدند. هر دو در گوشه ای از غار نشستند و منتظر ماندند. یک ساعت گذشت. دو ساعت گذشت. شب شد. صبح شد. اما خورشید نیفتاد. فیل گفت: اگر خورشید می خواست بیفتد تا حالا افتاده بود!
او این را گفت و از غار بیرون آمد. خرس گفت: بله اگر می خواست بیفتد تا حالا افتاده بود! و به دنبال فیل بیرون آمد. خورشید هنوز که هنوز است آن بالا توی آسمان است.
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقا 💚
دوباره جمعه و
این جمعه حتما
شما با کاروان عمه ات زینب ♥️
شدی همراه و
با او می روی منزل به منزل
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💔
💝 به نام خدای مهربان 💝
💐🥰سلام گلهای باهوش💐🥰
💞 با هم بگیم سلام آقاجون مهربون
💞
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110