۷ ژوئن، ۱۳.۳۴ امیرعلی سعیدی قصه اول.m4a
5.97M
🎙قصه برگرفته از کتاب عموقاسم با صدای دلنشین پسرگلم امیرعلی سعیدی💓
🎉گلهای باهوشی که این قصه رو گوش می کنید شما هم برام قصه بخونید و ارسال کنید حتما تو کانال از قصه های شما استفاده میشه🥰
منتظر صدای گرم شما هستم👇
@Abasahe_133
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
#قصه_شب
در کنار یک کوهستان زیبا رودخانه ای وجود داشت که بسیار تنها بود. او هیچ دوستی نداشت. رودخانه یادش نمی آمد که چرا به کسی یا چیزی اجازه نمی دهد تا داخلش شنا کنند. او تنها زندگی می کرد و اجازه نمی داد ماهی ها، گیاهان و حیوانات از آبش استفاده کنند. به خاطر همین او همیشه ناراحت و تنها بود. یک روز، یک دختر کوچولو به طرف رودخانه آمد. او کاسه ی کوچکی به دست داشت که یک ماهی کوچولوی طلایی در آن شنا می کرد. دختر کوچولو می خواست با پدر و مادرش از این روستا به شهر برود و نمی توانست با خود ماهی کوچولو را ببرد. بنابراین تصمیم گرفت، ماهی کوچولو را آزاد کند. دختر کوچولو ماهی کوچکش را در آب انداخت و با او خداحافظی کرد و رفت.
ماهی در رودخانه بسیار تنها بود، چون هیچ حیوانی در رودخانه زندگی نمی کرد. ماهی کوچولو سعی کرد با رودخانه صحبت کند اما رودخانه به او محل نمی گذاشت و به او می گفت: "از من دور شو."
ماهی کوچولو یک موجود بسیار شاد و خوشحال بود و به این آسانی ها تسلیم نمی شد. او دوباره سعی کرد و سعی کرد، به این سمت و آن سمت شنا کرد و از آب به بیرون پرید.
بالاخره رودخانه از کارهای ماهی کوچولو خنده و قلقلکش گرفت.
کمی بعد، رودخانه که بسیار خوشحال شده بود، با ماهی کوچولو صحبت کرد. آن ها دوستان خوبی برای هم شدند.
رودخانه تمام شب را فکر می کرد که داشتن دوست چقدر خوب است و چقدر او را از تنهایی بیرون می آورد. او از خودش پرسید که چرا او هرگز دوستی نداشته، ولی چیزی یادش نیامد.
صبح روز بعد، ماهی کوجولو با آب بازی رودخانه را بیدار کرد و همان روز رودخانه یادش آمد چرا او هیچ دوستی ندارد.
رودخانه به یاد آورد که او بسیار قلقلکی بوده و نمی توانست اجازه بدهد کسی به او نزدیک شود. اما حالا دوست داشت که ماهی در کنار او زندگی کند، چون ماهی کوچولو بسیار شاد بود و او را از تنهایی در می آورد.
حالا دیگر رودخانه می خواست کمی قلقلکی بودنش را تحمل کند و شاد باشد.
ترجمه: نعیمه درویشی
منبع: تبیان
😴شب بخیر گلهای زیبا 😘🥱😴
با هم بگیم
آقاجون مهربون
دوست داریم
لطفاً زودتر بیا
دلتنگیم
💞
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐💞سالروز ازدواج حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیه مبارک💐💞
🎙بنی فاطمه
💞💐💞💐💞💐💞💐💞💐
🔸️شعر جشن باصفا
🌸در این جشن باصفا
🌱دلها مصفا باشد
🌸پیوند فرخندهی
🌱علی ع و زهرا ع باشد
🌸نازل شده ز رحمت
🌱آیههای تبارک
🌸بگو با شور و شادی
🌱یا مصطفی مبارک
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ جون #بازی
🎉بچههای باهوش طبق الگو حرکت کن🥰
🪅به کمک بزرگترها بسازید و بازی کنید تا هوش و تمرکز تون را بالا ببرید😘
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
آموزش نقاشی صفر تا💯
🎊گلهای باهوش #ضرب_المثل این تصویر را حدس بزنیم 🥰 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
.
🐁معنی ضرب المثل دیوار موش دارد موش هم گوش دارد👂
۱- یعنی در سخن گفتن باید محتاط بود و هر جا و در میان هر جمعی نباید هر حرفی را زد، زیرا ممکن است کسی خبرچینی کرده و آن را بازگو کند.
۲- حرف به گوش بقیه می رسد.
۳- باید رازدار بود و هر حرفی را نزد حتی در خفا.
۴- یعنی از غیبت باید دوری کرد چون ممکن است هر لحظه شخصی دیگر آن را بشنود.
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐑🥰بچهها عید قربان نزدیکه دوست دارید کاردستی گوسفند درست کنیم🥰🐑
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ جون #بازی
🎊مناسب مهد کودک ... خواهر و برادرا🥰
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
-2048712958_-1572609518.mp3
4.25M
🔺مامان می شه به جــــای
کار و تلاش، فقط دعا کرد؟
🤲
#توحید_به_زبان_کودکانه
#قصه_صوتی
#سن_۷تا۱۲
#گوینده:معینالدینی
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
#قصه_متنی
✅ راستگویی
در روزگاران گذشته، حاکم پیری بود که به گلها و گیاهان عشق می ورزید. او پیر شده بود، از این رو به فکر افتاد تا جانشینی برای خود انتخاب کند. دستور داد تا هر کس می خواهد جانشین حاکم شود، به قصر بیاید. مردم زیادی به قصر آمدند. پادشاه به هر یک از آنها دانه ای داد و گفت: شما باید این دانه را بکارید و خوب از آن مراقبت کنید تا گل دهد. شش ماه بعد به این جا بیایید تا ببینم چه کسی زیباترین گل را پرورش داده است. آنگاه جانشین خود را انتخاب می کنم. در بین کسانی که به قصر آمده بودند، پسر کوچکی هم بود. او هم دانه ای از پادشاه گرفت و به خانه برد تا هر چه زود تر آن را بکارد. پسر روز ها منتظر ماند، اما دانه اش جوانه نزد. خاک گلدانش را عوض کرد، گلدانش را جا به جا کرد، ولی باز هم خبری نشد.
روز قرار، هر کسی که به قصر می آمد یک گلدان در بغل داشت. در هر گلدان هم گلی زیبا و چشم نواز وجود داشت.
حاکم گل ها را با دقت تماشا می کرد سرش را تکان می داد و زیر لب می گفت «چه گل قشنگی!»
حاکم همه ی گل ها را که تماشا کرد، به پسر رسید. پسر از خجالت در گوشه ای ایستاده بود، چون در گلدان او گلی نبود. پادشاه گفت «پس گل تو کجاست؟»
پسر جواب داد: «من دانه ای را که شما داده بودید کاشتم. اما هرکاری کردم گل نداد.»
حاکم لبخند زد. جلو رفت و به پسر گفت:«چه پسر راستگویی!»
سپس سرش را بلند کرد و باصدای بلند گفت: «من جانشینم را یافتم. این پسر جانشین من است!»
همه با تعجب به پسر و گلدان خالی او نگاه کردند. حاکم ادامه داد :«تمام دانه هایی که من به شما داده بودم ، همه پخته شده بودند. بنابراین امکان نداشت گل بدهند. تنها کسی که بدون گل به قصر آمده است، همین پسر است. او راستگوترین فرد این شهر است، بنابراین برای جانشینی من از همه شایسته تر است.»
😴شب بخیر گلهای زیبا 😘🥱😴
با هم بگیم
آقاجون مهربون
دوست داریم
لطفاً زودتر بیا
دلتنگیم
💞
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
💝 به نام خدای مهربان 💝
💓☺️سلام گلهای زیبا 🥰💓
💞با هم بگیم سلام آقاجون مهربون 💞
🔸️شعر سلام دادن و دست دادن
گفته رسول خدا ص
کوچیکترا، بزرگترا
تو مدرسه، مهمونی
هر روز سال یا که عید
کنار هم رسیدید
سلام بدید، دست بدید
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
🔸️شعر زهر عقرب
🌸او زیر یک سنگ
🌱یا زیر خار است
🌸شبها برایش
🌱وقت شکار است
🌸در طول روز است
🌱یک گوشه پنهان
🌸او بچهزا است
🌱مانند انسان
🌸در زهر عقرب
🌱درمان و داروست
🌸اینها نشانی
🌱از خالق اوست
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110