eitaa logo
قصه و نقاشی و کاردستی و بازی و ایده کودکانه
8.6هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
9.1هزار ویدیو
1.3هزار فایل
#قصه ها و کلیپ های کودکانه ایده و #نقاشی و #کاردستی #دستورزی مورد استفاده در پایه ابتدایی قابل استفاده برای معلمان و اولیا و دانش آموزان
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه 🌼 👶🏻 @naghashi_ghese
3.pdf
5.34M
مجموعه: "مهتاب و کرم شب‌تاب" 📚 آهو بچه _جلد ۳ ✍️ دکتر بتول غفاری @naghashi_ghese
نقاشی خرگوش 🎨🎉👌🏽🌞🌜🎈🖍 @naghashi_ghese
💢وقتی فرزندم مدام با تبلت و موبایل بازی می کند؛ چگونه از این وسائل جدایش کنم؟ 👈 خودمون کمتر تو فضای مجازی باشیم و فقط در حد نیاز سراغ گوشی و تبلت بریم. 👈 با بچه ها بیشتر بازی کنیم و وقتشون رو با بازی های مفید پر کنیم. 👈به اینکه بچه مون خیلی باهوشه و کار با گوشی روحرفه ای بلده افتخار نکنیم. 👈 برای بچه ها گوشی و تبلت اختصاصی نخریم. 👈 بازی ها و کلیپ های خیلی محدودی رو گوشیمون داشته باشیم و فقط گاهی اجازه استفاده از اونا رو به بچه مون بدیم. 👈 برای ساکت کردن یا آروم کردن بچه از گوشی استفاده نکنیم. و در نهایت، مثل همه مساٸل زندگی، در استفاده از تکنولوژی هم حد تعادل رو نگه داریم، نه افراط، نه تفریط. @naghashi_ghese
های آفرینش تنها آفریدگار میتواند چنین شکوهی را از درون یک گل خلق کند. یکی از 300 نوع گل ارکیده: ارکیده میمونی ژاپنی! @naghashi_ghese
2.pdf
7.8M
مجموعه: "مهتاب و کرم شب‌تاب" 📚تاب تاب مهتاب شب تاب _جلد ۲ ✍️ دکتر بتول غفاری @naghashi_ghese
اگر فرزند را زدیم چه كار كنيم؟ اولين كار اين است كه اگر فرزندتان را زديد لطفاً دچار احساس گناه نشويد، اين احساس گناه را خوب نگاه كنيد. اگر كتك بزنيد و بخواهيد زود جبران كنيد، كار را بدتر مي كنيد و اين دفعه از لحاظ عاطفي مي زنيد. وقتي خشونت مي كنيد و مي زنيد، جلوي كودك خود را نشكنيد. چون اين شكستن خود و جبران سريع آسيب شديدي به روحيه ي كودك وارد مي كند. كودك روح بسيار بزرگي دارد و بسيار بخشنده است و اصلاً ذره اي خطا در والدين نمي بيند و هيچوقت شما را محاكمه نمي كند كه چرا من را زديد بلكه هميشه خودش را سرزنش مي كند و معتقد است كه كار پدر و مادرم درست بود، مشكل من هستم و از خودش بدش خواهد آمد. وقتي با احساس گناه مي خواهيد خشونتتان را در مورد كودك جبران كنيد او را ناامن تر مي كنيد و اين بار از لحاظ عاطفي عذابش مي دهيد. مهم تغيير باورهای شماست. @naghashi_ghese
🍂شعر زیبای سلام 🚺🚹🚼 🍁🌷🌷🍁 🌺سلام به جنگل سبز 🌺به آسمان آبی 💕به غنچه های خندان 💕به روز آفتابی 🌺🌺 ⭐️سلام به هر ستاره ⭐️به ابر پاره پاره 🍡به دانه ای که از خاک 🍡درآمده، دوباره ❤️❤️❤️ 🍭سلام به هر دل پاک 🍭به هر دل پرامید 💚🍃💚💚 💝سلام به آن شب تار 💝که عاقبت شد سفید 🍁💞💞🍁 ✨سلام به دشت و دریا ✨سلام به کوه و صحرا 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌷سلام به روی ماهِ 🌷بچّه های باصفا 👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
جملاتی از قبیل: طفلکی قیافه‌ای هم نداره، چقدر چشمش ریزه، آخه این به کی رفته، وای چقدر لاغره، مامان باباش بد نیستن پس چرا قیافه این این‌جوریه، چقدر هم قد کوتاه و ریزه است، هر چی خواهرش خوشگله این نه و... به مرور اعتماد به نفس کودک را از او گرفته و باعث می‌شوید تا به فردی غیراجتماعی و ترسو تبدیل شود. در پاره‌ای از موارد نیز این کودکان با خشمی عجیب در درون خود بزرگ می‌شوند و به شیوه‌ای افراطی سعی در اثبات خود خواهند داشت. معمولا اینگونه بچه‌ها در بزرگسالی به افرادی خشن و یک بعدی در کار یا زندگی تبدیل می‌شوند و نسبت به جنس مخالف خود نیز جبهه می‌گیرند. کودک را به خاطر خودش دوست داشته باشید و بدانید که ارزش‌گذاری‌های بهتری نیز نسبت به این موارد وجود دارد؛ ارزش‌هایی که کودک می‌تواند با پشتکار و تلاشی بیشتر به آنها دست یابد؛ ارزش‌هایی اکتسابی نه ذاتی و شما نیز می‌توانید با کمی دقت روی کلمات، آینده کودکان را در مسیر درست حرکت دهید. @naghashi_ghese
‍ ‍ تکنیک های سفرباکودکان ونوجوانان 1.برنامه ریزی برای وعده های غذایی هنگامی که با کودکان در سفر هستید، نباید بگذارید تا همه احساس گرسنگی شدید کنند و یا یک رستوران مناسب با بودجه ی خود پیدا کنید. کودکان مانند شما صبور نیستند. برای غذا خوردن باید برنامه ریزی درستی داشته باشید و ساعت های معینی را به آن اختصاص دهید. این ساعت ها باید طوری تعیین شوند که قبل از گرسنه شدن کودکان باشد. 2.انتخاب کارهای مورد علاقه نوجوانان زمانی که در حال برنامه ریزی برای ماجراهای یک روز خود هستید، ابتدا کودکان را در نظر بگیرید. زمانی که در حال انتخاب فعالیت های روزانه ی خود هستید، باید تمام گروه های سنی که در سفر همراه شما هستند را در نظر بگیرید. اگر کودکان مشغول باشند و لذت ببرند، قطعا شما نیز لذت خواهید برد. نوجوانان اگر در سفر سرگرم و خوشحال نباشند، بسیار بهانه گیر می شوند. @naghashi_ghese
شعر کودکانه 🌸 وضو دوستان خوب و خوش رو گل‌های شاد خوشبو با هم بریم به اردو اسم قشنگش وضو آب می ریزی رو صورت دست می کشی با دقت از پیشونی تا چونه شسته میشه به سرعت نوبت رسید به دستا رو دست راست ابتدا از روی آرنج بریز به سمت پایین بیا تا سر انگشت بشور دست چپم همین جور خدای خوب و دانا این طوری داده دستور وقتی رسید به آخر حالا با یک دست تر قبل از، مسح پاها باید کشید مسح سر می شوییم ما دست و رو با آب می گیریم وضو تمیز و پاکیزه باش می ریم سر جانماز @naghashi_ghese
🐤گنجشکک ناز نازی 🐤جیک و جیک وجیک صدا کرد 🐤پرید لب حوض نشست 🐤به آب حوض نگا کرد 🐳دوتا ماهی قرمز 🐳میون حوض آب دید 😘گنجشکک نازنازی 😘به هر دو ماهی خندید 🐦دو تا ماهی قرمز 🐦گنجشکه را که دیدن 🐛هی میون حوض آب 🐛چرخیدن و چرخیدن 🐢دوتا ماهی و گنجشک 🐢با هم چه حرفا گفتن 🐠رفیق شدن سه تایی 🐠گل گفتن و شنفتن @naghashi_ghese
داستان اول: علی کوچولو و شجاعت در گفتن اشتباه در تعطیلات آخر هفته علی کوچولو همراه خواهرش سارا و پدر مادرشون به دیدن مادربزرگشون رفتن که توی یک مزرعه زندگی میکرد. مادربزرگ علی یک تیرکمون بهش داد تا بره توی مزرعه و باهاش بازی کنه. علی کوچولو خیلی خوشحال شد و دوید توی مزرعه تا حسابی بازی کنه، اما وسط بازی یکی از تیرهاش اشتباهی خورد به اردک خوشگلی که مادربزرگش خیلی دوسش داشت، اردک بیچاره مرد. علی کوچولو که حسابی ترسیده بود اردک رو برداشت و برد یه جایی پشت باغچه قایم کرد. وقتی رویش رو برگردوند تا بره به ادامه بازیش برسه دید که خواهرش سارا تمام مدت داشته نگاهش میکرده، اما هیچی به علی نگفت و رفت. فردا ظهر مادربزرگ از سارا خواست تا توی آماده کردن سفره ی نهار بهش کمک کنه، سارا نگاهی به علی کرد و گفت مادربزرگ علی به من گفت که از امروز تصمیم گرفته تو کارهای خونه به شما کمک کنه. بعد هم زیرلب به علی گفت: جریان اردک رو یادته. علی کوچولو هم دوید و تمام بساط ناهار رو با کمک مادربزرگش فراهم کرد. عصر همون روز پدربزرگ به علی و سارا گفت که میخواهد اونها رو به نزدیک دریاچه ببره تا باهم ماهیگیری کنن. اما مادربزرگ گفت که برای پختن شام روی کمک سارا حساب کرده است. سارا سریع جواب داد که مادربزرگ نگران نباش چون علی قراره بمونه و بهت کمک کنه. علی کوچولو در همه ی کارها به مادربزرگش کمک میکرد و هم کارهای خودش و هم کارهای سارا رو انجام میداد. تا اینکه واقعا خسته شد و تصمیم گرفت حقیقت رو به مادربزرگش بگه. اما در کمال تعجب دید که مادربزرگش با لبخندی اونو بغل کرد و گفت: علی عزیزم من اون روز پشت پنجره بودم و دیدم که چه اتفاقی افتاد. متوجه شدم که تو عمدا اینکار رو نکردی و به همین خاطر بخشیدمت. اما منتظر بودم زودتر از این بیای و حقیقت رو به من بگی. نباید اجازه میدادی خواهرت بخاطر یک اشتباه به تو زور بگه و از تو سوء استفاده بکنه. باید قوی باشی و همیشه به اشتباهاتت اعتراف کنی و سعی کنی که دیگه تکرارشون نکنی. اما این رو بدون پیش هرکسی و هرجایی به اشتباهاتت اعتراف نکنی، چون دیگران از اون اعتراف تو به ضرر خودت استفاده می کنند. @naghashi_ghese
⁉️راه‌کارهای کمک به کودکان خشن و عصبانی 🔸از تنبیه‌های غیرعلمی دوری کنید. 🔸نقش‌تون رو به خوبی ایفا کنید. یک مدل مناسب که می‌تونه عصبانیتش رو کنترل و مدیریت کنه. 🔸پاداشی رو برای رفتارهای غیرخشن در نظر بگیرید. 🔸خودتون الگوی خوبی واسش باشید. 🔸والدینی خونگرم و حامی باشید. 🔸به فرزندتون مهارت‌های رفتاری رو آموزش بدید. 🔸جایگزین‌هایی رو برای خشم و عصبانیت پیدا کنید و به فرزندتون بیاموزید. 🔸خیلی شفاف با بچه‌تون در مورد احساسات صحبت کنید. بهش کمک کنید تا احساسات خودشو به روشی سالم و مناسب بیان کنه و همه راه‌های مناسب برای مدیریت_خشم رو درنظر بگیره. 🔸مهارت‌های خودتون رو در تربیت اونا افزایش بدید. 🔸هرگونه اضطراب و استرس رو حذف کنید. 🔸همیشه بعد از بروز خشم به خود و فرزندتون وقت استراحتی بدید. این کار باعث فروکش کردن عصبانیت و ایجاد آرامش می‌شه. @naghashi_ghese
امروز. 🐾🦋 داستان خرگوش کوچولو ✅هدف از قصه امروز: دوستی و همکاری در کودکان هست. روزی سنگ بزرگی از بالای کوه قل خورد و قل خورد و پشت در خونه خرگوش کوچولو ایستاد. خرگوش کوچولو میخواست از خونه اش بیرون بره ولی نتونست در رو باز کنه چون سنگ بزرگ جلو در بود و در باز نمیشد. خرگوش کوچولو داد زد کمک کمک. سنجاب صدای خرگوش کوچولو شنید و سریع اومد و گفت: چی شده خرگوش کوچولو؟ خرگوش کوچولو گفت: این سنگ بزرگ افتاده جلو خونم و من نمیتونم از خونه ام بیرون بیام ، لطفا کمکم میکنی این سنگو جا به جا کنی. سنجاب سنگ بزرگ رو هل داد اما هر چقد سعی کرد نتونست اون رو تکون بده ، سنجاب گفت: این سنگ خیلی بزرگ و سنگینه و من نمیتونم تنهایی اونو تکان بدم ، الآن میرم و به شیر میگم و با هم میایم و سنگو جا به جا میکنیم. سنجاب به خونه شیر رفت و ماجرای خرگوش کوچولو رو براش تعریف کرد و ازش کمک خواست اما شیر گفت: من الآن خیلی خستم و میخواهم بخوابم ، نمیتونم کمکت کنم. سنجاب ناراحت شد و با خودش گفت: بهتره به خرس بگم ، او هم قویه و هم مهربون حتما میاد و به ما کمک میکنه. سنجاب به خونه خرس رفت و ازش کمک خواست ، خرس مهربون هم قبول کرد و با سنجاب به کمک خرگوش کوچولو رفتن. خرس مهربون که خیلی قوی بود سنگ بزرگ رو از جلو خونه خرگوش کوچولو برداشت و حالا خرگوش کوچولو میتونست از خونه اش بیرون بیاد و از سنجاب و خرس مهربون بخاطر کمکی که بهش کردن خیلی تشکر کرد و دوستای خیلی خوبی برای هم شدن. چند وقته بعد خرگوش کوچولو و سنجاب و خرس مهربون توی جنگل قدم میزدن که یه دفعه صدای ناله های بلند شیر رو شنیدن. اونا سریع خودشون رو به شیر رسوندن ، شیر گفت: لطفا کمکم کنین یه خار کوچولو به پام رفته و پام خیلی درد میکنه ، من هر چقد سعی کردم نتونستم اونو از پام بیرون بیارم چون دست های من خیلی بزرگن. شیر به خرگوش کوچولو گفت: خرگوش کوچولو دست های کوچیکی داری میتونی اون خار را از پام در بیاری. خرگوش کوچولو گفت: آره ، الان کمکت میکنم تا دیگه درد نکشی و خار رو خیلی آروم از پای شیر بیرون آورد. شیر ازش خیلی تشکر کرد و بخاطر اون روزی هم که به خرگوش کوچولو کمک نکرد شرمنده شد و از اون روز به بعد به همه حیوونای جنگل کمک میکرد. @naghashi_ghese