eitaa logo
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
4.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
130 ویدیو
71 فایل
روزگار؛ روزگـار #نــهــج_الــبلاغــه است . تـــــاریــــخ #تــــکــــرار می شود... ارتباط با ما @infooPmeraj . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 👈🏼👈🏼 در یک روز عیدفطر، ، خلیفه‌ی عباسی، هفتاد نفر از علمای اهل‌سنت را فرا خواند. هنگامی که آنها به مجلس آمدند، هارون از پرسید: چند حدیث در فضائل حضرت علی(علیه‌السلام) از حفظ داری؟ شافعی گفت: تعداد زیادی حدیث در فضیلت علی(علیه‌السلام) به یاد دارم. هارون گفت: چقدر است؟ شافعی گفت: می‏ترسم بگویم. هارون گفت: از کی می‏ترسی؟ شافعی گفت: از تو می‏ترسم. هارون گفت: نترس در امانی، بگو. شافعی گفت: حدود چهار صد تا پانصد حدیث از حفظ هستم. ◽️ هارون از دیگری پرسید، گفت بیشتر از هزار حدیث در فضیلت علی(علیه‌السلام) از حفظ هستم. هارون همین سؤال را از نمود. وی پاسخ داد پانزده هزار حدیث مُسند و پانزده هزار حدیث مرسل درباره علی(علیه‌السلام) از حفظ دارم. ◽️ هارون از پرسید، او گفت من هم به اندازه ابویوسف وصف علی(علیه‌السلام) را در احایث دیده‏ام. هارون گفت: آنچه که گفتید از شنیده‏‌های شماست، امّا من فضیلتی از علی(علیه‌السلام) را به چشم خود دیده‏‌ام. ◽️ همه مشتاق شنیدن شدند. هارون گفت: روزی حاکم دمشق برایم نامه‏‌ای نوشت که خطیبی در اینجا زندگی می‏‌کند که دشمن علی(علیه‌السلام) است و در خطاب‌هایش مرتبا به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فحش وناسزا می‏‌دهد!!! هر چه او را تهدید کرده‏‌ام فایده‏‌ای نکرده است چاره چیست؟ ◽️ من در پاسخ او نوشتم: او را با غل ورنجیر، به بغداد نزد من بفرست. وقتی خطیب به اینجا رسید او را نصیحت کردم و گفتم: چرا با حضرت علی(علیه‌السلام) دشمنی داری؟ او گفت: برای اینکه او پدران و اجداد ما را کشته است. گفتم: آنها را به فرمان خدا و رسولش کشته است. گفت بهر حال من دشمن علی(علیه‌السلام)هستم و از سینه‌ام بیرون نمی‌رود!!!! ◽️ من هم دستور دادم که او را ۱۰۰ تازیانه زدند و به زندان بینداختند. همان شب در خواب دیدم که حضرت خاتم الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از آسمان فرود آمد در حالی که پشت سر حضرت، علی(علیه‌السلام) وحسن وحسین (عیهماالسلام) هستند و جبرئیل نیز قرار داشتند همه بطرف قصر من آمدند. ◽️ جام‌هایی از آب در دست جبرئیل بود. حضرت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، شیعیان را یکی یکی صدا زد و آنان را از آب بهشتی سیراب می‏‌نمود. از پنج هزار نفری که در این اطراف زندگی می‏‌کنند تنها چهل نفر را که من آنها را می‏‌شناختم و می‏‌دانستم از دوستداران و محبین علی(علیه‌السلام) هستند سیراب شدند. در این بین حضرت علی(علیه‌السلام)به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عرض کرد: از این خطیب بپرسید من با او چه کرده‏‌ام؟ خطیب را آوردند، پیغمبر به او فرمود: آیا تو هستی که به علی (علیه‌السلام) ناسزا کرده و سبّ میکنی؟!!! عرض کرد: بلی. فرمود: آیا حیا نمی‏‌کنی؟ خداوندا او را مسخ کن. ناگهان خطیب به شکل سگ در آمد، من از وحشت بیدار شدم و خادم را صدا زده و گفتم: خطیب را بیاورید. من قصد داشتم خطیب را موعظه کرده و خوابی را که دیده بودم برایش تعریف کنم. خادم رفت و برگشت و گفت خطیب نیست امّا سگی در زندان است. گفتم: سگ را بیاور، وقتی سگ را آورد دیدم خداوند برای عبرت دیگران گوش‌های او را به شکل انسان باقی گذاشته و بدن او را بشکل سگ در آورده است و امروز شما را به اینجا دعوت کرده‏‌ام تا به چشم خودتان برتری و فضیلت علی(علیه‌السلام)را ببینید. ◽️ به دستور هارون: خطیب را که به شکل سگ در آمده بود، آوردند. در حالی‌که بند به گردنش انداخته و او را می‏‌کشیدند، خطیب بدبخت، سر به زیر افکنده بود. شافعی گفت: این خطیب مورد قهر و غضب خدا قرار گرفته و مسخ شده است. بنابراین بیشتر از سه روز زنده نمی‏ماند زودتر او را از اینجا دور کنید که بلای او ما را نیز مبتلا می‏کند. ◽️ خطیب را به زندان برگرداندند، طولی نکشید که صدای مهیبی برخاست و بر اثر صاعقه، ساختمان زندان برسر او خراب شد و جسد نحسش را سوزانیدند. 📚 الثاقب فی المناقب، ابن‌حمزه طوسی، ص۲۹۹ @nahj_balaq