eitaa logo
نهج البلاغه 📜
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
593 ویدیو
27 فایل
📍مطالعه ترتیبی کتاب ارزشمند نهج البلاغة 🖇به همراه شرح مختصر ارتباط با ادمین 👇 Yazahra256 کپی آزاد به شرط: _ 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 سهم : از حکمت ۴۳۶ تا حکمت ۴۵۲ ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : شايسته ترين مردم به بزرگواری آنكه بزرگواران را با او بسنجند. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : (از امام پرسيدند عدل يا بخشش كدام يك برتر است، فرمود:) عدالت هر چيزی را در جای خود می نهد، در حالی كه بخشش آن را از جای خود خارج می سازد، عدالت تدبير عمومی مردم است، در حالیکه بخشش گروه خاصی را شامل است، پس عدالت شريف تر و برتر است. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : مردم دشمن آنند كه نمی دانند. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : زهد بين دو كلمه از قرآن است كه خدای سبحان فرمود: ( بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد.) و كسی كه بر گذشته افسوس نخورد و به آينده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعايت كرده است. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : خواب ديدنها چه بسا تصميم های روز را نقش بر آب كرده است. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : فرمانروایی، ميدان مسابقه مردان است. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : هيچ شهری برای تو از شهر ديگر بهتر نيست، بهترين شهرها آن است كه پذيرای تو باشد. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : (وقتی خبر شهادت مالك اشتر كه رحمت خدا بر او باد، به امام (علیه السلام) رسيد فرمود:) مالك! چه مالكی؟ به خدا اگر كوه بود، در سرفرازی يگانه بود و اگر سنگ بود، سنگی سخت و محكم بود، كه هيچ رونده ای به اوج قله او نمی رسيد، هيچ پرنده ای بر فراز آن پرواز نمی كرد. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوانی است که رنج آور باشد. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : اگر در كسی خصلتی شگفت ديديد همانند آن را انتظار كشيد. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : (امام به پدر فرزدق، غالب بن صعصعه فرمود:) شتران فراوانت چه شده اند؟ (پاسخ داد، ای اميرمؤمنان، پرداخت حقوق آنها را پراكنده ساخت امام فرمود:) اين بهترين راه مصرف آنها بود. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : كسی كه بدون آموزش فقه اسلامی تجارت كند، به رباخواری آلوده شود. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : كسی كه مصيبتهای كوچك را بزرگ شمارد، خدا او را به مصيبتهای بزرگ مبتلا خواهد كرد. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : كسی كه خود را گرامی دارد، هوا و هوس را خوار شمارد. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : هيچ كس شوخی بی جا نكند جز آنكه مقداری از عقل خويش را از دست بدهد. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : دوری تو از آن كس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستی است و گرايش تو به آن كس كه تو را نخواهد، سبب خواری تو است. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 📒 : فقر و بی نيازی ما پس از عرضه شدن بر خدا آشكار خواهد شد. ❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈ 〰〰〰〰〰〰〰〰 @nahjamira
1_1172410543.mp3
7.12M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام) 🔷سهم : از حکمت ۴۳۶ تا ۴۵۲ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄ @nahjamira
1_1172413793.mp3
4.32M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۴۳۶ تا ۴۵۲ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت 6⃣4⃣ ✅ 💥 معصومه و خدیجه آرام و بی ‌صدا دو طرفم خوابیده بودند. انگشت‌ها را توی گوش‌هایم فرو کردم و زیر پتو خزیدم. هر کاری می‌کردم، خوابم نمی‌برد. نمی‌دانم چقدر گذشت که یک‌دفعه یک نفر پتو را آرام از رویم کشید. سایه‌ای بالای سرم ایستاده بود، با ریش و سبیل سیاه. چراغ که روشن شد، دیدم صمد است. دستم را روی قلبم گذاشتم و گفتم: « ترسیدم. چرا در نزدی؟! » خندید و گفت: « چشمم روشن، حالا از ما می‌ترسی؟! » گفتم: « یک اِهِمی، یک اوهومی، چیزی. زهره‌ترک شدم. » گفت: « خانم! به در زدم، نشنیدی. قفل در را باز کردم، نشنیدی. آمدم تو صدایت کردم، جواب ندادی. چه‌کار کنم. خوب برای خودت راحت گرفته‌ای خوابیده‌ای. »  💥 رفت سراغ بچه‌ها. خم شد و تا می‌توانست بوسشان کرد. نگفتم از سر شب خواب‌های بدی دیدم. نگفتم ترس برم داشته بود و از ترس گوش‌هایم را گرفته بودم و صدایش را نشنیدم. پرسید: « آبگرم‌کن روشن است؟! » بلند شدم و گفتم: « این وقت شب؟! » گفت: « خیلی خاکی و کثیفم. یک ماه می‌شود حمام نکرده‌ام. » رفتم آشپزخانه، آبگرم‌کن را روشن کردم. دنبالم آمد و شروع کرد به تعریف کردن که عراقی‌ها وارد خرمشهر شده‌اند. خرمشهر سقوط کرده. خیلی شهید داده‌ایم. آبادان در محاصره عراقی‌هاست و هر روز زیر توپ و خمپاره است. از بی‌لیاقتی بنی‌صدر گفت و نداشتن اسلحه و مهمات. پرسیدم: « شام خورده‌ای؟! » گفت: « نه، ولی اشتها ندارم. » 💥 کمی از غذای ظهر مانده بود. برایش گرم کردم. سفره را انداختم. یک پیاله ماست و ترشی و یک بشقاب سبزی که عصر صاحب‌خانه آورده بود، گذاشتم توی سفره و غذایش را کشیدم. کمی اشکنه بود. یکی دو قاشق که خورد، چشم‌هایش قرمز شد. گفتم: « داغ است؟! » با سر اشاره کرد که نه و دست از غذا کشید. قاشق را توی کاسه گذاشت و زد زیر گریه. با نگرانی پرسیدم: « چی شده؟! اتفاقی افتاده؟! » باورم نمی‌شد صمد این‌طوری گریه کند. صورتش را گرفته بود توی دست‌هایش و هق‌هق گریه می‌کرد. گفتم: « نصف‌جان شدم. بگو چی شده؟! » گفت: « چطور این غذا از گلویم پایین برود. بچه ها توی مرز گرسنه‌اند. زیر آتش توپ و تانکِ این بعثی‌های از خدا بی‌خبر گیر کرده‌اند. حتی اسلحه برای جنگیدن ندارند. نه چیزی برای خوردن، نه جایی برای خوابیدن. بد وضعی دارند طفلی‌ها. » 💥 دستش را گرفتم و کشیدمش جلو. گفتم: « خودت می‌گویی جنگ است دیگر. چاره‌ای نیست. با گریه کردن تو و غذا نخوردنت آن‌ها سیر می‌شوند یا کار درست می‌شود؟! بیا جلو غذایت را بخور. » خیلی که اصرار کردم، دوباره دست به غدا برد 💥 سعی می‌کردم چیزهایی برایش تعریف کنم تا حواسش از جنگ و منطقه پرت شود. از شیرین کاری‌های خدیجه می‌گفتم. از دندان درآوردن معصومه. از اتفاق‌هایی که این چند وقت برای ما افتاده بود. کم‌کم اشتهایش سر جایش آمد. هر چه بود خورد. از ترشی و ماست گرفته تا همان اشکنه و نان و سبزی توی سفره. 💥 به خنده گفتم: « واقعاً که از جنگ برگشته‌ای. » از ته دل خندید. گفت: « اگر بگویم یک ماه است غذای درست و حسابی نخورده‌ام باورت می‌شود؟! به جان خودت این چند روز آخر را فقط با یک تکه نان و چند تا بیسکویت سَر کردم. » خم شدم سفره را جمع کنم، پیشانی‌ام را بوسید. سرم را پایین انداختم. گفت: « خیلی خوشمزه بود. دست و پنجه‌ات درد نکند. » خندیدم و گفتم: « نوش جانت. خیلی هم تعریفی نبود. تو خیلی گرسنه بودی. » 💥 وقتی بلند شد به حمام برود، تازه درست و حسابی دیدمش. خیلی لاغر شده بود. از پشت خمیده به نظر می‌آمد؛ با موهایی آشفته و خاکی و شانه‌هایی افتاده و تکیده. زیر لب گفتم: « خدایا! یعنی این مرد من است. این صمد است. جنگ چه به سرش آورده... » آرزو کردم: « خدایا! پای جنگ را به خانه‌ی هیچ‌کس باز نکن. » 💥 کمی بعد، صدای شرشر آب حمام و خُرخُر آبی که توی راه‌آب می‌رفت، تنها صدایی بود که به گوش می‌رسید. چراغ آشپزخانه را خاموش کردم. با این‌که نصف‌شب بود. به نظرم آمد خانه مثل اولش شده؛ روشن و گرم و دل‌باز. انگار در و دیوار خانه دوباره به رویم می‌خندید. 🔰ادامه دارد...🔰 @nahjamira
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5859358641932471945.ogg
3.65M
🔊 دیشب تا صبح گریه کردی 👤 حاج‌محمود ◾️ویژه شهادت سلام‌الله‌علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سهم : از حکمت ۴۵۳ تا حکمت ۴۶۶ ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : زبير همواره با ما بود تا آنكه فرزند نامباركش عبدالله پا به جوانی گذاشت. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : فرزند آدم را با فخرفروشی چه كار؟ او كه در آغاز نطفه ای گنديده و در پايان مرداری بدبو است، نه می تواند روزی خويشتن را فراهم كند و نه مرگ را از خود دور نمايد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : (از امام پرسيدند بزرگترين شاعر عرب كيست؟حضرت فرمود:) شاعران در يك وادی روشنی نتاختند تا پايان كار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داوری كرد، پس پادشاه گمراهان بزرگترين شاعر است (امروالقيس، كه كافر و شعر او از همه برتر بود.) ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : آيا آزادمردی نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهایی برای جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : دو گرسنه هرگز سير نشوند، جوينده علم و جوينده مال. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : نشانه ايمان آن است كه راست بگویی آنگاه كه تو را زيان رساند و دروغ نگویی آنگاه که تو را سود دهد و آنكه بيش از مقدار عمل سخن نگویی و چون از ديگران سخن گویی از خدا بترسی. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : تقدير الهی چنان بر محاسبات ما چيره شود كه تدبير، سبب آفت زدگی باشد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : بردباری و درنگ هم آهنگند و نتيجه آن بلندهمتی است. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : غيبت كردن تلاش ناتوان است. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : چه بسا كسانی كه با ستايش ديگران فريب خوردند. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : دنيا برای رسيدن به آخرت آفريده شد، نه برای رسيدن به خود. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : بنی اميه را مهلتی است كه در آن می تازند، پس آنگاه كه ميانشان اختلاف افتد كفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز شوند. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : (حضرت در ستايش انصار فرمود:) به خدا سوگند، آنها اسلام را پروراندند، چونان مادری كه فرزندش را بپروراند، با توانگری ، با دستهای بخشنده و زبانهای برنده و گويا. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : چشم، بند ظرف حوادث است. (این کلام امام از استعاره های شگفت است که نشستگاه را به مشک و چشم را به سربند آن تشبیه کرده است و آنگاه که بند گشوده شود، آنچه در مشک است بیرون ریزد.) ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 〰〰〰〰〰〰〰〰 @nahjamira
1_1173587684.mp3
7.13M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام) 🔷سهم : از حکمت ۴۵۳ تا ۴۶۶ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira
1_1173844656.mp3
3.28M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۴۵۳ تا ۴۶۶ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت 7⃣4⃣ ✅ 💥 فردا صبح، صمد رفت کمی خرید کند. وقتی برگشت، دو سه کیلو گوشت و دو تا مرغ و سبزی و کلی میوه خریده بود. گفتم: « چقدر گوشت! مهمان داریم؟! چه خبر است؟! » گفت: « این بار که بروم، اگر زنده بمانم، تا دو سه ماهی برنمی‌گردم. شاید هم تا عید نیایم. شاید هم تا آخر جنگ. » گفتم: « اِ... همین‌طوری می‌گویی‌ها! شاید جنگ دو سه سالی طول بکشد. » گفت: « نه، خدا نکند. به هر جهت، آن‌جا خیلی بیشتر به من نیاز دارند. اگر به خاطر تو و بچه‌ها نبود، این چند روز هم نمی‌آمدم. » 💥 گوشت‌ها را گذاشتم توی ظرفشویی. شیر آب را باز کردم رویش. دوباره گفتم: « به خدا خیلی گوشت خریدی. بچه‌ها که غذاخور نیستند. می‌ماند من یک نفر. خیلی زیاد است. » رفت توی هال. بچه‌ها را روی پایش نشاند و شروع کرد با آن‌ها بازی کردن. گفتم: « صمد! » از توی هال گفت: « جان صمد! » خنده‌ام گرفت. گفتم: « می‌شود امروز عصر برویم یک جایی. خیلی دلتنگم. دلم پوسید توی این خانه. » زود گفت: « می‌خواهی همین الان جمع کن برویم قایش. » شیر آب را بستم و گوشت‌های لخم و صورتی را توی صافی ریختم. گفتم: « نه... قایش نه... تا پایمان برسد آن‌جا، تو غیبت می‌زند. می‌خواهم برویم یک جایی که فقط من و تو و بچه‌ها باشیم. » 💥 آمد توی آشپزخانه بچه ها را بغل گرفته بود. گفت: « هر چه تو بگویی. کجا برویم؟! » گفتم: « برویم پارک. » پرده‌ی آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و گفت: « هوا سرد است. مثل این‌که نیمه‌ی آبان است‌ها، خانم! بچه‌ها سرما می‌خورند. » گفتم: « درست است نیمه‌ی آبان است؛ اما هوا خوب است. امسال خیلی سرد نشده. » گفت: « قبول. همین بعدازظهر می‌رویم. فقط اگر اجازه می‌دهی، یک تُک پا بروم سپاه و برگردم. کار واجب دارم. » خندیدم و گفتم: « از کی تا به حال برای سپاه رفتن از من اجازه می‌گیری؟! » خندید و گفت: « آخر این چند روز را به خاطر تو مرخصی گرفتم. حق توست. اگر اجازه ندهی، نمی‌روم. » گفتم: « برو، فقط زود برگردی‌ها؛ و گرنه حلال نیست. » 💥 زود خدیجه و معصومه را زمین گذاشت و لباس فرمش را پوشید. بچه‌ها پشت سرش می‌رفتند و گریه می‌کردند. بچه‌ها را گرفتم. سر پله خم شده بود و داشت بند پوتین‌هایش را می‌بست. پرسیدم: « ناهار چی درست کنم؟! » بند پوتین‌هایش را بسته بود و داشت از پله‌ها پایین می‌رفت. گفت: « آبگوشت. » 💥 آمدم اول به بچه‌ها رسیدم. تر و خشکشان کردم. چیزی دادم خوردند و کمی اسباب‌بازی ریختم جلویشان و رفتم پی کارم. گوشت‌ها را خرد کردم. آبگوشت را بار گذاشتم و مشغول پاک کردن سبزی‌ها شدم. » 💥 ساعت دوازده و نیم بود. همه‌ی کارهایم را انجام داده بودم. غذا هم آماده بود. بوی آبگوشتِ لیمو عمانی خانه را پر کرده بود. سفره را باز کردم. ماست و ترشی و سبزی را توی سفره چیدم. بچه‌ها گرسنه بودند. کمی آبگوشت تریت کردم و بهشان دادم. سیر شدند، رفتند گوشه‌ی اتاق و سرگرم بازی با اسباب‌بازی‌هایشان شدند. 💥 کنار سفره دراز کشیدم و چشم دوختم به در. ساعت نزدیک دو بود و صمد نیامده بود. یک‌باره با صدای معصومه از خواب پریدم. ساعت سه بعدازظهر بود. کنار سفره خوابم برده بود. بچه‌ها دعوایشان شده بود و گریه می‌کردند. کاسه‌های ترشی و ماست و سبزی ریخته بود وسط سفره. عصبانی شدم؛ اما بچه بودند و عقلشان به این چیزها نمی‌رسید. 💥 سفره را جمع کردم و بردم توی آشپزخانه. بعد بچه‌ها را بردم دست و صورتشان را شستم. لباس‌هایشان را که بوی ترشی و ماست گرفته بود، عوض کردم. معصومه را شیر دادم و خواباندم. خدیجه هم کمی غذا خورد و گوشه‌ای خوابش برد. جایشان را انداختم و پتو رویشان کشیدم و رفتم دنبال کارم. سفره را شستم. برای شام کتلت درست کردم. هوا کم‌کم تاریک می‌شد. داشتم با خودم تمرین می‌کردم که صمد آمد بهش چه بگویم. از دستش عصبی بودم. باید حرف‌هایم را می‌زدم. 🔰ادامه دارد...🔰 @nahjamira
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️حضرت امام على عليه السلام: مَن أجهَدَ نَفسَهُ في إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نفسَهُ في لَذّاتِها شَقِيَ و بَعُدَ؛ هركه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افكند، خوشبخت شود و هركه آن را با لذّتهايش واگذارد، بدبخت گردد و (از درگاه حقّ) دور شود. عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص445 ، ح 7821 ، 7822 ═══✼🍃💖🍃✼══ 🌹کــانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
20.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
❤️حضرت امام على عليه السلام: كَثرَةُ الدَّينِ تُصَيِّرُ الصادِقَ كاذِباً و المُنجِزَ مُخْلِفاً بدهكارى زياد، راستگو را دروغگو مى كند و خوش قول را بد قول! ميزان الحكمه، جلد ۴، صفحه ۲۰۸   ═══✼🍃💖🍃✼══ 🌹کــانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
30.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
25.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🏴 علی جان! خودت مرا غسل بده! 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
Sharhe Hadithe Meraj, 1400.11.22.mp3
25.14M
🔸شرح‌حدیث‌معراج (عامل به مرضی خداوند مورد آمرزش واقع میشود) 🔹استاد وطن خواه کانال 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 در آخرالزمان این سه دعا را ... 🔹آیت الله ناصری کانال 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
❓ سؤال: لطفاً دستورات عملی بدهید تا عمل نمایم و به لطف الهی به درجات عالیه نائل شوم؟ ✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: [از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روایت شده است:] «أَلا أُخْبِرُکمْ [أُنَبؤُکمْ] بِدآئِکمْ مِنْ دَوآئِکمْ؟ دَآؤُکـمُ الذنُـوبُ، وَ دَوآؤُکـمُ الإِسْتِغْفارُ؛ آیا درد و درمان شما را به شما خبر ندهم؟ درد شما گناهان، و دوا و درمانتان استغفار است». کلمه «أستغفرالله» را تا می‌توانید از روی اعتقاد کامل، صمیمانه، با التزام [پایبندی] به لوازم حقیقیه معلومه‌اش، تکرار نمایید.[١] 🔻 پی‌نوشت: ١. حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره در جای دیگر فرموده‌اند: اگر مبتلا [به بلیات] هستیم، باید بدانیم که استغفار برای [رفع] همۀ بلیات است؛ اما به شرط اینکه استفغارِ صادقانه و قلبی باشد؛ نه فقط همین [گفتن] کلمه «أستغفر الله» باشد. کانال 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
🗨 توییت فرزند شهید همت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🥀💔🥀💔🥀💔🥀 ☑️ 📢هنوزم‌‌ بࢪا؎ِ یارے صداتون‌ میڪنہ‌ مردم...‼️ حضرت‌ ولیعصر ارواحنافداه، در یڪی‌ از تشرفات پس‌ از گلایہ‌‌ و شِڪوه‌ از وضعیت‌ حجاب‌ و فرهنگ‌ فرمودند: ❗️ در جا؎ِ دیگر، حضرت‌ زهرا«س» خطاب‌ بہ علامہ‌ میرجہانے ڪہ‌‌ پرسیده‌ بود: احوال‌ شما چطور است؟ فرموده‌ بودند: این‌ شعر فارسے را حضرت‌ زهرا«س» در مظلومیت‌ خود و فرزندش، مہدے«عج» خوانده‌ و از طریق‌‌ علامہ‌‌ سید محمد حسین‌ میرجہانے‌ طباطبایـے بہ‌ ما رسانده‌اند تا ما شاید تڪانی‌ بخوریم‌ و از‌ خواب‌ِ غفلت‌ بیدار شویم‼️ 📚منبع: دردل‌امام‌زمان«ع»،صفحہ۸۸ ذڪرهاےِمعنوی‌،صفحہ۲۰۰ شیفتگان‌حضرت‌مہدے«عج»،جلد۱،صفحہ‌۱٦ 👇✍پےنوشت: 🔴حضرت‌ِ مادر، هنوز هم‌ بࢪا؎ِ یاࢪے فرزندش‌ صدایمان‌ میزند‼️ و این‌ یعنی، مادر هنوز هم‌ چشم‌ اُمیدش‌ بہ‌ ماست‼️ و از ما نااُمید نشده... و بہ‌ یقین، ما توانایی‌ یاࢪ؎ِ را داریم، چون‌ دعا؎ِ خیر مادر پشت‌ سرِ ماست... 📣حواسمان‌ باشد! نڪند از یاࢪ؎ِ ولیعصر«عج» غافل‌ شویم و اُمید‌ مادر را نااُمید‌ ڪنیم...‼️ 🏴 ؟؟ 💔🥀💔🥀💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سهم : از حکمت ۴۶۷ تا حکمت ۴۸۰ ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : وصف یکی از رهبران الهی: بر آنان فرمانروایی حاكم شد، كه كارها را بپا داشت و استقامت ورزيد تا دين استوار شد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : مردم را روزگاری دشوار در پيش است كه توانگر اموال خود را سخت نگه دارد، كه به اين بخل ورزی فرمان داده نشده است، خدای سبحان فرمود: «بخشش ميان خود را فراموش نكنيد.» بدان در آن روزگار، بلندمقام و نيكان خوار گردند و با درماندگان به ناچاری خريد و فروش می كنند در حالیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از معامله با درماندگان نهی فرمود. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : دو كس نسبت به من هلاك می گردند؛ دوستی كه زياده روی كند و دروغ پردازی كه به راستی سخن نگويد. (اين كلام مانند سخن ديگری است كه فرمود:) دو تن نسبت به من هلاك گردند، دوستی كه از حد گذراند، و دشمنی كه بيهوده سخن گويد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : (از امام علیه السلام نسبت به توحيد و عدل پرسيدند فرمود:) توحيد آن است كه خدا را در وهم نياوری و عدل آن است كه او را متهم نسازی. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : در آنجا كه بايد سخن گفت، خاموشی سودی ندارد و آنجا كه بايد خاموش ماند سخن گفتن ناآگاهانه خيری نخواهد داشت. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : (در دعا به هنگام طلب باران فرمود:) خدايا! ما را با ابرهای رام سيراب كن، نه ابرهای سركش. (اين كلمات از فصيح ترين و شگفتی آورترين كلمات اديبانه است كه ابرهای سركش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه كرد كه بار از پشت می افكنند و سواری نمی دهند و ابرهای رام به شتران رام تشبيه كرد كه به راحتی شير داده و سواری می دهند.) ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : (به امام گفتند :چه می شد موی خود را رنگ می كردی؟ فرمود:) رنگ كردن مو، زینت و آرايش است، امّا ما در عزای پيامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) به سر می بريم. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : پاداش مجاهد شهيد در راه خدا بزرگتر از پاداش عفيف پاكدامنی نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد، همانا عفيف پاكدامن فرشته ای از فرشته هاست. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : قناعت مالی است كه پايان نمی پذيرد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : (چون زياد بن ابيه را به جای عبدالله بن عباس، به فارس و شهرهای پيرامون آن فرستاد، او را در دستورالعمل طولانی از گرفتن ماليات نابه هنگام نهی فرمود:) عدالت را بگستران و از ستمكاری پرهيز كن كه ستم رعيت را به آوارگی كشاند و بيدادگری به مبارزه و شمشير می انجامد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : سخت ترين گناهان، گناهی است كه گناهكار آن را سبك شمارد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آنكه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : بدترين دوست آنكه برای او به رنج و زحمت افتی. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : وقتی مؤمن برادرش را به خشم آورد، به يقين از او جدا شده است. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 〰〰〰〰〰〰〰〰 @nahjamira
1_1175152307.mp3
2.82M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۴۶۷ تا ۴۸۰ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira