eitaa logo
نهج البلاغه 📜
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
591 ویدیو
27 فایل
📍مطالعه ترتیبی کتاب ارزشمند نهج البلاغة 🖇به همراه شرح مختصر ارتباط با ادمین 👇 Yazahra256 کپی آزاد به شرط: _ 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سهم : از حکمت ۴۵۳ تا حکمت ۴۶۶ ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : زبير همواره با ما بود تا آنكه فرزند نامباركش عبدالله پا به جوانی گذاشت. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : فرزند آدم را با فخرفروشی چه كار؟ او كه در آغاز نطفه ای گنديده و در پايان مرداری بدبو است، نه می تواند روزی خويشتن را فراهم كند و نه مرگ را از خود دور نمايد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : (از امام پرسيدند بزرگترين شاعر عرب كيست؟حضرت فرمود:) شاعران در يك وادی روشنی نتاختند تا پايان كار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داوری كرد، پس پادشاه گمراهان بزرگترين شاعر است (امروالقيس، كه كافر و شعر او از همه برتر بود.) ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : آيا آزادمردی نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهایی برای جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : دو گرسنه هرگز سير نشوند، جوينده علم و جوينده مال. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : نشانه ايمان آن است كه راست بگویی آنگاه كه تو را زيان رساند و دروغ نگویی آنگاه که تو را سود دهد و آنكه بيش از مقدار عمل سخن نگویی و چون از ديگران سخن گویی از خدا بترسی. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : تقدير الهی چنان بر محاسبات ما چيره شود كه تدبير، سبب آفت زدگی باشد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : بردباری و درنگ هم آهنگند و نتيجه آن بلندهمتی است. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : غيبت كردن تلاش ناتوان است. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : چه بسا كسانی كه با ستايش ديگران فريب خوردند. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : دنيا برای رسيدن به آخرت آفريده شد، نه برای رسيدن به خود. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : بنی اميه را مهلتی است كه در آن می تازند، پس آنگاه كه ميانشان اختلاف افتد كفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز شوند. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : (حضرت در ستايش انصار فرمود:) به خدا سوگند، آنها اسلام را پروراندند، چونان مادری كه فرزندش را بپروراند، با توانگری ، با دستهای بخشنده و زبانهای برنده و گويا. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📒 : چشم، بند ظرف حوادث است. (این کلام امام از استعاره های شگفت است که نشستگاه را به مشک و چشم را به سربند آن تشبیه کرده است و آنگاه که بند گشوده شود، آنچه در مشک است بیرون ریزد.) ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 〰〰〰〰〰〰〰〰 @nahjamira
1_1173587684.mp3
7.13M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام) 🔷سهم : از حکمت ۴۵۳ تا ۴۶۶ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira
1_1173844656.mp3
3.28M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۴۵۳ تا ۴۶۶ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت 7⃣4⃣ ✅ 💥 فردا صبح، صمد رفت کمی خرید کند. وقتی برگشت، دو سه کیلو گوشت و دو تا مرغ و سبزی و کلی میوه خریده بود. گفتم: « چقدر گوشت! مهمان داریم؟! چه خبر است؟! » گفت: « این بار که بروم، اگر زنده بمانم، تا دو سه ماهی برنمی‌گردم. شاید هم تا عید نیایم. شاید هم تا آخر جنگ. » گفتم: « اِ... همین‌طوری می‌گویی‌ها! شاید جنگ دو سه سالی طول بکشد. » گفت: « نه، خدا نکند. به هر جهت، آن‌جا خیلی بیشتر به من نیاز دارند. اگر به خاطر تو و بچه‌ها نبود، این چند روز هم نمی‌آمدم. » 💥 گوشت‌ها را گذاشتم توی ظرفشویی. شیر آب را باز کردم رویش. دوباره گفتم: « به خدا خیلی گوشت خریدی. بچه‌ها که غذاخور نیستند. می‌ماند من یک نفر. خیلی زیاد است. » رفت توی هال. بچه‌ها را روی پایش نشاند و شروع کرد با آن‌ها بازی کردن. گفتم: « صمد! » از توی هال گفت: « جان صمد! » خنده‌ام گرفت. گفتم: « می‌شود امروز عصر برویم یک جایی. خیلی دلتنگم. دلم پوسید توی این خانه. » زود گفت: « می‌خواهی همین الان جمع کن برویم قایش. » شیر آب را بستم و گوشت‌های لخم و صورتی را توی صافی ریختم. گفتم: « نه... قایش نه... تا پایمان برسد آن‌جا، تو غیبت می‌زند. می‌خواهم برویم یک جایی که فقط من و تو و بچه‌ها باشیم. » 💥 آمد توی آشپزخانه بچه ها را بغل گرفته بود. گفت: « هر چه تو بگویی. کجا برویم؟! » گفتم: « برویم پارک. » پرده‌ی آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و گفت: « هوا سرد است. مثل این‌که نیمه‌ی آبان است‌ها، خانم! بچه‌ها سرما می‌خورند. » گفتم: « درست است نیمه‌ی آبان است؛ اما هوا خوب است. امسال خیلی سرد نشده. » گفت: « قبول. همین بعدازظهر می‌رویم. فقط اگر اجازه می‌دهی، یک تُک پا بروم سپاه و برگردم. کار واجب دارم. » خندیدم و گفتم: « از کی تا به حال برای سپاه رفتن از من اجازه می‌گیری؟! » خندید و گفت: « آخر این چند روز را به خاطر تو مرخصی گرفتم. حق توست. اگر اجازه ندهی، نمی‌روم. » گفتم: « برو، فقط زود برگردی‌ها؛ و گرنه حلال نیست. » 💥 زود خدیجه و معصومه را زمین گذاشت و لباس فرمش را پوشید. بچه‌ها پشت سرش می‌رفتند و گریه می‌کردند. بچه‌ها را گرفتم. سر پله خم شده بود و داشت بند پوتین‌هایش را می‌بست. پرسیدم: « ناهار چی درست کنم؟! » بند پوتین‌هایش را بسته بود و داشت از پله‌ها پایین می‌رفت. گفت: « آبگوشت. » 💥 آمدم اول به بچه‌ها رسیدم. تر و خشکشان کردم. چیزی دادم خوردند و کمی اسباب‌بازی ریختم جلویشان و رفتم پی کارم. گوشت‌ها را خرد کردم. آبگوشت را بار گذاشتم و مشغول پاک کردن سبزی‌ها شدم. » 💥 ساعت دوازده و نیم بود. همه‌ی کارهایم را انجام داده بودم. غذا هم آماده بود. بوی آبگوشتِ لیمو عمانی خانه را پر کرده بود. سفره را باز کردم. ماست و ترشی و سبزی را توی سفره چیدم. بچه‌ها گرسنه بودند. کمی آبگوشت تریت کردم و بهشان دادم. سیر شدند، رفتند گوشه‌ی اتاق و سرگرم بازی با اسباب‌بازی‌هایشان شدند. 💥 کنار سفره دراز کشیدم و چشم دوختم به در. ساعت نزدیک دو بود و صمد نیامده بود. یک‌باره با صدای معصومه از خواب پریدم. ساعت سه بعدازظهر بود. کنار سفره خوابم برده بود. بچه‌ها دعوایشان شده بود و گریه می‌کردند. کاسه‌های ترشی و ماست و سبزی ریخته بود وسط سفره. عصبانی شدم؛ اما بچه بودند و عقلشان به این چیزها نمی‌رسید. 💥 سفره را جمع کردم و بردم توی آشپزخانه. بعد بچه‌ها را بردم دست و صورتشان را شستم. لباس‌هایشان را که بوی ترشی و ماست گرفته بود، عوض کردم. معصومه را شیر دادم و خواباندم. خدیجه هم کمی غذا خورد و گوشه‌ای خوابش برد. جایشان را انداختم و پتو رویشان کشیدم و رفتم دنبال کارم. سفره را شستم. برای شام کتلت درست کردم. هوا کم‌کم تاریک می‌شد. داشتم با خودم تمرین می‌کردم که صمد آمد بهش چه بگویم. از دستش عصبی بودم. باید حرف‌هایم را می‌زدم. 🔰ادامه دارد...🔰 @nahjamira
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️حضرت امام على عليه السلام: مَن أجهَدَ نَفسَهُ في إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نفسَهُ في لَذّاتِها شَقِيَ و بَعُدَ؛ هركه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افكند، خوشبخت شود و هركه آن را با لذّتهايش واگذارد، بدبخت گردد و (از درگاه حقّ) دور شود. عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص445 ، ح 7821 ، 7822 ═══✼🍃💖🍃✼══ 🌹کــانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
❤️حضرت امام على عليه السلام: كَثرَةُ الدَّينِ تُصَيِّرُ الصادِقَ كاذِباً و المُنجِزَ مُخْلِفاً بدهكارى زياد، راستگو را دروغگو مى كند و خوش قول را بد قول! ميزان الحكمه، جلد ۴، صفحه ۲۰۸   ═══✼🍃💖🍃✼══ 🌹کــانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
30.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🏴 علی جان! خودت مرا غسل بده! 🎞 (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ 🏴کــانال درس اخلاق ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔 @dars_akhlaq
Sharhe Hadithe Meraj, 1400.11.22.mp3
25.14M
🔸شرح‌حدیث‌معراج (عامل به مرضی خداوند مورد آمرزش واقع میشود) 🔹استاد وطن خواه کانال 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 در آخرالزمان این سه دعا را ... 🔹آیت الله ناصری کانال 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
❓ سؤال: لطفاً دستورات عملی بدهید تا عمل نمایم و به لطف الهی به درجات عالیه نائل شوم؟ ✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: [از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روایت شده است:] «أَلا أُخْبِرُکمْ [أُنَبؤُکمْ] بِدآئِکمْ مِنْ دَوآئِکمْ؟ دَآؤُکـمُ الذنُـوبُ، وَ دَوآؤُکـمُ الإِسْتِغْفارُ؛ آیا درد و درمان شما را به شما خبر ندهم؟ درد شما گناهان، و دوا و درمانتان استغفار است». کلمه «أستغفرالله» را تا می‌توانید از روی اعتقاد کامل، صمیمانه، با التزام [پایبندی] به لوازم حقیقیه معلومه‌اش، تکرار نمایید.[١] 🔻 پی‌نوشت: ١. حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره در جای دیگر فرموده‌اند: اگر مبتلا [به بلیات] هستیم، باید بدانیم که استغفار برای [رفع] همۀ بلیات است؛ اما به شرط اینکه استفغارِ صادقانه و قلبی باشد؛ نه فقط همین [گفتن] کلمه «أستغفر الله» باشد. کانال 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
🗨 توییت فرزند شهید همت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🥀💔🥀💔🥀💔🥀 ☑️ 📢هنوزم‌‌ بࢪا؎ِ یارے صداتون‌ میڪنہ‌ مردم...‼️ حضرت‌ ولیعصر ارواحنافداه، در یڪی‌ از تشرفات پس‌ از گلایہ‌‌ و شِڪوه‌ از وضعیت‌ حجاب‌ و فرهنگ‌ فرمودند: ❗️ در جا؎ِ دیگر، حضرت‌ زهرا«س» خطاب‌ بہ علامہ‌ میرجہانے ڪہ‌‌ پرسیده‌ بود: احوال‌ شما چطور است؟ فرموده‌ بودند: این‌ شعر فارسے را حضرت‌ زهرا«س» در مظلومیت‌ خود و فرزندش، مہدے«عج» خوانده‌ و از طریق‌‌ علامہ‌‌ سید محمد حسین‌ میرجہانے‌ طباطبایـے بہ‌ ما رسانده‌اند تا ما شاید تڪانی‌ بخوریم‌ و از‌ خواب‌ِ غفلت‌ بیدار شویم‼️ 📚منبع: دردل‌امام‌زمان«ع»،صفحہ۸۸ ذڪرهاےِمعنوی‌،صفحہ۲۰۰ شیفتگان‌حضرت‌مہدے«عج»،جلد۱،صفحہ‌۱٦ 👇✍پےنوشت: 🔴حضرت‌ِ مادر، هنوز هم‌ بࢪا؎ِ یاࢪے فرزندش‌ صدایمان‌ میزند‼️ و این‌ یعنی، مادر هنوز هم‌ چشم‌ اُمیدش‌ بہ‌ ماست‼️ و از ما نااُمید نشده... و بہ‌ یقین، ما توانایی‌ یاࢪ؎ِ را داریم، چون‌ دعا؎ِ خیر مادر پشت‌ سرِ ماست... 📣حواسمان‌ باشد! نڪند از یاࢪ؎ِ ولیعصر«عج» غافل‌ شویم و اُمید‌ مادر را نااُمید‌ ڪنیم...‼️ 🏴 ؟؟ 💔🥀💔🥀💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سهم : از حکمت ۴۶۷ تا حکمت ۴۸۰ ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : وصف یکی از رهبران الهی: بر آنان فرمانروایی حاكم شد، كه كارها را بپا داشت و استقامت ورزيد تا دين استوار شد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : مردم را روزگاری دشوار در پيش است كه توانگر اموال خود را سخت نگه دارد، كه به اين بخل ورزی فرمان داده نشده است، خدای سبحان فرمود: «بخشش ميان خود را فراموش نكنيد.» بدان در آن روزگار، بلندمقام و نيكان خوار گردند و با درماندگان به ناچاری خريد و فروش می كنند در حالیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از معامله با درماندگان نهی فرمود. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : دو كس نسبت به من هلاك می گردند؛ دوستی كه زياده روی كند و دروغ پردازی كه به راستی سخن نگويد. (اين كلام مانند سخن ديگری است كه فرمود:) دو تن نسبت به من هلاك گردند، دوستی كه از حد گذراند، و دشمنی كه بيهوده سخن گويد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : (از امام علیه السلام نسبت به توحيد و عدل پرسيدند فرمود:) توحيد آن است كه خدا را در وهم نياوری و عدل آن است كه او را متهم نسازی. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : در آنجا كه بايد سخن گفت، خاموشی سودی ندارد و آنجا كه بايد خاموش ماند سخن گفتن ناآگاهانه خيری نخواهد داشت. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : (در دعا به هنگام طلب باران فرمود:) خدايا! ما را با ابرهای رام سيراب كن، نه ابرهای سركش. (اين كلمات از فصيح ترين و شگفتی آورترين كلمات اديبانه است كه ابرهای سركش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه كرد كه بار از پشت می افكنند و سواری نمی دهند و ابرهای رام به شتران رام تشبيه كرد كه به راحتی شير داده و سواری می دهند.) ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : (به امام گفتند :چه می شد موی خود را رنگ می كردی؟ فرمود:) رنگ كردن مو، زینت و آرايش است، امّا ما در عزای پيامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) به سر می بريم. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : پاداش مجاهد شهيد در راه خدا بزرگتر از پاداش عفيف پاكدامنی نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد، همانا عفيف پاكدامن فرشته ای از فرشته هاست. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : قناعت مالی است كه پايان نمی پذيرد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : (چون زياد بن ابيه را به جای عبدالله بن عباس، به فارس و شهرهای پيرامون آن فرستاد، او را در دستورالعمل طولانی از گرفتن ماليات نابه هنگام نهی فرمود:) عدالت را بگستران و از ستمكاری پرهيز كن كه ستم رعيت را به آوارگی كشاند و بيدادگری به مبارزه و شمشير می انجامد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : سخت ترين گناهان، گناهی است كه گناهكار آن را سبك شمارد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آنكه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : بدترين دوست آنكه برای او به رنج و زحمت افتی. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📒 : وقتی مؤمن برادرش را به خشم آورد، به يقين از او جدا شده است. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 〰〰〰〰〰〰〰〰 @nahjamira
1_1175152307.mp3
2.82M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۴۶۷ تا ۴۸۰ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira
1_1175148478.mp3
8.98M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام) 🔷سهم : از حکمت ۴۶۷ تا ۴۸۰ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ @nahjamira
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت 8⃣4⃣ ✅ 💥 صدای در که آمد، بچه‌ها از خواب بیدار شدند و دویدند جلوی راه صمد. هر دویشان را بغل کرد و آمد توی آشپزخانه. یک کیسه‌ی نایلونی کوچک دستش بود. سلام داد. سرسنگین جوابش را دادم. نایلون را گرفت طرفم و گفت: « این را بگیر دستم خسته شد. » تند و تند بچه‌ها را می‌بوسید و قربان صدقه‌شان می‌رفت. مثلاً با او قهر بودم. گفتم: « بگذارش روی کابینت. » گفت: « نه، نمی‌شود باید از دستم بگیری. » 💥 با اکراه کیسه‌ی نایلون را گرفتم. یکی روسری بنفش در آن بود؛ روسری پشمی بزرگی که به تازگی مد شده بود. با بته‌جقه‌های درشت. اول به روی خودم نیاوردم؛ اما یک‌دفعه یاد حرف شینا افتادم. همیشه می‌گفت: « مردتان هر چیزی برایتان خرید، بگویید دستت درد نکند. چرا زحمت کشیدی. حتی اگر از آن بدتان آمد و باب دلتان نبود. » بی‌اختیار گفتم: « چرا زحمت کشیدی. این‌ها گران است. » 💥 روسری را روی سرم انداختم. خندید و گفت: « چقدر بهت می‌آید. چقدر قشنگ شدی. » پاک یادم رفت توپم از دستش پر بود و قصد داشتم حسابی باهاش دعوا کنم. گفت: « آماده‌ای برویم؟! » گفتم: « کجا؟! » گفت: « پارک دیگر. » گفتم: « الان! زحمت کشیدی. دارد شب می‌شود. » گفت: « قدم! جان من اذیت نکن. اوقات تلخی می‌شود‌ها! فردا که بروم، دلت می‌سوزد. » 💥 دیگر چیزی نگفتم. کتلت‌ها را توی ظرف درداری ریختم. سبزی و ترشی و سفره و نان و فلاسک هم برداشتم و همه را گذاشتم توی یک زنبیل بزرگ. لباس‌هایم را پوشیدم و روسری را سرم کردم. جلوی آینه ایستادم و خودم را برانداز کردم. صمد راست می‌گفت، روسری خیلی بهم می‌آمد. گفتم: « دستت درد نکند. چیز خوبی خریدی. گرم و بزرگ است. » داشت لباس‌های بچه‌ها را می‌پوشاند. گفت: « عمداً این‌طور بزرگ خریدم. چند وقت دیگر هوا که سرد شد، سر و گوشت را درست و حسابی می‌گیرد. » 💥 قرار بود دوستش، که دکتر داروساز بود، بیاید دنبالمان. آن‌ها ماشین داشتند. کمی بعد آمدند. سوار ماشین آن‌ها شدیم و رفتیم بیرون شهر. ماشین خیلی رفت، تا رسید جلوی در پادگان قهرمان. صمد پیاده شد، رفت توی دژبانی. خانم دکتر معصومه را بغل کرده بود. خیلی پی دلش بالا می‌رفت. چند سالی بود ازدواج کرده بودند، اما بچه‌دار نمی‌شدند. دیگر هوا کاملاً تاریک شده بود که اجازه دادند توی پادگان برویم. کمی گشتیم تا زیر چند درخت تبریزی کهن‌سال جایی پیدا کردیم و زیراندازها را انداختیم و نشستیم. چند تیر برق آن دور و بر بود که آن‌جا را روشن کرده بود. 💥 پاییز بود و برگ‌های خشک و زرد روی زمین ریخته بود. باد می‌وزید و شاخه‌های درختان را تکان می‌داد. هوا سرد بود. خانم دکتر بچه‌‌ها را زیر چادرش گرفت. فلاسک را آوردم و چای ریختم که یک‌دفعه برق رفت و همه جا تاریک شد. صمد گفت: « بسم‌اللّه. فکر کنم وضعیت قرمز شد. » 💥 توی آن تاریکی، چشم چشم را نمی‌دید. کمی منتظر شدیم؛ اما نه صدای پدافند هوایی می‌آمد  و نه صدای آژیر وضعیت قرمز. صمد چراغ‌قوه‌اش را آورد و روشن کرد و گذاشت وسط زیرانداز. چای‌ها را برداشتیم که بخوریم. به همین زودی سرد شده بود. باد لای درخت‌ها افتاده بود. زوزه می‌کشید و برگ‌های باقی‌مانده را به اطراف می‌برد. صدای خش‌خش برگ‌هایی، که دور و برمان بودند، آدم را به وحشت می‌انداخت. آهسته به صمد گفتم: « بلند شو برویم. توی این تاریکی جَک و جانوری نیاید سراغمان. » صمد گفت: « از این حرف‌ها نزنی پیش آقای دکتر، خجالت می‌کشم. ببین خانم دکتر چه راحت نشسته و با بچه‌ها بازی می‌کند. مثلاً تو بچه‌ی کوه و کمری. » 💥 دور و برمان خلوت بود. پرنده پر نمی‌زد. گاهی صدای زوزه‌ی سگ یا شغالی از دور می‌آمد. باد می‌وزید و برق هم که رفته بود. ما حتی یک‌دیگر را درست و حسابی نمی‌دیدیم. کورمال‌کورمال شام را آوردیم. با کمک هم سفره را چیدیم. خدیجه کنارم نشسته بود و معصومه هم بغل خانم دکتر بود. خدیجه از سرما می‌لرزید. هیچ نفهمیدم شام را چطور خوردیم. توی دلم دعادعا می‌کردم‌ زودتر بلند شویم برویم؛ اما تازه مردها تعریفشان گل کرده بود. خانم دکتر هم عین خیالش نبود.  با حوصله و آرام‌آرام برای من تعریف می‌کرد. 💥 هر کاری می‌کردم، نمی‌توانستم حواسم را جمع کنم. فکر می‌کردم الان از پشت درخت‌ها سگ یا گرگی بیرون می‌آید و به ما حمله می‌کند. از طرفی منطقه نظامی بود و اگر وضعیت قرمز می‌شد، خطرش از جاهای دیگر بیشتر بود. از سرما دندان‌هایم به‌هم می‌خورد. بالاخره مردها رضایت دادند. وسایلمان را جمع کردیم و سوار ماشین شدیم. آن‌موقع بود که تازه نفس راحتی کشیدم و گرم صحبت با خانم دکتر شدم. 🔰ادامه دارد....🔰 @nahjamira
🔸إِنَّ لَکُمْ نِهَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَايَتِکُمْ»، وَ إِنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ، وَ إِنَّ لِلاِْسْلاَمِ غَايَةً فَانْتَهُوا إِلى غَايَتِهِ 🔴براى شما پايان و مقصدى است ; خود را به آن برسانيد و براى شما نشانه اى قرار داده شده; به وسيله آن راه را پيدا کنيد و اسلام هدفى دارد به هدف آن برسيد» 🖊در اين عبارت به نکته مهمى اشاره مى کند و آن هدفدار بودن زندگى انسان و همچنين هدفمند بودن برنامه هاى دينى است. خداوند ما را بيهوده نيافريد و برنامه هاى تشريعى الهى يقيناً مقصد مهمى را دنبال مى کند و آن، سعادت انسان در دنيا و آخرت است. 📘
💢پاکسازى روح و جان از رذايل اخلاقى ⚪️ثُمَّ إِيَّاكُمْ وَ تَهْزِيعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِيفَهَا وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ 💠سپس مواظب باشید كه اخلاق نیكو را در هم نشكنید و به رفتار ناپسند مبدل نسازید، زبان و دل را هماهنگ كنید، مرد باید زبانش را حفظ كند، زیرا همانا این زبان سركش، صاحب خود را به هلاكت می اندازد. 📘
🔴فَإِذَا تَفَکرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حـَالَیهِمْ فـَالْزَمُوا کلَّ أَمـْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بـِهِ شـَأْنَهُمْ...وَ وَصَلَتِ الْکرَامَةُ عَلَیهِ حـَبْلَهُمْ مـِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَیهَا وَ التَّوَاصِی بِهَا»؛ 💠پس آن گاه که در زندگی گذشتگان مطالعه و انـدیشه مـی کنید، عهده دار چیزی باشید که عامل عزّت آنـان بـود...که از تفرقه و جـدایی اجـتناب کردنـد، و بر وحدت و همدلی هـمت گماشتند، و یکدیگر را به وحدت واداشته به آن سفارش کردند». 📘
۲۰۷ ❣امیر المومنین علیه السلام می فرماید: ✨إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ; فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْم إِلاَّ أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ 💠«اگر حليم و بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار كن زيرا كمتر شده است كسى خود را شبيه قومى كند و سرانجام از آنان نشود» ✍ امام عليه السلام در اين كلام، راه رسيدن به اين خلق از اخلاق فضيله را بيان مى كند كه چون افرادى داراى اين صفت نيستند خود را وادار به آن كنند; مثلاً حادثه خشم آورى واقع مى شود و انسان عصبانى مى گردد و از درون مى جوشد و مى خروشد; ولى خودش را كنترل كند و قيافه اى همچون حليمان و بردباران به خود بگيرد. اين كار در نخستين بار ممكن است بسيار مشكل باشد ولى هرچه تكرار شود آسان تر مى گردد تا زمانى كه انسان به آن عادت مى كند و تبديل به حالت و سپس تبديل به ملكه مى شود. البته تمام صفات فضيله را مى توان از اين راه به دست آورد ✔️راه ديگر براى تحصيل اين صفت مهم اخلاقى، مطالعه حالات علما و پيشوايان بزرگ مخصوصاً رسول اكرم و ائمه معصومين(عليهم السلام) است كه آنها چقدر در برابر افراد جسور حليم و بردبار بوده اند. ═══✙❆♡❆✙═══ 💝