🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۷ 🔵مشکل درک قضا فضا و قدر(اعتقادی) 🔹وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِيق
.
🌿شرح و تفسير حکمت ۲۸۷ نهج البلاغه
⚫️راه پر پيچ وخم و ظلمانى
امام علیه السلام در اين كلام حكيمانه به يكى از مسائل مهم عقيدتى يعنى مسئله قضا و قدر در پاسخ كسى كه از اين مسئله پرسيد اشاره كرده، مى فرمايد: «اين راه تاريكى است در آن گام ننهيد و درياى ژرفى است در آن وارد نشويد و راز پنهان الهى است، براى گشودن آن خود را به زحمت نيفكنيد»؛ (وَسُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فقال علیه السلام: طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُكُوهُ، وَبَحْرٌ عَمِيقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ، وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ). مسئله قضا و قدر و جبر و تفويض از بزرگترين و پيچيده ترين مسائلى است كه از هزاران سال پيش مورد توجه انسانها بوده و دانشمندان و فلاسفه ومتكلمان در اين زمينه سخن بسيار گفته اند. گروهى به دلايل مختلف گرايش به سوى جبر و قضا و قدر جبرى پيدا كرده اند. به گمان اينكه اعتقاد به اختيار انسان با توحيد افعالى خداوند سازگار نيست و يا به تصور اينكه قانون عليت، اختيار را نفى مى كند و يا به انگيزه هاى سياسى و روانى، انسان را در كارهايش مجبور و مسلوب الاختيار دانسته اند. اين در حالى است كه انكار اختيار، نه تنها انسان را تبديل به ابزارى فاقد اراده و ارزش مى كند بلكه تمام مسائل تربيتى را زير سؤال مى برد و دعوت انبيا ونزول كتابهاى آسمانى و تكليف و آزمايش الهى و ثواب و عقاب و جنت ونار، همه بيهوده خواهد بود. البته فلاسفه و عالمان بايد از طرق استدلالى، مشكلات جبر را حل كنند وازنظر ما كاملاً حل شده است كه شرح آن ذيل حكمت 78 آمد و از آن مشروح تر در تفسير نمونه و كتاب انوارالاصول آمده است؛ ولى توده مردم براى اينكه به گمراهى نيفتند بايد در اين مسئله به همان استدلالات ساده قناعت كنند و به گفته شاعر : اين كه گويى اين كنم يا آن كنم خود دليل اختيار است اى صنم دليل اختيار را تصميم گيرى هاى مختلف، و آزادى اراده را كه با وجدان درك مى كنند بدانند و به همين مقدار قانع باشند. به همين دليل امام علیه السلام در كلام حكيمانه بالا مخاطب و امثال او را كه از افراد عادى بودند از پيمودن اين راه منع كرده و آن را دريايى ژرف و خطرناك شمرده و از اسرار الهى معرفى فرموده كه نبايد خود را براى فهم آن به زحمت افكند. قرآن مجيد در آيات مختلف، براى فهم عموم، پرده از روى بخشى از آن برداشته مى فرمايد: «(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرآ وَإِمَّا كَفُورآ)؛ ما راه را به انسان نشان داديم مى خواهد شكرگزار باشد يا كفران كننده». در جاى ديگر مى فرمايد: «(فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ)؛ ما اسباب هدايت را در اختيار انسان گذاشتيم. آن كس كه مى خواهد ايمان بياورد و آن كس كه نمى خواهد ايمان نياورد». از آنجا كه توجه به مسئله اختيار و آزادى اراده گاه انسان را به تفويض مى كشاند و آدمى سيطره الهى را بر خود انكار مى كند و خويش را «فَعّال ما يَشاء» مىپندارد، در جاى ديگرى قرآن مىگويد: «(وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ)؛ شما اراده نمى كنيد مگر اينكه خدا اراده كند». اشاره به اينكه شما آزاديد اما در عين حال خداوند هر زمان مى تواند اين آزادى را از شما بگيرد. چه زيباست كلمات اهل بيت : كه ما را از هرگونه افراط و تفريط در اين مسئله مهم و پيچيده بازداشتند و طبق فرموده امام صادق علیه السلام: «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِيضَ وَلَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ؛ نه جبر است و نه تفويض بلكه چيزى ميان اين دو است». امام على بن موسىالرضا علیه السلام در پاسخ يكى از ياران خود كه پرسيد: آيا خداوند كارها را به بندگانش تفويض كرده است؟ فرمود: «اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند تواناتر از آن است». عرض مى كند: آيا آنها را بر معاصى مجبور كرده؟ امام علیه السلام مى فرمايد: «اللَّهُ أَعْدَلُ وَأَحْكَمُ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند عادل تر و حكيم تر از اين است (كه بندگانش را مجبور به معصيت كند و بعد آنها را مجازات نمايد)». پيش از اين مثال ساده اى براى مسئله «امر بين امرين» ذكر كرديم كه براى همه گروهها قابل فهم است. گفتيم هنگامى قطار برقى را به دست راننده آن مى سپارند كه مسيرى را طى كند و شخصى كه متصدى نيروگاه برق است برق در درون سيمها مى فرستد. راننده ⬇️
↕️
با استفاده از نیروی برق،قطار خود را با اختیار
به حرکت در می آوردو به آن سمت كه مايل است پيش مى برد ولى چنان نيست كه اين كار مطلقاً به او تفويض شده باشد، زيرا آنكس كه تشكيلات مولِّد برق را در اختيار دارد، هر لحظه كه بخواهد مىتواند آن را قطع و قطار را در جاى خود متوقف كند، پس نه جبر است و نه واگذارى مطلق و چيزى ميان اين دو است كه هم با توحيد افعالى مى سازد و هم با مسئله عدالت و حكمت خداوند. اين كلام حكيمانه به صورت ديگرى در كتاب مصادر نهجالبلاغه نقل شده است: «قال علیه السلام وَقَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَانِياً فَقَالَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلا تَلِجُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَالِثاً فَقَالَ سِرُّ اللَّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ؛ از امام علیه السلام درباره قضاو قدر سؤال كردند فرمود: راه تاريكى است در آن گام ننهيد، دوباره پرسيدند، فرمود: درياى عميقى است وارد آن نشويد. مرتبه سوم سؤال كردند، فرمود: اين راه نهان الهى است براى گشودن آن به خود زحمت ندهيد». جالب اينكه در كتاب فقه الرضا علیه السلام اضافه اى نيز دارد و آن اينكه براى چهارمين بار از امام علیه السلام پرسيدند كه ما را از اين مسئله آگاه ساز. امام علیه السلام اين آيه را تلاوت فرمود: «(مَّا يَفْتَحْ اللهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا يُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ)؛ آنچه را خداوند از رحمت براى مردم مى گشايد كسى نمى تواند جلوى آن را بگيرد و آنچه را خداوند امساك مى كند كسى نمى تواند آن را بفرستد». شخص سؤال كننده در اينجا عرض كرد: اى اميرمؤمنان! ما از تو درباره اختيار و آزادى اراده كه به وسيله آن برمى خيزيم و مى نشينيم پرسش كرديم. امام فرمود: آيا آزادى و اختيار را با خدا داريد يا بدون خدا؟ آنها خاموش شدند و نتوانستند پاسخى بگويند. امام علیه السلام فرمود: اگر بگوييد با خدا داريد (يعنى شريك خدا در اين امر هستيد) من شما را به قتل مىرسانم (زيرا مشرك شده ايد) و اگر بگوييد بدون خداوند ما داراى آزادى اراده هستيم باز شما را به قتل مىرسانم (زيرا نفى قدرت خدا و حاكميت او كرده ايد). عرض كردند: پس چه بگوييم اى اميرمؤمنان! (كه در وادى كفر قدم نگذاريم) فرمود: «تَمْلِكُونَهَا بِالَّذِي يَمْلِكُهَا دُونَكُمْ فَإِنْ أَمَدَّكُمْ بِهَا كَانَ ذَلِکَ مِنْ عَطَائِهِ وَإِنْ سَلَبَهَا كَانَ ذَلِکَ مِنْ بَلائِهِ إِنَّمَا هُوَ الْمَالِکُ لِمَا مَلَّكَكُمْ وَالْقَادِرُ لِمَا عَلَيْهِ أَقْدَرَكُمْ؛ شما صاحب اختيار و اراده مى شويد به سبب اينكه خداوند اين آزادى اراده را به شما بخشيده. اگر آن را براى شما نگه دارد از عطاى اوست و اگر سلب كند از بلاى اوست. مالك حقيقىِ آنچه او به شما بخشيده تنها خداست و قادر حقيقى بر چيزى است كه شما را بر آن قدرت داده است». سپس امام علیه السلام به جمله شريفه «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» استدلال فرمود. حاضران تفسير اين جمله را از امام علیه السلام خواستند. امام فرمود: «لا حَوْلَ عَنْ مَعْصِيَتِهِ إِلاَّ بِعِصْمَتِهِ وَلا قُوَّةَ عَلَى طَاعَتِهِ إِلاَّ بِعَوْنِهِ؛ هيچ مانعى در راه معصيت او نيست مگر تقوايى كه خدا در اختيار انسان گذارد و هيچ قوتى بر طاعت او نيست مگر به كمك قدرتى كه او به انسان بخشيده است». مثالى را كه ما آورديم دقيقاً منطبق است بر آنچه امام علیه السلام در اين حديث نورانى فرموده است. آخرين نكتهاى را كه لازم مى دانيم به آن اشاره كنيم اين است كه واژه «قَدَر» به معناى اندازه گيرى است؛ ولى در اينگونه موارد به معناى تقديرات الهى ومقدّرات اوست كه بعضى از ناآگاهان آن را به معناى جبر تفسير كرده اند. شرح بيشتر درباره تفسير كلمه قضا و قدر در ذيل كلمه حكمت آميز 78 گذشت.
🌺🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ (43)
🔹ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضاً وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْداً لِّقَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ (44)
🔹ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَي وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ (45)
🔹إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْماً عَالِينَ (46)
🔸هيچ امّتى از اجل (وقت انقراض) خود، نه پيش مى افتد و نه پس مى ماند.
🔸سپس پيامبرانمان را پى در پى (براى هدايت آن امّت ها) فرستاديم، هر بار كه پيامبر هر امّتى به سراغ قومش آمد، مردم او را تكذيب كردند، پس ما نيز آن گروه را هلاك كرديم وگروه ديگرى را دنبال آنان آورديم، وما آنان را زبانزد مردم قرار داديم (تا عبرت گيرند) پس قومى كه ايمان نمى آورند دور (از رحمت خدا) باد.
🔸سپس موسى و برادرش هارون را با معجزات و دليلى روشن فرستاديم.
🔸به سوى فرعون و اشراف قوم او، ولى تكبّر ورزيدند و آنان مردمى برترى جوى و گردنكش بودند.
🌿نکته:
كلمه ى «احاديث» جمع «اُحدوثه» به داستان هاى شگفتى گفته مى شود كه با آب و تاب نقل و با علاقه شنيده مى شود.
كلمه ى «سلطان» مرادف حجّت است، زيرا انسان با داشتن منطق، استدلال و حجّت علمى و عقلى، بر قلوب مردم مسلّط و پيروز مى شود.
📜پیام:
- هر جامعه و امّتى، مهلتى خاص و زمان بندى حكيمانه اى دارد. «ما تسبق ...»
- از تأخير عذاب الهى مغرور نشويد. «ما تسبق ...»
- برنامه هاى الهى با هياهوى افراد لغو نمى شود و نظم الهى بر تحولات تاريخى حاكم است. «ما تسبق ...»
- تاريخ، سنّت هاى ثابتى دارد. «ما تسبق ...»
هيچ امّتى از اجل (وقت انقراض) خود، نه پيش مى افتد و نه پس
مى ماند.
- تبليغ، گاهى بايد به صورت چند نفره و اعزام هيأت باشد. «موسى واخاه»
- مبلغ دين بايد از پشتيبانى علمى برخوردار باشد. «سلطان مبين»
- براى اصلاح مردم و نظام اجتماعى، اوّل بايد به سراغ افراد مطرح و شاخص جامعه رفت. «الى فرعون و ملائه»
- اطرافيان طاغوت ها، در قدرت آنان نقش مهمّى دارند. «ملائه»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران 🔸(يكي از ياران پرهيزكار امام (ع) به نام همام
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران
🎇 شب پرهيزكاران
پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكر و انديشه مي خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروي درد خود را مي يابند، وقتي به آيه اي برسند كه تشويقي در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روي آورند، و با جان پرشوق در آن خيره شوند، و گمان مي برند كه نعمتهاي بهشت در برابر ديدگانشان قرار داد و هرگاه به آيه اي مي رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مي سپارند، و گويا صداي برهم خوردن شعله هاي آتش، در گوششان طنين افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشاني و دست و پا بر خاك ماليده، و از خدا آزادي خود از آتش جهنم را مي طلبند.
#کانال_نهج_البلاغه✨
.
📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۸
⚫️جهل و خواری(علمی)
🔹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْمَ .
🔹و درود خدا بر او فرمود: هرگاه خدا بخواهد بنده اي را خوار كند، دانش را از او دور سازد.
🍃🍂🍃🍂
.
🌿شرح و تفسير حکمت ۲۸۸ نهج البلاغه
🌸گوهر علم را به نااهلان نمی دهند
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به عظمت مقام علم و عالم كرده مى فرمايد: «هرگاه خداوند بنده اى را پست بشمرد علم را از او دريغ مى دارد»؛ (إِذَا أَرْذَلَ اللّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْمَ). «أرْذَلَ» از مادّه «رَذْل» به معنى پست و «حَظَرَ» از ريشه «حَظْر» به معناى منع است. بديهى است خداوند، هم حكيم است و هم عادل، و هرگز كارى برخلاف حكمت و عدالت نخواهد كرد، پست شمردن افراد به يقين براثر گناهان ومعاصى آنهاست و مفهوم اين سخن آن است كه افرادى كه براثر گناه از درگاه خداوند بيرون شوند خداوند بزرگ ترين موهبت را كه موهبت علم است از آنها منع مى كند. امام علیه السلام در اين كلام شريف مى خواهد درس مهم اخلاقى به همگان بدهد كه اگر علاقه اى به علم و دانش و محضر علما و دانشمندان نداشتيد بدانيد اين براثر تاريكى قلب شما و گناهانى است كه مرتكب شده ايد. علم، نور است و هيچ انسانى كه داراى چشم سالم است از نور نمى گريزد، اين خفاش صفت انند كه از نور وحشت دارند و در تاريكى ها به حركت درمى آيند. در اهميت علم، همين بس كه طبق صريح آيات قرآن مجيد، چيزى كه سبب فضيلت آدم بر فرشتگان شد و مسجود آنها گرديد علم و دانشى بود كه خداوند به آدم براثر استعدادش داد. نيز در اهميت علم همين بس كه خداوند در قرآن مجيد نام دانشمندان را پس از نام خود و فرشتگان آورده مى فرمايد: (شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُوا الْعِلْمِ). نيز همين فخر براى دانشمندان كافى است كه قرآن درباره وزير سليمان كه توانست در يك چشم برهم زدن تخت ملكه سبا را از يمن به شام بياورد مى گويد: «(قَالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ…)؛ كسى كه علم و دانشى از كتاب آسمانى داشت…». همچنين با صراحت مى گويد: عالمان هستند كه به آنچه بر تو (اى پيامبر) نازل شده ايمان مى آورند و آن را حق مى دانند؛ (وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ). سرانجام مقامات والا را ويژه مؤمنان و عالمان معرفى مى كند و مى فرمايد : «(يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)؛ خداوند كسانى را از شما كه ايمان آورده اند و كسانى را كه صاحب علمند درجات رفيعى مى بخشد». آيات و روايات درباره اهميت و مقام عالم و دانشمند بيش از آن است كه در اين بحث كوتاه بگنجد، شرح آن نياز به كتاب هاى فراوان دارد. بديهى است خداوند اين موهبت عظما را از افراد رذل و پست كه براثر اعمال زشتشان به پستى گراييده اند دريغ خواهد داشت. اين سخن را با حديثى از امام حسن عسكرى علیه السلام پايان مى دهيم: علّامه مجلسى؛ از آن حضرت نقل مى كند كه مردى از فقهاى شيعه خدمت امام علیه السلام رسيد. اين مرد پيش از اين با بعضى از ناصبين (دشمنان اهلبيت سخن گفته وآنها را محكوم كرده بود؛ محكوميتى كه به رسوايى شان انجاميد. اين مرد بر امام هادى علیه السلام وارد شد. در صدر مجلس مكان ويژه اى بود كه امام علیه السلام خارج از آن نشسته بود و در حضورش گروهى از علويين و بنى هاشم بودند. امام علیه السلام آن مرد عالم را بالا برد تا آنجا كه در مكان ويژه نشاند و در برابر او نشست. اين كار بر اشراف علويين و بنى هاشم كه در مجلس بودند گران آمد. علويين، امام را بالاتر از آن مى دانستند كه به او عتاب كنند؛ ولى پيرمردى كه در ميان هاشميين (منظور از هاشمى عباسى است) بود، عرض كرد: اى پسر رسول خدا! آيا اين درست است كه يك مرد عامى را بر سادات بنى هاشم اعم از فرزندان ابوطالب و عباس مقدم مى دارى؟ امام علیه السلام فرمود: بپرهيزيد از اينكه مشمول اين آيه باشيد: «(أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبآ مِّنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُمْ مُّعْرِضُونَ)؛ آيا نديدى كسانى را كه بهره اى از كتاب (آسمانى) داشتند، به سوى كتاب الهى دعوت شدند تا در ميان آنها داورى كند، سپس گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى گردان مى شوند، در حالى كه (از قبول حق) اعراض دارند؟». سپس فرمود: آيا راضى هستيد كه قرآن مجيد در ميان ما حَكَم باشد؟ عرض كردند: آرى. فرمود: آيا خدا نمى فرمايد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشيد (و به تازه واردها جا دهيد)»، وسعت بخشيد، خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مى بخشد؛ و هنگامى كه گفته شود: «برخيزيد»، برخيزيد؛ اگر چنين كنيد، خدا كسانى را كه ايمان ⬇️
↕️
آورده اند وكسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مى بخشد». بنابراين خدا براى عالم مؤمن راضى نشده مگر اينكه بر مؤمن غير عالم برترى پيدا كند. همانگونه كه مؤمن را بر غير مؤمن برترى داده است. سپس آيات زيادى از قرآن مجيد را درباره برترى عالمان بر غير عالمان تلاوت فرمود و آن مرد عباسى محكوم شد.
🌺🌺
هدایت شده از .
با سلام و احترام
لطفا ما را در مطالعه نهج البلاغه همراهی بفرمائید.🙏🙏
اجرکم عندالله
نهج البلاغه
http://eitaa.com/joinchat/3325624337C718d94f441
@Nahjolbalaghe2
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ (47)
🔹فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ (48)
🔹وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (49)
🔸پس (در پاسخ موسى و هارون) گفتند: آيا ما به دو انسان مانند خودمان ايمان آوريم در حالى كه قوم موسى و هارون برده ى ما بودند؟
🔸پس آن دو پيامبر را تكذيب كردند، و از هلاك شدگان گشتند.
🔸و همانا ما به موسى كتاب (تورات) داديم، شايد (مردم به واسطه آن) هدايت شوند.
📜پیام:
- موسى و هارون، از نژاد بنى اسرائيل بودند. «وقومهما لنا عابدون» (با توجّه به اينكه بنى اسرائيل برده ى فرعونيان قرار گرفته بودند)
- متكبّران به جاى مراعات منطق و معجزه، به جايگاه اجتماعى افراد نظر دارند. «سلطان مبين... قومهما لنا عابدون»
- نژادپرستى عامل استكبار است. «وقومهما لنا عابدون» (فرعونيان نژاد خود را برتر از بنى اسرائيل مى پنداشتند)
- منطق انبيا، معجزه و استدلال و منطق طاغوت، استضعاف و دربند كشيدن ملّت است. «قومهما لنا عابدون»
- نتيجه ى تكذيب حقّ، هلاكت است. «كذّبوهما فكانوا من المهلكين»
منبع:تفسیر نور
🌺🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران 🎇 شب پرهيزكاران پرهيزكاران در شب بر پا ايستاد
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران
🎆روز پرهيزكاران
پرهيزكاران در روز، دانشمنداني بردبار، و نيكوكاراني باتقوا هستند كه ترس الهي آنان را چونان تير تراشيده لاغر كرده است، كسي كه به آنها مي نگرد مي پندارد كه بيمارند اما آنان را بيماري نيست، و مي گويد، مردم در اشتباهند! در صورتيكه آشفتگي ظاهرشان از امري بزرگ است. از اعمال اندك خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمي شمارند، نفس خود را متهم مي كنند، و از كردار خود ترسناكند، هرگاه يكي از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مي گويد: (من خود را از ديگران بهتر مي شناسم و خداي من، مرا بهتر از من مي شناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مي گويند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه مي گويند، و گناهاني كه نمي دانند بیامرز.)
🌺🌿
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
.
📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۹
✅الگوی کامل انسانیت(اخلاقی،اجتماعی،تربیتی)
🔹وَ قَالَ ( عليه السلام ) : كَانَ لِي فِيمَا مَضَي أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّي يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَي مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّي يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَي الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَي السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَي مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَي أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَي الْهَوَي فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِير
🔹ِ و درود خدا بر او فرمود: در گذشته برادري ديني داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چنان دنياي حرام در چشم او بي ارزش مي نمود، و از شكم بارگي دور بود، پس آنچه را نمي يافت آرزو نمي كرد، و آنچه را مي يافت زياده روي نداشت، در بيشتر عمرش ساكت بود، اما گاهي كه لب به سخن مي گشود بر ديگر سخنوران برتري داشت، و تشنگي پرسش كنندگان را فرو مي نشاند، بظاهر ناتوان و مستضعف مي نمود اما در برخورد جدي چونان شير بيشه مي خروشيد، يا چون مار بياباني به حركت درمي آمد، تا پيش قاضي نمي رفت دليلي مطرح نمي كرد، و كسي را كه عذري داشت سرزنش نمي نمود، تا آنكه عذر او را مي شنيد، از درد شكوه نمي كرد، مگر پس از تندرستي و بهبودي، آنچه عمل مي كرد مي گفت، و بدانچه عمل نمي كرد چيزي نمي گفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشي مي گرفتند اما در سكوت مغلوب نمي گرديد. و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود، اگر سر دو راهي دو كار قرار مي گرفت، مي انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديكتراست با آن مخالفت مي كرد، پس بر شما باد روي آوردن به اينگونه از ارزشهاي اخلاقي، و از يكديگر در كسب آنها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد، بدانيد كه به دست آوردن برخي از آن ارزشهاي اخلاقي بهتر از رها كردن بسيار است
🌿🌺🌿🌺🌿
شرح و تفسیر حکمت ۲۸۹ رو اینجا👇👇 بخوانید
https://www.yjc.ir/fa/amp/news/6429795
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَي
⚘
✅سوره مُؤْمِنُونَ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَي رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ (50)
و ما (عيسى) فرزند مريم و مادرش را معجزه قرار داديم و آن دو را در سرزمينى مرتفع كه داراى آرامش و امنيّت و آب گوارا بود جاى داديم.
🌿نکته:
كلمه ى «مَعين» به آبى گفته مى شود كه روى زمين جارى باشد.
خداوند در اين سوره از عيسى ومريم به عنوان يك آيه ياد كرده است، ولى درباره ى شب و روز مى فرمايد: «جعلنا الليل والنّهار آيتَين» [89] شب و روز دو آيه هستند و اين به خاطر آن است كه تولّد عيسى بدون پدر، همان زايمان مريم بدون شوهر است.
در اينكه منطقه بلندى كه آب جارى داشته و خداوند عيسى و مادرش را در آنجا جاى داده، كجاست؟! دو مورد بيان شده است:
الف: مراد از «رَبوَة» كوفه و مراد از «ذات قرار» مسجد كوفه و مراد از «مَعين» آب فرات است كه در كوفه دائماً جارى مى باشد. [90]
ب: مراد دمشق است كه از بهترين مناطق شام است. [91]
-----
89) اسراء، 12.
90) بحار، ج 14، ص 239.
91) تفسير درّالمنثور.
ان
📜پیام:
- مقام نبوّت، برترين مقام هاست. (نام عيسى به خاطر مقام نبوّت قبل از مادرش برده شده است). «ابن مريم و اُمّه آية»
- پديده هاى مهم و حوادث عجيب را وسيله ى شناخت خدا و نشانه ى قدرت غيبى او بدانيد. «آية»
- آب و امنيّت، از مزاياى ضرورى مسكن و زندگى است. «ذات قرار و مَعين»
منبع:تفسیر نور
🌺🌿