🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ (43)
🔹ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضاً وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْداً لِّقَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ (44)
🔹ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَي وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ (45)
🔹إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْماً عَالِينَ (46)
🔸هيچ امّتى از اجل (وقت انقراض) خود، نه پيش مى افتد و نه پس مى ماند.
🔸سپس پيامبرانمان را پى در پى (براى هدايت آن امّت ها) فرستاديم، هر بار كه پيامبر هر امّتى به سراغ قومش آمد، مردم او را تكذيب كردند، پس ما نيز آن گروه را هلاك كرديم وگروه ديگرى را دنبال آنان آورديم، وما آنان را زبانزد مردم قرار داديم (تا عبرت گيرند) پس قومى كه ايمان نمى آورند دور (از رحمت خدا) باد.
🔸سپس موسى و برادرش هارون را با معجزات و دليلى روشن فرستاديم.
🔸به سوى فرعون و اشراف قوم او، ولى تكبّر ورزيدند و آنان مردمى برترى جوى و گردنكش بودند.
🌿نکته:
كلمه ى «احاديث» جمع «اُحدوثه» به داستان هاى شگفتى گفته مى شود كه با آب و تاب نقل و با علاقه شنيده مى شود.
كلمه ى «سلطان» مرادف حجّت است، زيرا انسان با داشتن منطق، استدلال و حجّت علمى و عقلى، بر قلوب مردم مسلّط و پيروز مى شود.
📜پیام:
- هر جامعه و امّتى، مهلتى خاص و زمان بندى حكيمانه اى دارد. «ما تسبق ...»
- از تأخير عذاب الهى مغرور نشويد. «ما تسبق ...»
- برنامه هاى الهى با هياهوى افراد لغو نمى شود و نظم الهى بر تحولات تاريخى حاكم است. «ما تسبق ...»
- تاريخ، سنّت هاى ثابتى دارد. «ما تسبق ...»
هيچ امّتى از اجل (وقت انقراض) خود، نه پيش مى افتد و نه پس
مى ماند.
- تبليغ، گاهى بايد به صورت چند نفره و اعزام هيأت باشد. «موسى واخاه»
- مبلغ دين بايد از پشتيبانى علمى برخوردار باشد. «سلطان مبين»
- براى اصلاح مردم و نظام اجتماعى، اوّل بايد به سراغ افراد مطرح و شاخص جامعه رفت. «الى فرعون و ملائه»
- اطرافيان طاغوت ها، در قدرت آنان نقش مهمّى دارند. «ملائه»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران 🔸(يكي از ياران پرهيزكار امام (ع) به نام همام
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران
🎇 شب پرهيزكاران
پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكر و انديشه مي خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروي درد خود را مي يابند، وقتي به آيه اي برسند كه تشويقي در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روي آورند، و با جان پرشوق در آن خيره شوند، و گمان مي برند كه نعمتهاي بهشت در برابر ديدگانشان قرار داد و هرگاه به آيه اي مي رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مي سپارند، و گويا صداي برهم خوردن شعله هاي آتش، در گوششان طنين افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشاني و دست و پا بر خاك ماليده، و از خدا آزادي خود از آتش جهنم را مي طلبند.
#کانال_نهج_البلاغه✨
.
📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۸
⚫️جهل و خواری(علمی)
🔹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْمَ .
🔹و درود خدا بر او فرمود: هرگاه خدا بخواهد بنده اي را خوار كند، دانش را از او دور سازد.
🍃🍂🍃🍂
.
🌿شرح و تفسير حکمت ۲۸۸ نهج البلاغه
🌸گوهر علم را به نااهلان نمی دهند
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به عظمت مقام علم و عالم كرده مى فرمايد: «هرگاه خداوند بنده اى را پست بشمرد علم را از او دريغ مى دارد»؛ (إِذَا أَرْذَلَ اللّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْمَ). «أرْذَلَ» از مادّه «رَذْل» به معنى پست و «حَظَرَ» از ريشه «حَظْر» به معناى منع است. بديهى است خداوند، هم حكيم است و هم عادل، و هرگز كارى برخلاف حكمت و عدالت نخواهد كرد، پست شمردن افراد به يقين براثر گناهان ومعاصى آنهاست و مفهوم اين سخن آن است كه افرادى كه براثر گناه از درگاه خداوند بيرون شوند خداوند بزرگ ترين موهبت را كه موهبت علم است از آنها منع مى كند. امام علیه السلام در اين كلام شريف مى خواهد درس مهم اخلاقى به همگان بدهد كه اگر علاقه اى به علم و دانش و محضر علما و دانشمندان نداشتيد بدانيد اين براثر تاريكى قلب شما و گناهانى است كه مرتكب شده ايد. علم، نور است و هيچ انسانى كه داراى چشم سالم است از نور نمى گريزد، اين خفاش صفت انند كه از نور وحشت دارند و در تاريكى ها به حركت درمى آيند. در اهميت علم، همين بس كه طبق صريح آيات قرآن مجيد، چيزى كه سبب فضيلت آدم بر فرشتگان شد و مسجود آنها گرديد علم و دانشى بود كه خداوند به آدم براثر استعدادش داد. نيز در اهميت علم همين بس كه خداوند در قرآن مجيد نام دانشمندان را پس از نام خود و فرشتگان آورده مى فرمايد: (شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُوا الْعِلْمِ). نيز همين فخر براى دانشمندان كافى است كه قرآن درباره وزير سليمان كه توانست در يك چشم برهم زدن تخت ملكه سبا را از يمن به شام بياورد مى گويد: «(قَالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ…)؛ كسى كه علم و دانشى از كتاب آسمانى داشت…». همچنين با صراحت مى گويد: عالمان هستند كه به آنچه بر تو (اى پيامبر) نازل شده ايمان مى آورند و آن را حق مى دانند؛ (وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ). سرانجام مقامات والا را ويژه مؤمنان و عالمان معرفى مى كند و مى فرمايد : «(يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)؛ خداوند كسانى را از شما كه ايمان آورده اند و كسانى را كه صاحب علمند درجات رفيعى مى بخشد». آيات و روايات درباره اهميت و مقام عالم و دانشمند بيش از آن است كه در اين بحث كوتاه بگنجد، شرح آن نياز به كتاب هاى فراوان دارد. بديهى است خداوند اين موهبت عظما را از افراد رذل و پست كه براثر اعمال زشتشان به پستى گراييده اند دريغ خواهد داشت. اين سخن را با حديثى از امام حسن عسكرى علیه السلام پايان مى دهيم: علّامه مجلسى؛ از آن حضرت نقل مى كند كه مردى از فقهاى شيعه خدمت امام علیه السلام رسيد. اين مرد پيش از اين با بعضى از ناصبين (دشمنان اهلبيت سخن گفته وآنها را محكوم كرده بود؛ محكوميتى كه به رسوايى شان انجاميد. اين مرد بر امام هادى علیه السلام وارد شد. در صدر مجلس مكان ويژه اى بود كه امام علیه السلام خارج از آن نشسته بود و در حضورش گروهى از علويين و بنى هاشم بودند. امام علیه السلام آن مرد عالم را بالا برد تا آنجا كه در مكان ويژه نشاند و در برابر او نشست. اين كار بر اشراف علويين و بنى هاشم كه در مجلس بودند گران آمد. علويين، امام را بالاتر از آن مى دانستند كه به او عتاب كنند؛ ولى پيرمردى كه در ميان هاشميين (منظور از هاشمى عباسى است) بود، عرض كرد: اى پسر رسول خدا! آيا اين درست است كه يك مرد عامى را بر سادات بنى هاشم اعم از فرزندان ابوطالب و عباس مقدم مى دارى؟ امام علیه السلام فرمود: بپرهيزيد از اينكه مشمول اين آيه باشيد: «(أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبآ مِّنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُمْ مُّعْرِضُونَ)؛ آيا نديدى كسانى را كه بهره اى از كتاب (آسمانى) داشتند، به سوى كتاب الهى دعوت شدند تا در ميان آنها داورى كند، سپس گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى گردان مى شوند، در حالى كه (از قبول حق) اعراض دارند؟». سپس فرمود: آيا راضى هستيد كه قرآن مجيد در ميان ما حَكَم باشد؟ عرض كردند: آرى. فرمود: آيا خدا نمى فرمايد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشيد (و به تازه واردها جا دهيد)»، وسعت بخشيد، خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مى بخشد؛ و هنگامى كه گفته شود: «برخيزيد»، برخيزيد؛ اگر چنين كنيد، خدا كسانى را كه ايمان ⬇️
↕️
آورده اند وكسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مى بخشد». بنابراين خدا براى عالم مؤمن راضى نشده مگر اينكه بر مؤمن غير عالم برترى پيدا كند. همانگونه كه مؤمن را بر غير مؤمن برترى داده است. سپس آيات زيادى از قرآن مجيد را درباره برترى عالمان بر غير عالمان تلاوت فرمود و آن مرد عباسى محكوم شد.
🌺🌺
هدایت شده از .
با سلام و احترام
لطفا ما را در مطالعه نهج البلاغه همراهی بفرمائید.🙏🙏
اجرکم عندالله
نهج البلاغه
http://eitaa.com/joinchat/3325624337C718d94f441
@Nahjolbalaghe2
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ (47)
🔹فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ (48)
🔹وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (49)
🔸پس (در پاسخ موسى و هارون) گفتند: آيا ما به دو انسان مانند خودمان ايمان آوريم در حالى كه قوم موسى و هارون برده ى ما بودند؟
🔸پس آن دو پيامبر را تكذيب كردند، و از هلاك شدگان گشتند.
🔸و همانا ما به موسى كتاب (تورات) داديم، شايد (مردم به واسطه آن) هدايت شوند.
📜پیام:
- موسى و هارون، از نژاد بنى اسرائيل بودند. «وقومهما لنا عابدون» (با توجّه به اينكه بنى اسرائيل برده ى فرعونيان قرار گرفته بودند)
- متكبّران به جاى مراعات منطق و معجزه، به جايگاه اجتماعى افراد نظر دارند. «سلطان مبين... قومهما لنا عابدون»
- نژادپرستى عامل استكبار است. «وقومهما لنا عابدون» (فرعونيان نژاد خود را برتر از بنى اسرائيل مى پنداشتند)
- منطق انبيا، معجزه و استدلال و منطق طاغوت، استضعاف و دربند كشيدن ملّت است. «قومهما لنا عابدون»
- نتيجه ى تكذيب حقّ، هلاكت است. «كذّبوهما فكانوا من المهلكين»
منبع:تفسیر نور
🌺🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران 🎇 شب پرهيزكاران پرهيزكاران در شب بر پا ايستاد
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران
🎆روز پرهيزكاران
پرهيزكاران در روز، دانشمنداني بردبار، و نيكوكاراني باتقوا هستند كه ترس الهي آنان را چونان تير تراشيده لاغر كرده است، كسي كه به آنها مي نگرد مي پندارد كه بيمارند اما آنان را بيماري نيست، و مي گويد، مردم در اشتباهند! در صورتيكه آشفتگي ظاهرشان از امري بزرگ است. از اعمال اندك خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمي شمارند، نفس خود را متهم مي كنند، و از كردار خود ترسناكند، هرگاه يكي از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مي گويد: (من خود را از ديگران بهتر مي شناسم و خداي من، مرا بهتر از من مي شناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مي گويند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه مي گويند، و گناهاني كه نمي دانند بیامرز.)
🌺🌿
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
.
📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۹
✅الگوی کامل انسانیت(اخلاقی،اجتماعی،تربیتی)
🔹وَ قَالَ ( عليه السلام ) : كَانَ لِي فِيمَا مَضَي أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّي يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَي مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّي يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَي الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَي السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَي مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَي أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَي الْهَوَي فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِير
🔹ِ و درود خدا بر او فرمود: در گذشته برادري ديني داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چنان دنياي حرام در چشم او بي ارزش مي نمود، و از شكم بارگي دور بود، پس آنچه را نمي يافت آرزو نمي كرد، و آنچه را مي يافت زياده روي نداشت، در بيشتر عمرش ساكت بود، اما گاهي كه لب به سخن مي گشود بر ديگر سخنوران برتري داشت، و تشنگي پرسش كنندگان را فرو مي نشاند، بظاهر ناتوان و مستضعف مي نمود اما در برخورد جدي چونان شير بيشه مي خروشيد، يا چون مار بياباني به حركت درمي آمد، تا پيش قاضي نمي رفت دليلي مطرح نمي كرد، و كسي را كه عذري داشت سرزنش نمي نمود، تا آنكه عذر او را مي شنيد، از درد شكوه نمي كرد، مگر پس از تندرستي و بهبودي، آنچه عمل مي كرد مي گفت، و بدانچه عمل نمي كرد چيزي نمي گفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشي مي گرفتند اما در سكوت مغلوب نمي گرديد. و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود، اگر سر دو راهي دو كار قرار مي گرفت، مي انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديكتراست با آن مخالفت مي كرد، پس بر شما باد روي آوردن به اينگونه از ارزشهاي اخلاقي، و از يكديگر در كسب آنها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد، بدانيد كه به دست آوردن برخي از آن ارزشهاي اخلاقي بهتر از رها كردن بسيار است
🌿🌺🌿🌺🌿
شرح و تفسیر حکمت ۲۸۹ رو اینجا👇👇 بخوانید
https://www.yjc.ir/fa/amp/news/6429795
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَي
⚘
✅سوره مُؤْمِنُونَ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَي رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ (50)
و ما (عيسى) فرزند مريم و مادرش را معجزه قرار داديم و آن دو را در سرزمينى مرتفع كه داراى آرامش و امنيّت و آب گوارا بود جاى داديم.
🌿نکته:
كلمه ى «مَعين» به آبى گفته مى شود كه روى زمين جارى باشد.
خداوند در اين سوره از عيسى ومريم به عنوان يك آيه ياد كرده است، ولى درباره ى شب و روز مى فرمايد: «جعلنا الليل والنّهار آيتَين» [89] شب و روز دو آيه هستند و اين به خاطر آن است كه تولّد عيسى بدون پدر، همان زايمان مريم بدون شوهر است.
در اينكه منطقه بلندى كه آب جارى داشته و خداوند عيسى و مادرش را در آنجا جاى داده، كجاست؟! دو مورد بيان شده است:
الف: مراد از «رَبوَة» كوفه و مراد از «ذات قرار» مسجد كوفه و مراد از «مَعين» آب فرات است كه در كوفه دائماً جارى مى باشد. [90]
ب: مراد دمشق است كه از بهترين مناطق شام است. [91]
-----
89) اسراء، 12.
90) بحار، ج 14، ص 239.
91) تفسير درّالمنثور.
ان
📜پیام:
- مقام نبوّت، برترين مقام هاست. (نام عيسى به خاطر مقام نبوّت قبل از مادرش برده شده است). «ابن مريم و اُمّه آية»
- پديده هاى مهم و حوادث عجيب را وسيله ى شناخت خدا و نشانه ى قدرت غيبى او بدانيد. «آية»
- آب و امنيّت، از مزاياى ضرورى مسكن و زندگى است. «ذات قرار و مَعين»
منبع:تفسیر نور
🌺🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران 🎆روز پرهيزكاران پرهيزكاران در روز، دانشمنداني
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران
✅فراز آخر
🌸نشانه هاي پرهيزكاران
و از نشانه هاي يكي از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مي بيني، در دينداري نيرومند، نرمخو و دورانديش، داراي ايماني پر از يقين، حريص در كسب دانش، و با داشتن علم بردبار، و در توانگري ميانه رو، در عبادت فروتن، و آراسته در تهيدستي، در سختي ها بردبار، در جستجوي كسب حلال، در راه هدايت شادمان، پرهيزكننده از طمع ورزي، مي باشد، اعمال نيكو انجام مي دهد و ترسان است، روز را به شب مي رساند با سپاسگزاري، و شب را به روز مي آورد با ياد خدا، شب مي خوابد اما ترسان، و برمي خيزد شادمان، ترس براي اينكه دچار غفلت نشود، و شادماني براي فضل و رحمتي كه به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مي كند،
روشني چشم پرهيزكار در چيزي قرار دارد كه جاودانه است، و آنچه را ترك مي كند كه پايدار نيست، بردباري را با علم، و سخن را با عمل، درمي آميزد پرهيزگار را مي بيني كه: آرزويش نزديك، لغزشهايش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش مرده، خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند، اگر در بيخبران باشد نامش در گروه يادآوران خدا ثبت مي گردد، و اگر در يادآوران باشد نامش در گروه بيخبران نوشته نمي شود، ستمكار خود را عفو مي كند، به آنكه محرومش ساخته مي بخشد،
آن کس که با او بریده مي پيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بديهاي او پنهان و كار نيكش آشكار است. نيكي هاي او به همه رسيده، و آزار او به كسي نمي رسد. در سختي ها آرام، و در ناگواريها بردبار و در خوشيها سپاسگزار است، به آنكه دشمن دارد ستم نكند، و نسبت به آنكه دوست دارد به گناه آلوده نشود، پيش از آن كه بر ضد او گواهي دهند به حق اعتراف مي كند، و آنچه را به او سپرده اند ضايع نمي سازد، و آنچه را به او تذكر دادند فراموش نمي كند. مردم را با لقبهاي زشت نمي خواند، همسايگان را آزار نمي رساند، در مصيبتهاي ديگران شاد نمي شود، و در كار ناروا دخالت نمي كند، و از محدوده حق خارج نمي شود، اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمي كند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمي شود، و اگر به او ستمي روا دارند صبر مي كند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت، ولي مردم در آسايشند، براي قيامت خود را به زحمت مي افكند، ولي مردم را به رفاه و آسايش مي رساند، دوري او از برخي مردم، از روي زهد و پارسايي، و نزديك شدنش با بعضي ديگر از روي مهرباني و نرمي است، دوري او از تكبر و خودپسندي، و نزديكي او از روي حيله و نيرنگ نيست، (سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همام ناله اي زد و جان داد. امام (ع) فرمود:) سوگند بخدا من از اين پيش آمد بر همام مي ترسيدم، سپس گفت: آيا پندهاي رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مي كند؟ شخصي رسيد و گفت: چرا با تو چنين نكرد؟ امام (ع) پاسخ داد: واي بر تو، هر اجلي وقت معيني دارد كه از آن پيش نيافتد و سبب مشخصي دارد كه از آن تجاوز نكند، آرام باش و ديگر چنين سخناني مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است.
🌴🌴🌴
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
.
📕نهج البلاغه/حکمت ۲۹۰
✅ مسؤلیت نعمتها(اخلاقی،اعتقادی)
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَي مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَلَّا يُعْصَي شُكْراً لِنِعَمِه
ِو درود خدا بر او فرمود: اگر خدا بر گناهان وعده عذاب هم نمي داد، لازم بود نافرماني نشود به خاطر سپاسگزاري از نعمتهاي او
🌺🌿
🌿شرح و تفسیر حکمت ۲۹۰
💥به پاس نعمت هایش عصیان مکن
امام علیه السلام در این کلام شریف خود به نکته دقیقى در مسائل مربوط به اطاعت وترک معصیت اشاره مى کند، مى فرماید: «اگر خداوند تهدید به عذاب در برابر عصیان نکرده بود باز واجب بود که به پاس نعمتهایش نافرمانى او نشود»؛ (لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ آللّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلاَّ یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ). متکلمان، در علم کلام، نخستین مسئله اى را که مورد بحث قرار مى دهند مسئله وجوب معرفة الله است؛ یعنى ما باید به دنبال این مسئله برویم که خالق این جهان کیست و صفاتش چیست؟ چراکه وجود خود را مشمول نعمتهاى فراوان مادى و معنوى مى بینیم و مى دانیم این نعمتها از ما نیست؛ از لحظه انعقاد نطفه ما در رحم مادر، تا لحظه اى که چشم از این جهان فرو مى بندیم نعمت هایى به سوى ما سرازیر است که بسیارى از آنها را حتّى یک گام براى تحصیلش برنداشتیم. وجدان آدمى قضاوت مى کند که به دنبال آفریننده این نعمتها برویم و شکر منعم به جا بیاوریم. از اینجا مسائل مربوط به خداشناسى و معارف دینى شکل مى گیرد. در مسائل عملى که مربوط به اطاعت و ترک عصیان است نیز همین معنا صادق است. به فرض که خداوند مجازاتى براى معصیت کاران قرار نداده بود بازهم وجدان ما قضاوت مى کرد که از باب شکر منعم عصیان او را ترک کنیم. از اینجا روشن مى شود که مسئله اطاعت فرمان خدا و ترک عصیان او مسئله اى عقلى است که از مسئله شکر منعم، سرچشمه مى گیرد. برخلاف کسانى که تصور مى کنند اینها تنها جنبه شرعى و قرارداد الهى دارد. ازاینرو در حدیثى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مى خوانیم که شبى از شبها عایشه (هنگامى که تلاش و کوشش پیامبر صلی الله علیه و آله را در عبادت پروردگار دید) گفت: چرا اینقدر خود را به زحمت و رنج مى افکنى در حالى که خداوند گذشته و آینده تو را بخشیده است؟ پیامبر صلی اله علیه و آله فرمود: «اى عایشه! أَلا أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً؟؛ آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟». اضافه بر اینها مى دانیم، ترک معصیت پروردگار و اطاعت فرمان او چیزى بر جلال و عظمت او نمی افزاید، بلکه تمام واجبات داراى آثار مثبت و مصالحى است که به فاعل آن مى رسد و تمام معاصى و گناهان داراى زیانها و آثار منفى است که از تارک آن دور مى شود. در کتاب مناقب «ابن جوزى» دو شعر در زمینه همین روایت، از شاعرى آمده است که بعضى گفته اند گوینده این شعر، مولا امیرمؤمنان علیه السلام است. هَبِ الْبَعْثَ لَمْ تَأْتِنَا رُسُلُهُ وَجَاحِمَةُ النَّارِ لَمْ تُضْرَمْ أَلَیْسَ مِنَ الْوَاجِبِ الْمُسْتَحَقِّ حَیَاءُ الْعِبَادِ مِنَ الْمُنْعِم گیرم خداوند پیامبرانش را به سوى ما نفرستاده بود ـ و آتش دوزخ افروخته نبود. آیا واجب و لازم نیست ـ که بندگان از بخشنده نعمت ها حیا کنند؟ (و ترک نافرمانى و عصیان نمایند؟) مرحوم کمره اى این حدیث را به شعر فارسى درآورده و مى گوید : خدا گر به عصیان نکردى عذاب سزا بود ترکش به شکر نعم قابل توجه اینکه در حدیث دیگرى از همان امام علیه السلام که در غررالحکم آمده است مى خوانیم: «اَقَلُّ ما یَجِبُ لِلْمُنْعِمِ أنْ لا یَعْصِىَ بِنِعْمَتِهِ؛ کمترین چیزى که به عنوان اداى حق بخشنده نعمتها واجب است این است که با نعمت او عصیان او نشود». مثلاً خداوند به انسان چشم و گوش بخشیده است، با چشم و گوش خود او را معصیت نکنیم، اموالى عنایت فرموده، با این اموال به عصیان او برنخیزیم. از آنچه گفته شد این نکته روشن مى شود که پاداش هاى الهى، تفضلى است از سوى او نه استحقاقى از سوى بندگان، چراکه هرگونه اطاعت و ترک معصیت، حداقلِ شکر نعمت است، بنابراین استحقاقى در کار نیست و همانگونه که در بالا آمد در اطاعت فرمان خدا و ترک معصیت او منافعى است که به مکلفان بازمى گردد. در برابر خدمتى که انسان دارد به خود مى کند پاداش، چه مفهومى دارد؟
🌺🌿