پای درس نهجالبلاغه، نامه ۳۱
قسمت هفتاد و ششم
موضوع: اثر دقت و تأمل در اعمال و اخبار و آثار گذشتگان
«...أَیْ بُنَیَّ، إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی، فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ و فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ، وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ، حَتَّی عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ...»
...ای پسرکم! بی تردید من و اگرچه در دوران زندگی کسانی که قبل از من بودهاند عمر نکردهام پس به یقین در اعمالشان دقت کردهام و در اخبارشان فکر کردهام و در آثارشان سیر کردهام تا اینکه مانند یکی از آنها گشتهام...
توضیح کوتاه: ۱. ماده ی «نظر» به معنای دقت و تأمل است نه به معنای نگاه کردن صرف.
۲. فکر بعد از نگاه کردن با دقت اتفاق میافتد و بعد، حل مجهولات شروع میشود. نوع انسانها اینگونه هستند که برای به دست آوردن مجهولات باید فکر کنند یعنی برای اینکه مجهولی را تبدیل به معلوم کنند حتماً باید فکر کنند.
۳. سیر و مسافرتی که حضرت مطرح فرمودند، آن مسافرتی نیست که در حال حاضر مطرح است که مبدأ و منشأ آن خوشگذرانی است و نتیجه اش دوری از خدای تبارک و تعالی است. منشأ و مبدأ گردشگری در اسلام، برای اعتبار و عبرت گرفتن است بنابراین فرمودهاند: هر نگاهی که عبرت پشت آن نباشد سهو و بی خبری است.
۴. دقت و تأمل در اعمال و اخبار و آثار گذشتگان به گونه ای باید باشد که گویی تو با آنها زندگی کردهای و گویا تو در دوران آنها مانند یکی از آنها بودهای.
#نهج_البلاغه
#جهاد_تبیین_واجب_عینی_فوری
#نهج_البلاغه_راه_برون_رفت_از_مشکلات
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
پای درس نهجالبلاغه، نامه ۳۱
قسمت هفتاد و هفتم
موضوع: همراه با گذشتگان
«...بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَی إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَی آخِرِهِمْ...»
...بلکه گویا من به خاطر آنچه که از امور آنها به سوی من منتهی شده است همراه نخستینشان تا آخرینشان عمر کردهام...
توضیح کوتاه: امور آنها را مطالعه کردم و متوجه هستم به این خاطر گویا از اولین انسانی که روی کره زمین آمده است تا آخرینشان با آنها زندگی کردهام چرا؟ چون تمام امورشان به من منتهی شد وقتی فکر کردم و امورشان به دستم رسید گویا که با آنها زندگی کردهام.
#نهج_البلاغه
#جهاد_تبیین_واجب_عینی_فوری
#نهج_البلاغه_راه_برون_رفت_از_مشکلات
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
پای درس نهجالبلاغه، نامه ۳۱
قسمت هفتاد و هشتم
موضوع: نهایت خیرخواهی
«...فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ، وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ، فَاسْتَخْلَصْتُ لَکَ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ نَخِیلَهُ، وَ تَوَخَّیْتُ لَکَ جَمِیلَهُ، وَ صَرَفْتُ عَنْکَ مَجْهُولَهُ...»
...پس خالص آن امور را از ناخالص آن و نفعش را از ضررش شناختم، بنابراین برای تو از هر امر برگزیده اش را طلب کردم و زیبای هر امری را برای تو قصد کردم و ناشناخته ی هر امری را از تو برگرداندم...
توضیح کوتاه: فهمیدم چه چیزی خالص است و چه چیزی ناخالص است، چه چیزی برای عمل کردن مطلوب است و چه چیزی نامطلوب است، و همچنین فهمیدم چه چیزی منفعت دارد و چه چیزی مضر است یعنی حضرت میخواهد بفرماید: تو دیگر نیازی نیست بروی تجربه کنی خالصانه تجربهام را به دستت میدهم. در جای دیگر از نهجالبلاغه حضرت فرمودند: «إِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الُمجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسرَةَ، وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ»؛ بی تردید نافرمانی از کسی که خیرخواهِ مهربان عالمِ تجربه دار است موجب حسرت می شود و پشیمانی را به دنبال دارد (خطبه ۳۵) که در اینجا منظور وجود مبارک خود حضرت است.
تمام امور در این وصیت نامه ی حضرت جمع است. حضرت می فرماید: خالص و برگزیده ی تمام امور عالم را برای تو طلب کردم و همچنین زیبای هر امری را قصد کردم و ناشناخته اش را از تو دور کردم یعنی هر نصیحتی را که به تو می گویم عالمانه و آگاهانه است و در ضمنش هیچ چیز مجهولی به مخاطب داده نمیشود، برخلاف افراد دیگر که چون علم خالص نیستند و جهل دارند ممکن است در ضمن کتابشان، مسائلی مجهول و غیر صاف و ناخالص به مخاطب منتقل کنند. من چون علمُ الله هستم شما نمیتوانید موضوع مجهول و ناخالصی پیدا کنید، هیچ چیزی در این وصیت نامه از سر جهل صادر نشده است.
#نهج_البلاغه
#جهاد_تبیین_واجب_عینی_فوری
#نهج_البلاغه_راه_برون_رفت_از_مشکلات
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
پای درس نهجالبلاغه، نامه ۳۱
قسمت هفتاد و نهم
موضوع: عزم راسخ برای تأدیب فرزند
«...وَ رَأَیْتُ حَیْثُ عَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِی الْوَالِدَ الشَّفِیقَ، وَ أَجْمَعْتُ عَلَیْهِ مِنْ أَدَبِکَ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ، ذُو نِیَّةٍ سَلِیمَةٍ، وَ نَفْسٍ صَافِیَةٍ...»
...و دیدم از آن جهت که مرا به زحمت میاندازد از کار تو، آن چیزی که پدری مهربان را به زحمت میاندازد و بر آن کار از ادب کردنت تصمیم گرفتم که آن ادب واقع شود و حال اینکه تو به عمر رو آورده ای و تو به روزگار رو آورده ای، با این حال که نیتی سالم داری و صاحبِ نَفْسی زلال هستی...
توضیح کوتاه: برای توضیح این عبارت شریف به چند نکته اشاره می کنیم:
۱. مادهی «عَنا» را برخی از مترجمان به اشتباه به معنای قصد کردن ترجمه کرده اند در حالی که در اینجا به معنای به سختی افتادن و در زحمت فرو رفتن است.
۲. عبارت «و اجمعتُ» عطف میشود به کلمه ی «عنانی» که هر دو هم فعل ماضی هستند؛ اما برخی از شارحین به اشتباه آن را عطف به کلمه ی «یعنی» کردهاند که عبارت در چنین صورتی معنای درستی نخواهد داشت.
۳. چه چیزی باعث زحمت و سختی والدین میشود؟ کارهای فرزندان است که والدین را به سختی میاندازد که عبارت «مِن اَمرِکَ» اشاره به همین دارد. والدین به آینده ای که پیش رو داری نگاه میکنند و در نتیجه برای آنها به سختی میافتند بنابراین با وصیت شروع میکنند تا آن زحمات را از دوش فرزند بردارند.
۴. کلمه امر در عبارت «من امرک» به معنای کار است که جمع آن امور میشود، نه معنای دستور که جمع آن اوامر میشود.
۵. عبارت «وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ» جمله ی حالیه است یعنی در حالی که تو به عمر رو آورنده هستی. در حال رفتن به انتهای عمرت هستی. در اوایل کلام شریف حضرت عبارت «مُدبِرُ العُمُر» آمده بود و در اینجا از عبارت «مُقْبِلُ الْعُمُرِ» استفاده نمودند که این دو با هم فرق میکنند. «مُقْبِلُ الْعُمُرِ» یعنی از جوانی شروع میکنی و به سمت پیری میروی و مخاطب حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است چون از کلمه ی «اَنتَ» استفاده فرمود اما در آنجا که حضرت فرمودند: «مُدبِرُ العُمُر» این عبارت را در مورد خودشان بیان فرمودند که عمر تمام شده است و من عمر را پشت سر گذاشتهام.
#نهج_البلاغه
#جهاد_تبیین_واجب_عینی_فوری
#نهج_البلاغه_راه_برون_رفت_از_مشکلات
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━