eitaa logo
مدرسه نهج البلاغه (۲)
1.7هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
83 ویدیو
196 فایل
کانال رسمی آقای دکتر شهاب الدین ذوفقاری (حفظه‌الله) مدیریت محترم گروه نهج البلاغه و عضو هیأت علمی دانشگاه معارف قرآن و عترت علیهم السلام / تاسیس کانال : ۱۳۹۹ ارتباط با جناب استاد ⬅️ @DrZoofaghari ادمین ⬅️ @M_sahraei_nahj
مشاهده در ایتا
دانلود
آن طرف معاویه بود و عمروعاص و چنین معامله‌ای! این طرف امیرالمؤمنین علیه‌السلام که کسی جرأت نداشت چنین سخنانی را در مقابل ایشان بگوید. امام هم در مقابل عمروعاص، مالک اشتر را پیشنهاد دادند که مخالفت کرد. ♦️اشعث که بود❓ در میان سپاه امام فردی منافق، جاسوس و نفوذی حضور داشت به نام که شخصیت بسیار مخربی برای حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود. نه تنها در حکومت امام، که خلفای دیگر هم از او ناراحت بودند. از مواردی که ابوبکر در اواخر عمرش اظهار پشیمانی کرد، این بود که چرا اشعث را نکشته است. اشعث در میان قبیله خود نفوذ زیادی داشت. امام وقتی مالک اشتر را به عنوان نماینده پیشنهاد دادند، او مخالفت کرد و گفت مالک جنگ طلب است و ما او را به زور از صحنه نبرد بازگرداندیم. به نظر نمی‌رسد جنگ طلب بودن ارتباطی با صلاحیت جلسه حکمیت داشته باشد؛ اینها دو موضوع مختلف است؛ به علاوه اینکه مالک جنگ طلب نبود، بلکه طبق فرمان مولا عمل می‌کرد. ولذا وقتی به امام گفتند مالک راضی به پذیرفتن حَکَمیت نشد، فرمودند وقتی بفهمد من راضی شدم او هم راضی می‌شود. بالأخره مالک به عنوان نماینده پذیرفته نشد و امام فرمودند: مرد این میدان است؛ برای اینکه عبدالله برای هرحرف و عمل عمروعاص پاسخی در دست دارد. مخالفان گفتند: لا وَ اللّه لا يُحَكّم فينا مُضَريان  ما دو نفر که هردو از قبیله مُضَر باشند را قبول نداریم. 👈 عباس و هردو از مُضری‌ها بودند؛ چون هردو قریشی بودند و نسل قریش به مُضَربن نَزار بن عدنان می‌رسید و نزار دو پسر داشت به نام‌های مُضَر و ربیعَة که هرکدام رئیس دو قبیله بزرگ و پرشاخ و برگ عرب بودند. شاید علت بهانه‌جویی آنها این بود که عده‌ای از ربیعی ها به یمن رفته بودند و خودِ اشعث هم اهل یمن بود. امام که دیدند اینها بهانه جویی می‌کنند، انتخاب را به خودشان سپردند. انتخاب اشعث بود. ظاهراً اشعث به دنبال کسی بود که سست باشد و نتواند در برابر عمروعاص بایستد. ♦️ابوموسی اشعری که بود عبدالله بن قیس معروف به ابوموسی اشعری در اواخر حکومت عثمان فرماندار کوفه بود. وقتی امیرالمؤمنین حکومت را به دست گرفتند و جنگ جمل برپا شد، برای ابوموسی پیغام فرستاده و کمک خواستند، حتی امام حسن مجتبی را فرستادند، اما ابوموسی نه تنها برای امام کمک نفرستاد، بلکه در سخنرانی‌اش به مردم گفت این فتنه است، اگر کنار بایستید راحت‌تر هستید، و اینگونه با امام مخالفت کرد. حال چنین کسی که هیچ موافقتی با امام نداشت، را باید امام به عنوان نماینده خودشان بفرستند؛ مظلومیت امیرالمؤمنین بی‌نظیر است، که امام در شرایطی قرار می‌گیرند که مجبور می‌شوند مخالف خودشان را به عنوان نماینده بفرستند. ♦️معاهده چه بوداین معاهده در ۱۷ ماه صفر نوشته شد؛ در ابتدا ذکر کردند این معاهده‌ای است بین امیرالمؤمنین و معاویة بن ابی سفیان است! معاویه و اشعث اعتراض کردند که ما شما را به عنوان امیرالمؤمنین قبول نداریم. امام فرمودند به یاد معاهده صلح حدیبیه افتادم که نماینده کفار هم با نوشتن "محمد رسول‌الله" مخالفت کرد و مجبور شدند رسول‌الله را حذف کنند. لذا اینجا هم لفظ امیرالمؤمنین را حذف کردند. بعد قرار براین شد که این دو نفر(نمایندگان) تا ماه رمضان (۸ماه بعد) فرصت داشته باشند فکر کنند و بعد نظرشان را اعلام کنند. این قرار را گذاشتند و از هم جدا شدند. هرکس به شهر خود بازگشت؛ چندماه گذشت و ماه رمضان فرارسید. قرار گذاشتند جلسه حکمیت در محلی برگزار شود که نه شام باشد و نه کوفه؛ آنها منطقه‌ای به نام را در نظر گرفتند. (دومةالجَندَل هم‌اکنون جزو عربستان است، ولی آن زمان جزو شام به حساب می‌آمد). آن‌ روز توصیه‌های زیادی به ابوموسی شد، اما او به هیچ کدام توجه نکرد. بالأخره روزی که قرار بود جمع شوند، عمروعاص زودتر آمده بود و رفتار عجیبی داشت! وقتی ابوموسی آمد، به استقبالش رفت و دائم تعارف می‌کرد و او را بر خود مقدم می‌داشت؛ چه در پذیرایی، چه در سخن گفتن و... ابوموسی هم از رفتار عمروعاص متعجب شده بود و گفت: چرا مرا بر خود مقدم می‌داری؟! عمروعاص گفت: تو صحابی پیامبری و سابقه‌ات در اسلام از ما بیش‌تر است و من حیاء می‌کنم که بر شما پیشی بجویم و با این ترفند او را فریب داد. چند روزی به همین منوال گذشت، تا اینکه سر و صدای مردم درآمد. / خ۱۲۵ / مقدمه 🌴🌴🌴