⭕️سال1353. چند #سارق که چندین تخته فرش از مغازههای نجفآباد سرقت کرده بودند. سرگرد «علیخانی» از ماموران وقت #شهربانی نجفآباد تعریف میکرد: «ردشان را در تهران زدیم. میخواستند فرشها را همانجا آب کنند. جلوی مخفیگاهشان داخل خودرویی که رویش چادر کشیده بودیم، چند روز به کمینشان نشستیم تا بالاخره یک شب موقع ورود به خانه، دستگیرشان کردیم. بعد از انتقال به نجفآباد، بردیمشان چهلتوتی (محدودۀ خیابان آیتالله حججی در ضلع شرقی پارک لاله) و بستیمشان به درخت. با کتک مفصلی که خوردند، #سرقت تمام فرشها را اعتراف کردند.»
این تصویر مربوط به موقعی است که همراه با فرشها، به نجفآباد بازگردانده شدند. اولین نفر از سمت راست، پاسبان «لطفی» است که اول انقلاب خیلی اذیتش کردند و چاقو خورد. البته زنده ماند و چون گناه خاصی نداشت، به کارش در شهربانی ادامه داد و در نهایت بازنشسته شد. الآن هم ساکن یکی از روستاهای اطراف شهر است. #خاطرات «محمد رضا پزشکی» #خبرنگار دهه ۵۰ و ۶۰ موسسه اطلاعات در نجف آباد، به زودی توسط #انتشارات مهر زهرا با عنوان «ناگفته ها» روانه بازار نشر خواهد شد. @najafabadnews_ir
هدایت شده از انتشارات مهر زهرا
⭕️ اخاذی تروریستی در نجف آباد
بهار55 که باند سید #مهدی_هاشمی چند نفر از روحانیون سرشناس اصفهان مثل سیدابوالحسن شمسآبادی و قنبرعلی صفرزاده را به دلیل اختلافات عقیدتی و شخصی به قتل رساندند، جو خاصی ایجاد شده بود و دستگاههای امنیتی، چشمترسیده شده بودند. در همین اوضاع و احوال، شخصی امام جماعت یکی از مساجد نجفآباد را تلفنی تهدید کرده بود که «اگه فلان مبلغ را در فلان تاریخ داخل دیوار پشت ورزشگاه نگذاری، میکشمت!»
شیخ موضوع را به #شهربانی اطلاع داد و بلافاصله تیمهای ضدترور اصفهان آمادۀ دستگیری عامل این تهدید شدند. در همان روزی که متهم تعیین کرده بود، رییس شهربانی نجفآباد خبرم کرد که «بیا که سوژه خوبی برات دارم، فقط نباید خیلی نزدیک بشی!»
محل تبادل، پشت ورزشگاه دانش روبهروی فرمانداری و نزدیک حمام دهقان بود. در دیوارِ مجموعۀ ورزشی سوراخی به قطر دهسانتیمتر در ارتفاع یکمتری قرار داشت که پول باید داخل آن گذاشته میشد. به من اجازۀ نزدیکشدن به محل مورد نظر را ندادند ولی طبق گفتههای رییس شهربانی، تیمهای امنیتی در چند لایه محل را محاصره کرده و حتی قرار بود هلیکوپتر هم اعزام کنند که البته من چیزی ندیدم. احتمال درگیری داده میشد و محدودۀ تبادل به صورت کامل قُرق شده بود.
همه منتظر تروریست خطرناکی بودند که برای بردن پول به صحنه بیاید ولی در بهت و حیرت نیروهای شهربانی، پیرمردی دوچرخهسوار به محل نزدیک شده و با آرامش سراغ محل مورد نظر میرود. هنوز دستش داخل سوراخ بوده که چندین افسر مسلح محاصرهاش میکنند. میگفتند بندۀ خدا نزدیک بوده قالب تهی کند. وقتی دستگیرش میکنند، اعتراف میکند که «از اقوام نزدیک شیخ هستم. آبدارچی و مسئول گلخانۀ شهرداریام. پولی برای جور کردن جهیزیۀ دخترم نداشتم و پیش خودم گفتم اوضاع خوبیه تا حاجآقا را مختصر تیغی بزنم!»
از نظر من، بخش زیادی از #جنایات باند سیدمهدی هاشمی، در نجفآباد برنامهریزی و اجرا شد. ماشینی که با آن مرحوم شمسآبادی را ربودند، یک نجفآبادی که قبل و بعد از انقلاب چهرهای سرشناس محسوب میشد، هدایت میکرد. خانۀ پدرزن یکی از شهدای شاخص نجفآباد، تبدیل شده بود به پاتوق هواداران باند سیدمهدی. روزی که مرحوم منتظری در یک سخنرانی پسرش محمد را به دلیل کارهای بعد از انقلابش، درگیر بیماریهای روحی و روانی اعلام کرد، رفتم تا از همین شخص فایل صوتی سخنرانی را بگیرم و اتفاقاً مهدی هاشمی را همانجا دیدم.
📌 بخشی از کتاب ناگفته ها، خاطرات محمد رضا پزشکی خبرنگار روزنامه اطلاعات در دهه های 40 و 50 نجف آباد
#نجف_آباد
#انتشارات_مهر_زهرا
🆔 @mehrezahra
🆔www.mehrezahra.ir
⭕️ حوادث شام یازدهم محرم در نجف آباد
شام یازدهم محرم، نجف آباد را سکوت و غمی سنگین گرفته بود و خانههایی که عزیزی را از دست داده بودند، جرات عزاداری نداشتند. زخمیها هنوز در بیمارستان، خانۀ دکتر ابوترابی یا منزل برخی انقلابیون بستری بودند و فرصت خاکسپاری پیکر تعدادی از #شهدا نیز هنوز پیدا نشده بود.
اوضاع شهر هنوز به هم ریخته بود که حملات دوباره شروع شد. اینبار ماموران #شهربانی و #ساواک در غیاب اراذل و اوباش، رفتند سراغ آتش زدن منزل تعدادی از چهرههای شناخته شدۀ شهر مثل حاجآقا حسن رضوی، دکتر محمدعلی ابوترابی، محمود انتظاری و دکتر نعمتالله ایزدی. البته از همان موقع مطرح شد که خانۀ برخی را اشتباهی زدند.
آنشب شهیدی نداشتیم و بیشتر خسارت زدند. صبح روز دوازدهم #محرم، مردم از گوشه و کنار شهر و حتی شهرهای اطراف میآمدند برای تماشا و خیلیها از مغازهها و خانههای آسیبدیده عکس و فیلم میگرفتند یا از مجروحان بستری در بیمارستان عیادت میکردند.
شهدایی هم که در طول روز داشتیم، همه با گلوله شهید شدند و ضرب و شتمها در حد کشتن کسی نبود. نشنیدم در آن حوادث، کسی بیناموسی کرده باشد. برخی هم بدون ورود مستقیم در درگیریها، به شهادت رسیدند. مثل «رضوان مرادی» دختر بچۀ ۹سالهای که چند خیابان دورتر از درگیریها کنار خیابان ایستاده بود، تیری از سمت شهربانی آمد و شهیدش کرد.
حوادث مرتبط با این غائله تا چند روز ادامه داشت و تعدادی از انقلابیها به تلافی نقش رییس شهربانی شهر در این اتفاقات، درِ خانهاش را آتش زدند. برخی قضیه را یک کلاغ، چهل کلاغ کردند و گفتند از داخل لولۀ بخاری، نارنجک انداختهاند داخل خانهاش و زنش را سکته دادهاند. حتی ادعا میکنند که رییس شهربانی تا قبل از این حادثه آدم خوب و قانونمندی بوده و کاری به کارِ مردم نداشته ولی با این اتفاق، حسابی به هم ریخته و شروع به دستگیری و کشتار مردم میکند. از نظر من که در متن حوادث بودم، چنین ادعاهایی فقط برای مخدوش کردن وجهۀ انقلاب مطرح میشود و بیاساس است.
یکی از کسبۀ باغملی که خواروبار فروشی داشت و مغازه و خانهاش را طی همین حوادث آتش زدند، تا مدتها چند جمله که خلاصهای از این اتفاقات را شرح میداد، روی سر درِ مغازهاش نصب کرده بود.
📌به روایت یکی از مبارزان انقلابی نجف آباد
#نجف_آباد
#نجف_آباد_نیوز
🆔 @najafabadnews_ir
🆔 http://najafabadnews.ir
🆔https://www.instagram.com/najafabadnews_ir2/