دخترک ترسیده بود..
بغض داشت و قلبش میکوبید..
قدش کوتاه بود و جمعیت زیاد..
دستش را لابلای چادرها تکان داد
و رسید به مادرش..گوشهی چادر مشکی مادر را در مشت گره کرده اش فشرد و لبخند رضایت، پلک هایش را درآغوش همفرستاد و روی گونه اش قطره شد،چکید..
-
ایهام کلماتش را عاشقانه دوست دارم..
دخترک..ترس..جمعیت..چادر..مادر..:) همانا که او شنوای هر نجوایی ست..
پس یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی..
ناجِہ❀
-
پای کار بودن و در میدان بودن من چیست؟
سهم من در دفاع از امامم چیست؟
-اشک اورا جاری نکن..
عصبانی هستی؟ به خاطر امامت ناسزا نگو..
نگاهت در پی نامحرمی میخواهد برود؟ افسارش را بکِش و نگهش دار..
ذره ذره به امامت عشق بورز و بگو به خاطر شما نکردم.. نرفتم.. نگفتم.. ندیدم.. نشنیدم.. وانگهی از این قطره ها، در دریای محبّت امامت غرق میشوی..:)
#با_خودمم_ها..
هدایت شده از نجوایِدوطلبه؛
ای که ره بستی میانِ کوچه ها بر فاطمه ؛
گردنت را میشِکست آنجا ، اگر عباس بود . .
ناجِہ❀
ای دوست، تورا چه شده که جواب سلام دوست را نمیدهی؟:).. 💔 -اشک؟.. -همین چند خط باعث شد این کتابو بخر
فرض کن پیش تو لیلای تو را آزردند
بعدازآن سربه بیابان نگذاری سخت است..
ناجِہ❀
تولدتون مبارک شهید خادم الحسین🌱 -شهید امیر سیاوشی-
استاد دفاعی میگفت:
همه چیز با شهادت شروع میشه..
اونی که شهید میشه دیگه سرتاپاش میشه واست الگو..
- طبق رسم مکالمه هایم..
گرفتار خاکم.. درگیر با حبّ و بغض های زمینی..همچنان غرق ابهام..و ترس از خودی که گاه سستی میکند و مرا ز مقصد دور.. تویی که چشیدی شهد شهادت را.. مبارکت.. هوای دل هوایی شدهی ماراهم داشته باش.. علمدار¹:)
¹: به قول نورجان تو هیئتا پرچم به دست، ایشون بوده..
مادر ماه آسمان دل ما..
مادر علمدار خوش ادب کرب و بلا..
مادری شما مهر فاطمی دارد و شجاعت حیدری.. مارا نیز با شیوهی تربیتت، ادب بیاموز.. ادب در رکاب امام زمان بودن.. ادبی که لب ماه بنی هاشم را دم آخر خشک و ترک خورده باقی گذاشت.. ما (من) محتاج ادبی هستم که شما آموزگارش هستی.. بانو جانم.. ام البنین سلام الله علیها..
عمل لازم است..
عملی محکم و قوی..
وحالا باخود میگویم در
برابر ذات لفظ"عمل" حرفی
برای گفتن دارم؟.. یادستهایم
پر از خالیست و باید ساکت شوم..