eitaa logo
نجــــواےعاشـــــقان یامهدی♥
49 دنبال‌کننده
834 عکس
254 ویدیو
39 فایل
📲کپی با ذکر #صلوات آزاد است. 📝 تدریس ın_sɥoʇ تنها برای ممبر های کانال‌مون🌱 📮سواڵ ونظࢪات به‌صوࢪت‌ ناشناس👇🏻 http://unknownchat.b6b.ir/3414 💌شࢪایط تبادڵ،تبلیغ و 🆔 ادمین👇🏻 @tabadolsh
مشاهده در ایتا
دانلود
 🌿شهید حججی عزیز ‹‹‹‹ حجت خدا›››› در مقابل چشم همگان شد.🌿 ✨امام خامنه ای✨ ⁦🖇️⁩با مؤسسه که میرفتیم اردوهای جهادی، از بچه ها فیلم می گرفتم. هر چه می کردم محسن بیاید تو قاب تصویرم، نمی آمد. همه اش ازم فرار می کرد؛ انگار که پلیسی باشم و در تعقیبش. ⁦🖇️⁩یکبار با هزار بدبختی و مکافات او را آوردم و نشاندم جلوی دوربین گفتم: «الا و بلا باید حرف بزنی و گرنه سر و کارت با منه.» ⁦🖇️⁩خیلی سختش بود. چند کلامی دست و پا شکسته حرف زد و بعد هم گفت: «بابا برو از بقیه فیلم بگیر. از این. از اون. از کسی که سرش به تنش بیرزه. نه از من بی بخار.» دوباره قالم گذاشت و رفت.  ⁦🖇️⁩با آنهایی که توی فاز دین و مذهب نبودند خیلی صحبت می کرد. میخواست به راهشان بیاورد. می خواست تغییرشان بدهد. ⁦🖇️⁩یکبار چند نفر از این افراد که خدا را قبول نداشتند، خوردند به تورم. رفتم سراغ محسن و بهش گفتم: «بیا با اینها حرف بزن.» دفعات پیش که محسن صحبت می کرد، طرف مقابلش توی دین میلنگید، یا نهایتش میانه ی خوبی با آن نداشت. ⁦🖇️⁩اما این بار آن چند نفر از بیخ و بن، دین را قبول نداشتند. خدا را قبول نداشتند. قرآن و پیامبر را قبول نداشتند. ⁦🖇️⁩محسن پا پس نکشید. تا چند شب با آنها توی قبرستان قرار گذاشت و باهاشان صحبت کرد. باور نکردنی بود. جلسه سوم، همانها را هم به راه آورد. 🌱نجــــوای عاشـــــقان یامهدی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/joinchat/404160635C297f32e4e1
 🌿شهید حججی عزیز ‹‹‹‹ حجت خدا›››› در مقابل چشم همگان شد.🌿 ✨امام خامنه ای✨ ⁦🖇️⁩توی کارهای برقی مقداری سر در می آورد. می خواست برود برق کشی خانه ها که پولی در بیاورد و اینطور روی پای خودش بایستد. ⁦🖇️⁩همان اول کاری خورد به مشکل دستش خالی بود. پول نداشت کارت ویزیتش را چاپ کند. نمی دانست چه بکند ا آمد و روی تکه های مقوا اسم و شماره موبایلش را نوشت و آنها را انداخت توی خانه ها. ⁦🖇️⁩هر وقت هم بهش زنگ می زدند که بیا برای کار، می آمد سراغم و مرا هم با خودش می برد من می شدم شاگردش و کمک کارش. برق کشی که تمام می شد.  ⁦🖇️⁩صاحبخانه می آمد و پولی را برای دستمزد به محسن میداد. محسن نصف بیشتر پول را به من می داد و آن نصف كمتر را خودش بر می داشت. انگار من استاد بودم و او شاگرد. واقعا مرام و معرفت دانست ⁦🖇️⁩یکبار آمد پیشم و گفت: «بیا با هم عهد ببندیم.» گفتم: «عهد ببندیم که چه؟» گفت: «که گناه نکنیم. که دل امام زمان (عج) رو نشکنیم.» لحظه ای فکر کردم و گفتم: «باشه.» ⁦🖇️⁩نشستیم و عهد و قول و قرارمان را روی برگه نوشتیم. امضایش هم کردیم، اگر حرف بدی می زدیم یا زبانمان را به غیبت و تهمت باز می کردیم یا هر گناه دیگری انجام میدادیم، باید کفاره میدادیم. کفاره هامان هم نماز بود و روزه و صلوات و کمک به فقرا. ⁦🖇️⁩محسن خوب ماند روی قول و قرارش. روی عهدش با امام زمان (عج) واقعا از خودش حساب می کشید و محاسبهی نفس می کرد. 🌱نجــــوای عاشـــــقان یامهدی