#ستاره_درخشان
#جوان
#شهید_گمنام
انتشارات: #ابراهیم_هادی
ستاره ی درخشان
شهید گمنام: سرنوشت آدم هایی خوب که خوب زندگی می کنند و خوب هم می میرند.
کتاب شهید گمنام : گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
معرفی:📖
تا حالا شنیدی که آدمای خوب خوب زندگِی میکنن و خوب هم میمیرن. آدم های بد هم…
راستی آدم های بد چی؟ اصلا” تو خودت آدم خوبی هستی یا بد؟❓❓ راه باز است و تو هم صاحب اختیار.. انتخاب با تو.. ولی بد نیست سرنوشت آدم خوبا رو بخونِی، شاید تو هم خواستی آخرش همه چیز خوب تموم بشه!😉
بریده کتاب:🔪📙
به ما گفته بودن ایرانی ها مجوس آتش پرست هستن و به خاطراسلام به ایران حمله کردیم. اما وقتی مؤذن شما اذان گفت بدن ما به لرزه در آمدو یکباره یاد کربلا😢 افتادیم او یک اذان گفت یک تپه آزاد شد، یک عملیات پیروز شد و ۱۸ نفراز جهنم به سوی بهشت راهی شدند.😇
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#خاطرات_کتابخوانی
#خاطره: #تدبیر_خداو_قرص_نیروزا
چند روزی که به صورت داوطلبانه و جهادی در نمایشگاه کتابی که آن موقع در جمکران کار می کردیم برایم خیلی جالب بود، آخر در خانه اگر یک دهم این مقدار کار کنم خسته می شوم و نیاز به استراحت دارم.😪
اما نمی دانم نیروی غیبی ما را تامین می کرد یا شاید در خانه ارباب جو زده شده بودم که این مقدار می توانستم تلاش کنم.😆
آقا جان ممنون از توانایی جسمی که در آن چند روز به من عنایت کردید.🙇
پسر ۶ ساله دوستم، رضا، گیر داده بود که باید به من میز فروش بدهید،اصرار اصرار!!!😫
دو روز سرش شیره مالیدیم، اما روز سوم نشد.
نشاندیمش پشت میزهای کودک و ما فاصله ۳ متری اش ایستادیم که دست گل آب ندهد. هر چند که دسته گل بچه ی معصوم شیعه، پر از عطر محبت امام و خالص خالص و دور از گناه است.
رضا با تسلط نشست و شروع کرد با آن حرف زدن توک زبانی اش که: نصف قیمت، نصف قیمت…
هر کس می آمد طرف میز کودک تا کتاب ببیند و بخرد.
بین ۲ تا ۱۰ بار این ذکر نصفِ نصفِ را می شنید و البته می خندید و…
👇👇👇👇👇
☝☝☝☝☝☝
رضا با اعتماد به نفس بعضی از کتابها را توضیح می داد. البته به زبان و بیان خودش دیگر.💁
هر جا هم کم می آورد با صدای بلند داد می زد: مامان، مامــــان، مامــــــان…👩
این کتاب چیه؟ این کتاب چنده؟ نصفش چنده؟ رو هم چنده؟😂
و می برد به مشتری می داد و پول هم که می گرفت.
جرأت نداشتیم پولش را در دخل بگذاریم، یک لیوان کاغذی برداشته بود، خرج و دخل خودش را سوا کرده بود.😐
پول را می گرفت اگر نمی دادیم هم بلند می گفت: بده، بده برای منِ، کتاب رو خودم فروختم و …. و در لیوان می گذاشت.
خیلی ها ذوق می کردند، و ما هم پشت سر می خندیدیم. کم کم تسلطش هم بیشتر می شد.
جالب بود:
به خانمی که دختر کوچک داشت می گفت: کتاب رنگ آمیزی دخترانه بگیر و بهشان داد.😆
یکی هم که داشت کتاب را می آورد تا پیش ما حساب کند با اعتراض بلند رضا مواجه شد که: کتاب را نبر، پولش را بده.😁😂
خلاصه ما تدبیر کرده بودیم که ۲ تا خانم با سن بالا بیایند کتاب کودک بفروشند .
تقدیر خدا این بود که همین کودکان بیشتر بدرد امامشان می خورند.😇😇
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#جوان
#رمان
#هزار_و_سیصد_و_پنجاه_و_هفت
#سعید_تشکری
#بوی_شهر_بهشت
رمان هزاروسیصدوپنجاه وهفت:اگر خواندی وعاشق این #ناهید داستان ما نشدی با من...😊
نویسنده:سعیدتشکری
انتشارات:بوی شهربهشت
معرفی📔:
من ناهیدم، ۱۴ ساله، دختر👧 یکی یکدانه ساکن مشهد. اعتماد به نفس و معدل ۲۰👌 .کارهای مخفیانه ای که با جوانان دانشجو انجام میدادیم شده است داستان این کتاب… بخوانیدش تا … .😉
خلاصه:📑
داستان دختری ۱۴ ساله به نام ناهید که همراه با گروهی از جوانان دانشجو در مشهد کار های انقلابی می کردند. بیان وقایع انقلاب و به شهادت رساندن آقای کافی و … از ویژگی های خوب کتاب📔 است.
نهایت شهادت ناهید و بسیاری از جوانان در نیمه شعبان است.
بریده کتاب📕🔪:
ناهید یکی یکی عکس ها را با دقت نگاه میکرد. بازجو همه حرکات ناهید را زیر نظر داشت.
-خب؟ اینا رو میشناسی؟
-نه قربان😕
خوب نگاه کن. اینا پاتوق شان مسافرخونه های این اطرافه. مسافر خانه شما هم زیاد می آمدند. عکس ها همه آشنا بودند بهرام، رضا، محمد حسین، سهیل، مهتاب… 😮
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#نوجوان
#اصیل_آباد
#نوجوان_رمان
کتاب اصیل آباد : اگر زرنگ نباشی زرق وبرق دنیا روح وروانت را می رباید…
نویسنده: #محمدرضا_سرشار
انتشارات: #سوره_مهر
خلاصه:📜
ورود یک غریبه به روستا،😦 آن هم با اسبابی که تا به حال بزرگترهای ده هم آن را ندیدهاند، آنقدر جذاب هست که بچههای روستا بخواهند برای یک بار هم که شده، پای آن بنشینند و زیباییهایی که فقط در خیال میتوانستند تصورش کنند، از دریچهی شهر فرنگ تماشا کنند.🎭
غریبه (پیلهور)، چند روزی را با مشتریان کوچک میگذراند و بعد هم با ترفندهای مخصوص خودش، بزرگترها را پای این سرگرمی مینشاند.
کمکم مرد پیلهور با آوردن سرگرمیهای جدید و فروش آنها به مردم روستا، دارایی آنها را با مقروض شدنشان، صاحب میشود.😬
تنها، بزرگان ده، از چنگ وسوسههای پیلهور در امان میمانند. مشکلات، زندگی مردم روستا را در بر میگیرد؛ تا اینکه اتفاقاتی، سکوت مردم را پایان میدهد.😨
بریده کتاب🔪📙:
پیلهور هر هفته به شهر میرفت و هر بار با چیزهای تازهتری برمیگشت؛ چیزهایی را که اگرچه، بود و نبودشان در زندگی هیچ کس تاثیری نداشت، اما مردم تا آنها را میدیدند، عاشقشان میشدند 😍و میخواستند با هر قیمت شده، آنها را به دست آورند.😮
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
هدایت شده از فاطمه یاوری | تربیت فرزند | خانواده
17.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان دانشمند👨⚕ سلولهای بنیادی ایرانی 🇮🇷 که بهترین بیمارستان آمریکا🏨 برای تحقیقات🔍📊 او را دعوت کرد اما ۱۴ ماه او را در بدترین شرایط زندانی😟 کردند و ...
خدا رو شکر به تازگی آزاد شده😎
افتخار ما دکتر مسعود سلیمانی
#دکتر_مسعود_سلیمانی
#آزادی_دکتر_ایرانی
#یک_سال_زندان
#جوان
#خانواده
#پشت_میز_رضایت_بنشینید
برای داشتن #برنامه_ریزی خوب بخوانید: پشت میز رضایت بنشینید.
#مدیریت_زمان سه گام بردارید : در گام اول🏃 کارهای خود را به صورت سالانه ، ماهانه و هفتگی و روزانه برنامه ریزی کنید . در گام دوم🏃 از کارهایی که موجب اتلاف وقت می شوند اجتناب کنید . در گام سوم 🏃برنامه ها را دقیق اجرا کنید.
برشی از کتاب:🔪📙
1- ✔اگر یک آشپز رستوران در کار خود خلاقیت داشته باشد ارزشمندتر از این است که وزیر بشود و نتواند کار خود را به خوبی انجام دهد.
2- ✔بدانید که حقوق را در برابر کار میدهند ، نه در ازای توانایی ها و شایستگی های شما.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب
کمی دیر تر
#نقد_کتاب
#کمی_دیرتر
اثری زیبا از #سیدمهدی_شجاعی
شجاعی نویسنده مشهوری است که همه اغلب با کشتی پهلو گرفته و یا کتاب آفتاب در حجاب به جرگه ی خوانندگان مشتاق او می پیوندند.
کتاب هایی از تاریخ اهل بیت که همراهی با نثر ادبی و هنری باعث میشود که لذت تاریخ خوانی در مذاق انسان بنشیند. 😊
حتی در داستان کوتاه هم میتوانید او را صاحب سبک بدانید.👌
اما رمان های سید، کمی جنجال برانگیز است.
آن زیبایی قلم و تسلط را در رمان هایش نمیتوان انتظار داشت.
محتوا محور بودن مشخصه بارز رمان های اوست.
1. ✔کمی دیرتر یک آسیب شناسی دینی است.
2. ✔یکی از دغدغه های اصلی مذهبی ما، یک جریان سنگین که با بیتوجهی تبدیل به یک اتفاق ساده و دور شده است😯 و ایشان در غالب رمان تلاش میکند تا آن را به عنوان یک مهم فراموش شده آسیب شناسی کند.
3. ✔ شخصیت جوانی که حقیقت جو است و دلش تغییر دنیا را میخواهد مواجه می شود با عام و خاصی که ادعا میکنند اما حرکت نمی کنند.😑
جوان داستان یک یک افراد را به یاری می طلبد و با توجه به جواب هایشان نشان می دهد که بین حرف تا عمل هایشان چقدر فاصله است ➖و این یک روند نامطلوب❎ در زندگی ما از 1183 سال پیش است؛ روندی که ما را به ظهور #امام_زمان نمی رساند و نتیجه ای جز غربت برای ایشان نمی آورد.😢
خواندن کتاب برای بعضی امیدوار کننده و برای عدهای سخت است اما خواندنش خالی از لطف نیست...👌
👇👇
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir/
🔷 @namaktab_ir
نمکتاب
📚کمی دیرتر #کمی_دیرتر #جوان #جوان_رمان_مهدویت #سیدمهدی_شجاعی #نیستان 📚دوست دارم این کتاب را به همه
#عکس_هنری
#عکس_هنری_کمی_دیرتر
برشی از کتاب:
اسد با قاطعیتی که تعارف نبودن کلامش را برساند می گوید:
-نه مزاحم نمیشیم.
باید یک پیغام در مورد ظهور حضرت بدهم و رفع زحمت کنم!
ابوماجد, کنجکاو و متعجب می پرسد:
-پیغام؟ ظهور؟ حضرت؟
اسد می گوید:
-برای این که آقا ظهور کنن, باید تعداد یارانشون به حدّ نصاب برسه.
حضور شما برای این منظور الزامیه.
رنگ چهره ی ابوماجد به وضوح تغییر می کند. با لکنت می پرسد:
-یعنی الان؟!
و این را با چنان غلظتی ادا می کند که بوی محال از آن به مشام می رسد.
اسد تایید می کند:
-بله. همین الان.
هر یک روز دیرتر به حدّ نصاب برسه, ظهور به تعویق می افته.
ابوماجد می گوید:
-نه. صلاح نیست. الان که اصلا صلاح نیست.
اسد, حیرت مرا هم به تعحب خودش ضمیمه می کند:
-صلاح نیست؟! یعنی چی صلاح نیست؟!
ابوماجد توضیح می دهد:
-یعنی به صلاح من نیست.
باید فرصت تمدید بشه.
من احتیاج به فرصت دارم. که جبران مافات کنم.
که دو قدم برای رضای حضرت بردارم.
که دو تا تیر به طرف اسرائیل غاصب بندازم.
ما تو این سال ها اصلا فرصت نکردیم که با اسرائیل بجنگیم,
از بس معیشت سخت بود.
یعنی گذران زندگی.
مجبور بودیم واسه یه لقمه نون و یه لیوان ماءالشعیر, برچسب هر کس و ناکسی رو روی بازومون بچسبونیم و زیر عَلَمِش سینه بزنیم …
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#کودک
#کودک_5تا7سال
#کالای_ایرانی_بخر
کتاب کالای ایرانی بخر : اهمیت #تولید_ملی و خرید #کالای-داخلی از منظری کودکانه
کتاب کالای ایرانی بخر : #سیدمحمد_مهاجرانی
نشر #بهاردلها
معرفی:📖
یکی از اقوام مان که اصلا به خرید جنس ایرانی اعتقاد نداشت و در خانه اش هیچ چیز ایرانی پیدا نمیشود عید سال گذشته میهمان ما بود.
من هم این کتاب را به دخترش عیدی دادم.🎁
عید امسال که مهمان مان بودند با خنده به من گفتند: خدا بگویم چه کارت نکند هر جا میرویم چیزی بخریم دخترم👧 میخواند:
کالای ایرانی بخر
ایرانیان را شاد کن
این سرزمین خوب را
با این خرید آباد کن
بریده کتاب:🔪📙
کالای ایرانی بخر
ایرانیان را شاد کن
این سرزمین خوب را
با این خرید آباد کن👏👏
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#کتب_خارجی
#جدال_قهرمان
#نوجوان_خارجی
کتاب جدال قهرمان : مأموریتی در جدال با شرایط سخت، شرایط ننگ
نویسنده : #دیوید_گریم_استون
مترجم : #رضوانه_سیدعلی
انتشارات #محراب_قلم
خلاصه:📜
دسیموس و دوستش به طریق مشکوکی دزدیده می شوند و به محل دور از خانه شان منتقل گشته و زندانی می گردند.
آنها کم کم متوجه می شوند که اربابان آنها را برای بردگی می برند😢 بردگانی که باید با مسابقه و مبارزه با همدیگر وک تک زدن هم، دیگران را سرگرم کنند تا اربابان پول بدست آورند.💰💰
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir